پيامبر اسلام اسطوره صبر و استقامت بود!
زندگى پيامبران بزرگ خدا مخصوصا پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله بيانگر مقاومت بىحد و حصر آنها در برابر حوادث سخت و مشكلات طاقت فرسا است، و با توجه به اين كه مسير حق هميشه داراى اين گونه مشكلات است رهروان راه حق بايد از آنها در اين مسير الهام بگيرند.
ما معمولا از نقطه روشن تاريخ اسلام به روزهاى تاريك پيشين مىنگريم، و اين نگرش كه از آينده به گذشته است واقعيتها را طور ديگرى مجسم مىكند، ما بايد خود را در آن روز تصور كنيم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله تك و تنها بود، هيچ نشانهاى از پيروزى در افق زندگى او به چشم نمىخورد.
دشمنان لجوج براى نابودى او كمر بسته بودند، و حتّى خويشاوندان نزديكش در صف اول اين مبارزه قرار داشتند! آن چنان او را در محاصره اجتماعى و اقتصادى و سياسى قرار دادند كه تمام راهها به روى او و پيروان اندكش بسته شد، بعضى از گرسنگى تلف شدند، و بعضى را بيمارى از پاى درآورد.
روزهايى بر پيامبر گذشت كه توصيف آن با بيان و قلم مشكل است، هنگامى كه براى دعوت مردم به سوى اسلام به «طائف» آمد نه تنها دعوتش را اجابت نگفتند بلكه آنقدر سنگ بر او زدند كه خون از پاهايش جارى شد.
افراد نادان را تحريك كردند كه فرياد زنند و او را دشنام دهند، ناچار به باغى پناه برد در سايه درختى نشست، و با خداى خودش اين چنين راز و نياز كرد:
«خداوندا! ناتوانى و نارسائى خودم و بىحرمتى مردم را به پيشگاه تو شكايت مىكنم، اى كسى كه از همه رحيمان رحيمترى، تو پروردگار مستضعفين و پروردگار منى، مرا به كه وا مىگذارى؟ به افراد دور دست كه با چهره درهم كشيده با من رو برو شوند؟ يا به دشمنانى كه زمام امر مرا به دست گيرند؟ پروردگارا! همين اندازه كه تو از من خشنود باشى مرا كافى است».
گاه ساحرش خواندند، و گاه ديوانهاش خطاب كردند.
گاه خاكستر بر سرش ريختند، و گاه سنگبارانش مىكردند، آن چنان كه از بدن مباركش خون مىريخت.
اما با تمام اين احوال همچنان به صبر و شكيبايى و استقامت ادامه داد.
و سر انجام ميوه شيرين اين درخت را چشيد، آيين او نه تنها جزيره عربستان، كه شرق و غرب عالم را در برگرفت، و امروز بانگ اذان كه فرياد پيروزى او است هر صبح و شام از چهار گوشه دنيا، و در تمام پنج قاره جهان، به گوش مىرسد.
و اين است معنى «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ».
«پايان سوره احقاف»