پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در خلوتگاه خود اين را شنيد كه مىگويد: اى محمّد بگو: بسم اللّه الرّحمن الرّحيم الحمد للّه ربّ العالمين- تا- و لا الضّالّين، و بگو: لا اله الّا اللّه، سپس حضرت به سراغ ورقه آمد و مطلب را براى او بازگو كرد.
«ورقه» گفت: بشارت بر تو، باز هم بشارت بر تو، من گواهى مىدهم تو همان هستى كه «عيسى بن مريم» بشارت داده است! و تو شريعتى همچون «موسى» دارى تو پيامبر مرسلى، و به زودى بعد از اين روز مأمور به جهاد مىشوى و اگر من آن روز را درك كنم در كنار تو جهاد خواهم كرد! هنگامى كه «ورقه» از دنيا رفت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «من اين روحانى را در بهشت (بهشت برزخى) ديدم در حالى كه لباس حرير بر تن داشت، زيرا او به من ايمان آورد و مرا تصديق كرد».
البته در بعضى از كلمات مفسرين، يا كتب تاريخ، مطالب ناموزونى در باره اين فصل از زندگى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به چشم مىخورد كه مسلما از احاديث مجعول و اسرائيليات است.
به نظر مىرسد اين گونه روايات ضعيف و ركيك، ساخته و پرداخته دشمنان اسلام است كه خواستهاند هم اسلام را زير سؤال برند و هم شخص پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را.