(آيه 7)- و بعد در توصيف ديگرى از اين آب مىگويد: «آبى كه از ميان پشت و سينهها خارج مىشود» (يخرج من بين الصلب و الترائب).
«صلب» به معنى پشت است و اما «ترائب» جمع «تريبه» بنابر مشهور ميان علماى لغت استخوانهاى بالاى سينه است، همانجا كه گردنبند روى آن قرار مىگيرد.
در اينجا قرآن به يكى از دو جزء اصلى نطفه كه همان نطفه مرد است، و براى همه محسوس مىباشد، اشاره كرده، و منظور از «صلب» و «ترائب» قسمت پشت و پيش روى انسان است، چرا كه آب نطفه مرد از ميان اين دو خارج مىشود.
اين تفسيرى است روشن و هماهنگ با آنچه در كتب لغت در معنى اين دو واژه آمده است، در عين حال ممكن است حقيقت مهمترى در اين آيه نيز نهفته باشد كه در حد علم امروز براى ما كشف نشده و اكتشافات دانشمندان در آينده از روى آن پرده برخواهد داشت.
(آيه 8)- سپس از اين بيان نتيجهگيرى كرده، مىگويد: «مسلما او [- خدايى كه انسان را از چنين چيز پستى آفريد] مىتواند او را بازگرداند» (انه على رجعه لقادر).
در آغاز خاك بود، و سپس بعد از طى مراحلى به صورت نطفه درآمد، و نطفه نيز بعد از طى مراحل پيچيده و شگفتانگيزى، تبديل به انسان كاملى شد، بنابر اين بازگشت او به حيات و زندگى مجدد هيچ مشكلى ايجاد نمىكند.
(آيه 9)- در اين آيه به توصيف آن روز بزرگ پرداخته، مىفرمايد: «در آن روز كه اسرار پنهان (انسان) آشكار مىشود» (يوم تبلى السرائر).
آرى! در آن روز كه «يوم البروز» و «يوم الظهور» است اسرار درون آشكار مىشود، اعم از ايمان و كفر و نفاق، يا نيت خير و شر، يا ريا و اخلاص، و اين ظهور و بروز براى مؤمنان مايه افتخار و مزيد نعمت است، و براى مجرمان مايه سر افكندگى و منشأ خوارى و خفت و چه دردناك است كه انسان عمرى با آبرو در ميان مردم زندگى كند ولى در آن روز در برابر همه خلايق شرمسار و سر افكنده شود.