-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 54)- در اين آيه مىافزايد: اين كتاب آسمانى «مايه هدايت و تذكّر براى صاحبان عقل بود» (هُدىً وَ ذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ).
تفاوت «هدايت» و «ذكرى» در اين است كه هدايت در آغاز كار است، اما «تذكر» به عنوان يادآورى در برابر مسائلى است كه انسان قبلا شنيده و به آن ايمان آورده اما از صفحه خاطرش محو شده است، و به تعبير ديگر كتب آسمانى هم آغازگر هدايت است هم تداوم بخش آن.
ولى هم در آغاز، و هم در ادامه كار، بهره واقعى را «اولوا الالباب» و صاحبان مغز و انديشه مىبرند، نه نابخردان لجوج و نه متعصبان چشم و گوش بسته.
(آيه 55)- در اين آيه سه دستور مهم به پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله مىدهد كه در حقيقت دستوراتى است عمومى و همگانى هر چند مخاطب شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و اله است.
نخست مىگويد: «پس صبر و شكيبايى پيشه كن كه وعده خدا حق است» (فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ).
در برابر عناد و لجاجت دشمنان و كارشكنى آنان صبر كن.
در مقابل نادانى جمعى از دوستان و سستى و سهل انگارى و احيانا آزار آنان صبر كن.
و در برابر تمايلات نفس و هوسهاى سركش و خشم و غضب نيز شكيبايى نما.
تمام پيروزيهايى كه نصيب پيامبر و مسلمانان نخستين شد در سايه همين صبر و استقامت بود، و امروز نيز بدون آن غلبه بر دشمنان فراوان و مشكلات زياد ممكن نيست.
در دستور دوم مىفرمايد: «و براى گناهت استغفار كن» (وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ).
مسلم است پيامبر به خاطر مقام عصمت مرتكب گناهى نمىشد، ولى چنانكه گفتهايم اين گونه تعبيرات در قرآن مجيد در مورد پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله و ساير انبياء عليهم السّلام اشاره به گناهان نسبى است. چرا كه يك لحظه غفلت و حتى يك ترك اولى در مورد آنها سزاوار نيست، و بايد از همه اين امور بركنار باشند و هرگاه از آنها سر زند، از آن استغفار مىكنند.
در آخرين دستور مىفرمايد: «و هر صبح و شام تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور» (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكارِ).
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 56)- در آيات گذشته خداوند پيامبر صلّى اللّه عليه و اله را به صبر و شكيبايى در مقابل مخالفان و نغمههاى ناموزون و توطئههاى شوم آنها دعوت مىكرد، در اينجا انگيزه مجادله و ستيزه جوئيهاى آنان را در مقابل حق شرح مىدهد.
مىگويد: «كسانى كه بدون منطق و دليلى كه از سوى خدا براى آنها آمده باشد در آيات الهى مجادله مىكنند، در سينههاشان جز تكبر نيست» (إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ).
و به اين ترتيب آيه گواه زندهاى بر اين حقيقت است كه سر چشمه اصلى اين گونه مجادلهها، كبر و غرور و خود محورى است.
سپس مىافزايد: «آنها هرگز به منظور خود نخواهند رسيد» (ما هُمْ بِبالِغِيهِ).
هدف آنان اين است كه خود را بزرگ ببينند، فخر بفروشند و بر جامعه حكومت كنند، اما جز ذلت و زير دست بودن بهرهاى نخواهند گرفت.
در پايان آيه به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله دستور مىدهد كه از شرّ اين گونه افراد مغرور و خودخواه و بىمنطق به خدا پناه ببرد، مىفرمايد: «اكنون كه چنين است به خدا پناه ببر كه او شنوا و بيناست» (فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ).
هم سخنان بى اساس آنها را مىشنود و هم توطئهها و اعمال زشتشان را مىبيند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 57)- و از آنجا كه يكى از موارد مهم مجادله كفار در برابر پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله مسأله معاد و زنده شدن انسانها بعد از مرگ بود، در اين آيه با يك بيان روشن مسأله معاد را متذكر شده، مىفرمايد: «آفرينش آسمانها و زمين از آفرينش انسانها مهمتر و بالاتر است، ولى بيشتر مردم نمىدانند» (لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ).
كسى كه توانايى دارد اين كرات عظيم و كهكشانهاى وسيع و گسترده را با آن همه عظمت بيافريند، و اداره و تدبير كند چگونه از احياى مردگان عاجز و ناتوان خواهد بود؟
در اين آيه يكى ديگر از عوامل «مجادله» باطل را ذكر كرده كه آن «جهل» است، در حالى كه در آيات قبل مسأله «كبر» مطرح شده بود، و اين هر دو رابطه نزديك با هم دارند، چرا كه سر چشمه «كبر» «جهل و نادانى» و عدم شناخت قدر خود يا مقدار علم و دانايى خويشتن است.
(آيه 58)- در اين آيه در يك مقايسه روشن وضع حال اين متكبران جاهل را در مقابل مؤمنان آگاه، روشن ساخته، مىگويد: «نابينا و بينا هرگز مساوى نيستند».
(وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ).
«همچنين كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، با بدكاران» يكسان نخواهند بود (وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِيءُ).
اما شما بر اثر خودخواهى و جهل «كمتر متذكر مىشويد» (قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ).
نابينا همان آدم نادان و بىخبرى است كه پردههاى كبر و غرور بر چشمانش افتاده، و اجازه درك حقايق را به او نمىدهد، و بينا كسى است كه در پرتو نور علم و استدلالات منطقى، حق را مشاهده مىكند، آيا اين دو با هم برابرند؟!
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 59)- در اين آيه با قاطعيت و صراحت خبر از وقوع قيامت داده، مىگويد: «ساعت (روز قيامت) بطور مسلم خواهد آمد، و شك و ترديدى در آن نيست، ولى بيشتر مردم ايمان نمىآورند» (إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ).
(آيه 60)- مرا بخوانيد تا اجابت كنم! از آنجا كه در آيات گذشته تهديداتى نسبت به افراد بىايمان و متكبر و مغرور آمده بود، در اينجا آن را با لطف و مهربانى مىآميزد، و آغوش رحمتش را به روى توبه كنندگان مىگشايد.
نخست مىگويد: «پروردگار شما گفته است: مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را بپذيرم» (وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ).
«دعا» خود يك نوع عبادت است، چرا كه در ذيل آيه واژه عبادت بر آن اطلاق شده و در ضمن تهديد شديدى نسبت به كسانى كه از دعا كردن ابا دارند، مىگويد: «كسانى كه از عبادت من تكبر مىورزند به زودى با ذلّت وارد دوزخ مىشوند» (إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ).
در روايتى از امام صادق عليه السّلام آمده است كه: «نزد خدا مقامى است كه جز با دعا و تقاضا نمىتوان به آن رسيد، و اگر بندهاى دهان خود را از دعا فرو بندد و چيزى تقاضا نكند چيزى به او داده نخواهد شد، پس از خدا بخواه تا به تو عطا شود، چرا كه هر درى را بكوبيد و اصرار كنيد سر انجام گشوده خواهد شد».
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 61)- و از آنجا كه دعا و تقاضاى از خدا فرع بر معرفت خداوند است در اين آيه از حقايقى سخن مىگويد كه سطح معرفت آدمى را بالا مىبرد، و يكى از شرائط دعا را كه اميد به اجابت است افزايش مىدهد.
مىفرمايد: «خداوند كسى است كه شب را براى شما آفريد تا در آن بياساييد» (اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ).
چرا كه تاريكى شب از يك سو موجب تعطيل قهرى برنامههاى روزانه است، و از سوى ديگر خود تاريكى آرام بخش و مايه استراحت تن و اعصاب و روح است، و نور مايه جنبش و حركت.
لذا به دنبال آن مىافزايد: «و روز را بينا و روشنى بخش» قرار داد (وَ النَّهارَ مُبْصِراً).
تا محيط زندگى انسانها را روشن سازد و براى هر گونه فعاليت آماده كند.
سپس اضافه مىكند: «خداوند نسبت به مردم صاحب فضل و كرم است، ولى بيشتر مردم شكر گزارى نمىكنند» (إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ).
اما اگر انسان چشمى بينا و قلبى دانا داشته باشد كه خوان نعمت بىدريغ الهى را كه همه جا گسترده است ببيند، و باران رحمت بىحسابش را كه همه جا رسيده است مشاهده كند، بىاختيار زبان به شكر و ثناى او مىگشايد و خود را در مقابل اين همه عظمت و رحمت كوچك و مديون مىبيند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 62)- اين آيه از توحيد ربوبيت پروردگار شروع كرده و به توحيد خالقيت و ربوبيت ختم مىكند، مىفرمايد: آن كس كه اين همه نعمتها را بر شما ارزانى داشته «اين است خداوند، پروردگار شما» (ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ).
همان خداوندى كه «آفريننده همه چيز است» (خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ).
«هيچ معبودى جز او نيست» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
در حقيقت وجود نعمتهاى فراوان الهى دليل بر ربوبيت و مدبريت اوست.
و خالق همه چيز بودن دليل ديگرى بر يگانگى او در ربوبيت است، چرا كه خالق موجودات مالك و مربى آنهاست، زيرا لحظه به لحظه فيض وجود از ناحيه او بر همه موجودات عالم هستى افاضه مىشود.
و در پايان آيه مىافزايد: «با اين حال چگونه از راه حق منحرف مىشويد»؟ (فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ). و چرا از پرستش خداوند يگانه يكتا به سوى بتها روى مىآوريد؟!
(آيه 63)- در اين آيه به عنوان توضيح و تأكيد مطالب گذشته مىفرمايد:
«كسانى كه آيات خدا را انكار مىكردند اين گونه از طريق حق باز گردانده مىشوند» (كَذلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كانُوا بِآياتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ).
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 64)- اين است پروردگار شما: قرآن همچنان بحث از مواهب بزرگ الهى و شمول آن نسبت به بندگان را ادامه مىدهد، تا هم شناخت بيشترى به آنها عطا كند، و هم اميد افزونترى تا در پرتو آن به مقام دعا برآيند و از اجابت برخوردار شوند.
مىفرمايد: «خداوند همان كسى است كه زمين را براى شما جايگاه مطمئن و آرامى قرار داد» (اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَراراً).
هماهنگ با ساختمان روح و جسم انسان، داراى منابع گوناگون، مشتمل بر همه وسائل مورد نياز انسان، بسيار گسترده و مباح و رايگان.
سپس مىافزايد: «و آسمان را همچون سقفى» بالاى سرتان قرار داد (وَ السَّماءَ بِناءً).
منظور از «آسمان» در اينجا بيشتر همان جوّ و هواى فشردهاى است كه گرداگرد زمين را فراگرفته، و همچون خيمهاى بر تمام كره زمين كشيده شده است.
اين خيمه بزرگ الهى هم از شدت تابش نور آفتاب مىكاهد كه اگر نبود اشعه آفتاب، و همچنين اشعه مرگبار كيهانى، موجود زندهاى را بر زمين نمىگذاشت، و به همين دليل مسافران فضايى مجبورند دائما در برابر اين پرتوها از لباسهاى مخصوص سنگين و گران قيمتى استفاده كنند.
-
RE: سوره غافر [40]
به علاوه اين خيمه جلو سقوط سنگهاى آسمانى را كه پيوسته به كره زمين جذب مىشوند مىگيرد، و آنها را در نخستين برخورد به خاطر سرعت و فشارى كه دارند آتش مىزند تا خاكستر آنها آرام بر زمين بنشيند.
سپس از آيات آفاقى به آيات انفسى پرداخته، مىگويد: «و او (كسى است كه) شما را صورتگرى كرد، و صورتتان را نيكو آفريد» (وَ صَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ).
قامتى موزون و راست، با صورتى زيبا و دلپذير، در نهايت نظم استحكام و همين ساختمان ويژه به انسان امكان مىدهد كه به انواع كارها و صنايع ظريف يا سنگين دست زند، و با داشتن اعضاى مختلف به راحتى زندگى كند و از مواهب حيات بهره گيرد.
و سر انجام در بيان چهارمين و آخرين نعمت از اين سلسله، موضوع روزيهاى پاكيزه را مطرح كرده، مىفرمايد: «و او شما را از طيبات روزى داد» (وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ).
«طيّبات» معنى بسيار گستردهاى دارد كه هر چيز پاكيزه اعم از غذا، لباس، همسران، خانهها، مركبها، حتى سخنان پاكيزه را شامل مىشود.
در پايان آيه بعد از بيان اين چهار نعمت بزرگ- كه نيمى از آن به آسمان و زمين بر مىگردد، و نيمى از آن به انسانها- مىفرمايد: «اين است خداوند پروردگار شما» (ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ).
و چون چنين است «جاويد و پر بركت است خداوندى كه پروردگار عالميان است» (فَتَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ).
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 65)- اين آيه مسأله توحيد عبوديت را از طريق ديگر تعقيب مىكند، و آن طريق انحصار حيات به معنى واقعى به خداوند است، مىفرمايد: «اوست زنده واقعى» (هُوَ الْحَيُّ).
چرا كه حياتش از ذات اوست و متكى به غير نيست، حياتى است كه در آن مرگ راه ندارد و جاودانه است، تنها خداوند چنين است، و همه موجودات زنده غير از او حياتى آميخته به مرگ دارند، و اين حيات محدود و موقت را از ذات پاك خداوند مىگيرند.
روشن است كسى را بايد پرستش كرده كه زنده است و داراى حيات مطلق، لذا به دنبال آن مىافزايد: «هيچ معبودى جز او وجود ندارد» (لا إِلهَ إِلَّا هُوَ).
«و اكنون كه چنين است تنها او را بخوانيد، و دين خود را براى او خالص كنيد» (فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ).
و هر چه غير اوست كنار بگذاريد كه همه فانى مىشوند.
و آيه را با اين جمله پايان مىدهد: «حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است» (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ).
اين جمله در حقيقت تعليمى است براى بندگان كه خدا را به خاطر نعمتهايى كه در آيات قبل اشاره شد، نعمتهايى كه تمام وجود انسان را فراگرفته، مخصوصا نعمت حيات و زندگى، حمد و ستايش كنند، و شكر و سپاس گويند.
-
RE: سوره غافر [40]
(آيه 66)- در اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى از بحثهاى توحيدى گذشته و براى مأيوس ساختن مشركان و بت پرستان روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كرده، مىفرمايد: «بگو: من نهى شدهام از اين كه معبودهايى كه شما غير از خدا مىخوانيد پرستش كنم، چرا كه بيّنات و دلائل روشن از سوى پروردگارم براى من آمده است» (قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِي الْبَيِّناتُ مِنْ رَبِّي).
نه تنها نهى شدهام كه غير او را نپرستم بلكه: «مأمورم تنها در برابر پروردگار عالميان تسليم باشم» (وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ).
اين كه مىگويد: «من چنين مأموريت يافتهام و من چنين نهى شدهام» يعنى شما خودتان حساب خويش را برسيد، بىآنكه حس لجاجتشان را تحريك كند.