-
RE: سوره آل عمران
(آيه 171)- اين آيه در حقيقت تأكيد و توضيح بيشترى در باره بشارتهايى است كه شهيدان بعد از كشته شدن دريافت مىكنند «آنها از دو جهت خوشحال و مسرور مىشوند: نخست از اين جهت كه نعمتهاى خداوند را دريافت مىدارند، نه تنها نعمتهاى او بلكه فضل او (كه همان افزايش و تكرار نعمت است) نيز شامل حال آنها مىشود» (يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ).
ديگر اين كه «آنها مىبينند كه خدا پاداش مؤمنان را ضايع نمىكند» نه پاداش شهيدان و نه پاداش مجاهدان راستينى كه شربت شهادت ننوشيدند (وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ).
(آيه 172)- غزوه حمراء الأسد: گفتيم در پايان جنگ احد، لشكر فاتح ابو سفيان، پس از پيروزى به سرعت راه مكه را پيش گرفتند، هنگامى كه به سرزمين «روحاء» رسيدند از كار خود سخت پشيمان شدند و تصميم به مراجعت به مدينه و نابود كردن باقيمانده مسلمانان گرفتند، اين خبر به پيامبر رسيد، فورا دستور داد لشكر احد خود را براى شركت در جنگ ديگرى آماده كنند اين خبر به لشكر قريش رسيد و از اين مقاومت عجيب به وحشت افتادند! در اين موقع جريان ديگرى روحيه آنها را ضعيفتر ساخت، و آن اين كه يكى از مشركان به نام «معبد الخزاعى» مشاهده وضع پيامبر و يارانش او را به سختى تكان داد و به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسيار ناگوار است. اين سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمين «روحاء» به لشكر ابو سفيان رسيد، ابو سفيان از او در باره پيامبر اسلام سؤال كرد، او در جواب گفت: محمد را ديدم با لشكرى انبوه در تعقيب شما هستند! ابو سفيان و ياران او تصميم به عقب نشينى گرفتند، و از جمعى از قبيله عبد القيس كه از آنجا مىگذشتند خواهش كردند كه به پيامبر اسلام خبر برسانند كه ابو سفيان و بتپرستان قريش با لشكر انبوهى به سوى مدينه مىآيند تا بقيه ياران پيامبر را از پاى در آورند.
هنگامى كه اين خبر به پيامبر و مسلمانان رسيد، گفتند: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ «خدا ما را كافى است و او بهترين مدافع ما است».
اما هر چه انتظار كشيدند خبرى از لشكر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به مدينه بازگشتند. اين آيه و دو آيه بعد، اشاره به اين ماجرا مىكند، و مىگويد:
«آنها كه دعوت خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را اجابت كردند و بعد از آن همه جراحاتى كه روز احد پيدا نمودند (آماده شركت در جنگ ديگرى با دشمن شدند) از ميان اين افراد براى آنها كه نيكى كردند و تقوا پيش گرفتند (يعنى با نيت پاك و اخلاص كامل در ميدان شركت كردند) پاداش بزرگى خواهد بود» (الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَ اتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ).
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 173)- در اين آيه يكى از نشانههاى زنده پايمردى و استقامت آنها را به اين صورت بيان مىكند «اينها همان كسانى بودند كه جمعى از مردم (اشاره به كاروان عبد القيس و به روايتى اشاره به نعيم بن مسعود است كه آورنده اين خبر بودند) به آنها گفتند: لشكر دشمن اجتماع كرده و آماده حملهاند، از آنها بترسيد اما آنها نترسيدند، بلكه بعكس بر ايمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را كافى است و او بهترين حامى است» (الَّذِينَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِيماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ).
(آيه 174)- به دنبال آن ايمان و پايمردى آشكار، قرآن در اين آيه نتيجه عمل آنها را بيان كرده، چنين مىگويد: «آنها از اين ميدان، با نعمت و فضل پروردگار برگشتند» (فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ).
سپس به عنوان تأكيد مىفرمايد: «آنها در اين جريان، كوچكترين ناراحتى نديدند» (لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ). با اين كه «خشنودى خدا را به دست آوردند و از فرمان او متابعت كردند» (وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ). «و خداوند، فضل و انعام بزرگى دارد كه در انتظار مؤمنان واقعى و مجاهدان راستين است» (وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ).
(آيه 175)- اين آيه دنباله آياتى است كه در باره غزوه «حمراء الاسد» نازل گرديد و در آن مىفرمايد: «اين فقط شيطان است كه پيروان خود را (با سخنان و شايعات بىاساس) مىترساند از آنها نترسيد و تنها از من بترسيد اگر ايمان داريد» (إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).
تعبير از نعيم بن مسعود و يا كاروان عبد القيس به شيطان يا به خاطر اين است كه عمل آنها به راستى عمل شيطانى بود و يا منظور از شيطان، خود اين اشخاص مىباشند و اين از مواردى است كه شيطان بر مصداق انسانى آن گفته شده.
بنابراين معنى آيه چنين است: عمل نعيم بن مسعود و يا كاروان عبد القيس فقط يك عمل شيطانى است كه براى ترساندن دوستان شيطان صورت گرفته.
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 176))- تسليت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در اين آيه روى سخن به پيامبر است و به دنبال حادثه دردناك احد خداوند او را تسليت داده، مىگويد: «اى پيامبر! از اين كه مىبينى جمعى در راه كفر بر يكديگر پيشى مىگيرند، و گويا با هم مسابقه گذاشتهاند، هيچ گاه غمگين مباش» (وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ).
«زيرا، آنها هرگز هيچ گونه زيانى به خداوند نمىرسانند» (إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً).
اصولا نفع و ضرر براى موجوداتى است كه وجودشان از خودشان نيست اما خداوند ازلى و ابدى كه از هر جهت بىنياز است كفر و ايمان مردم كوششها و تلاشهاى آنها در اين راه چه اثرى براى خداوند مىتواند داشته باشد؟
و اگر مىبينى آنها به اراده خود راه كفر را در پيش مىگيرند «خدا مىخواهد (آنها را در اين راه، آزاد بگذارد و چنان به سرعت راه كفر را بپويند) كه كمترين بهرهاى در آخرت نداشته باشند، بلكه عذاب عظيم در انتظار آنها باشد» (يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ).
(آيه 177))- در اين آيه مطلب را بطور وسيعتر، عنوان كرده و مىفرمايد: نه تنها افرادى كه به سرعت در راه كفر، پيش مىروند چنين هستند «بلكه تمام كسانى كه به نوعى راه كفر را پيش گرفتهاند و ايمان را از دست داده و در مقابل آن، كفر خريدارى نمودهاند، هرگز به خدا زيان نمىرسانند» و زيان آن، دامنگير خودشان مىشود (إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً).
و در پايان آيه مىفرمايد: «آنها عذاب دردناكى دارند» (وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
(آيه 178))- سنگين بارها! اين آيه نيز بحثهاى مربوط به حادثه احد و حوادث بعد از آن را تكميل مىكند زيرا، يك جا روى سخن را به پيامبر و در جاى ديگر به مؤمنان و در اينجا روى سخن به مشركان است و در باره سرنوشت شومى كه در پيش دارند سخن مىگويد، و مىفرمايد: «گمان نكنند آنهايى كه كافر شدند، مهلتى كه به ايشان مىدهيم براى آنها خوب است» (وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ).
سپس مىفرمايد: «بلكه مهلت مىدهيم تا به گناه و طغيان خود بيفزايند» (إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً).
و در پايان آيه به سرنوشت آنها اشاره كرده مىفرمايد: «و براى آنها عذاب خوار كنندهاى است» (وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ).
آيه فوق به آنها اخطار مىكند كه هرگز نبايد امكاناتى را كه خدا در اختيارشان گذاشته و پيروزيهايى كه گاهگاه نصيبشان مىشود و آزادى عملى كه دارند دليل بر اين بگيرند كه افرادى صالح و درستكار هستند و يا نشانهاى از خشنودى خدا نسبت به خودشان فكر كنند.
ضمنا، آيه فوق به اين سؤال كه در ذهن بسيارى وجود دارد، پاسخ مىگويد كه چرا جمعى از ستمگران و افراد گنهكار و آلوده اين همه غرق نعمتند و مجازات نمىبينند. قرآن مىگويد: اينها افراد غير قابل اصلاحى هستند كه طبق سنت آفرينش و اصل آزادى اراده و اختيار به حال خود واگذار شدهاند، تا به آخرين مرحله سقوط برسند و مستحق حد اكثر مجازات شوند.
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 179))- مسلمانان تصفيه مىشوند! قبل از حادثه احد موضوع «منافقان» زياد مطرح نبود، اما بعد از شكست احد و آماده شدن زمينه براى فعاليت منافقان، مسلمانان فهميدند دشمنانى خطرناكتر دارند و اين يكى از نتايج حادثه احد بود.
آيه مورد بحث كه آخرين آيهاى است كه در اينجا از حادثه احد بحث مىكند اين حقيقت را به صورت يك قانون كلى بيان نموده و مىگويد: «چنين نبود كه خداوند مؤمنان را به همان صورت كه شما هستيد واگذارد (و آنها را تصفيه نكند) مگر آن كه ناپاك را از پاك متمايز و جدا سازد» (ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ).
اين يك حكم عمومى است كه هر كس ادعاى ايمان كند به حال خود رها نمىشود بلكه با آزمايشهاى پى در پى خداوند، بالاخره اسرار درون او فاش مىگردد.
در اينجا ممكن بود سؤالى مطرح شود و آن اين كه خدا كه از اسرار درون همه كس آگاه است چه مانعى دارد كه مردم را از وضع آنها آگاه كند و از طريق علم غيب، مؤمن از منافق شناخته شود.
قسمت دوم آيه به اين سؤالات پاسخ مىگويد كه: «هيچ گاه خداوند اسرار پنهانى و علم غيب را در اختيار شما نخواهد گذارد» (وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ).
زيرا آگاهى بر اسرار نهانى مشكلى را براى مردم حل نمىكند بلكه باعث از هم پاشيدن پيوندهاى اجتماعى و از بين رفتن تلاش و كوشش در ميان توده مردم مىگردد.
و از همه مهمتر اين كه بايد ارزش اشخاص از طريق اعمال آنها روشن گردد.
سپس پيامبران خدا را، از اين حكم استثناء كرده و مىفرمايد: «خداوند هر زمان بخواهد از ميان پيامبرانش، كسانى را انتخاب مىكند و گوشهاى از «علم غيب» بىپايان خود و اسرار درون مردم را كه شناخت آن براى تكميل رهبرى آنها لازم است در اختيار آنان قرار مىدهد» (وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ).
منظور از «مشيت» و خواست خدا، همان «اراده آميخته با حكمت» است يعنى خدا هر كس را شايسته ببيند و حكمتش اقتضا كند، به اسرار غيب آگاه مىسازد.
در پايان آيه، خاطر نشان مىسازد، اكنون كه ميدان زندگى ميدان آزمايش و جدا سازى پاك از ناپاك و مؤمن از منافق است، پس شما براى اين كه از اين بوته آزمايش، خوب به درآييد «به خدا و پيامبران او ايمان آوريد» (فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ).
اما تنها به ايمان آوردن اكتفا نمىكند و مىفرمايد «اگر ايمان بياوريد و تقوا پيشه كنيد، اجر و پاداش بزرگ در انتظار شماست» (وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ).
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 180))- طوق سنگين اسارت! اين آيه سرنوشت بخيلان را در روز رستاخيز، توضيح مىدهد، همانها كه در جمع آورى و حفظ ثروت مىكوشند و از انفاق كردن در راه بندگان خدا، خود دارى مىكنند.
گر چه در آيه، نامى از زكات و حقوق واجب مالى برده نشده، ولى در روايات اهل بيت عليهم السّلام و گفتار مفسران، آيه به مانعان زكات تخصيص داده شده است.
آيه مىگويد: «افرادى كه بخل مىورزند و از آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده در راه او نمىدهند، تصور نكنند به سود آنهاست، بلكه اين كار به زيان آنها تمام مىشود» (وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ).
«بلكه (بر خلاف تصور آنها) اين كار به زيان آنها تمام مىشود» (بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ).
سپس سرنوشت آنها را در رستاخيز، چنين توصيف مىكند: «به زودى در روز قيامت آنچه (اموالى) را كه نسبت به آن بخل ورزيدند، همانند طوقى در گردنشان مىافكنند» (سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ).
از اين جمله استفاده مىشود، اموالى كه حقوق واجب آن، پرداخت نشده و اجتماع از آن بهرهاى نگرفته است و تنها در مسير هوسهاى فردى و گاهى مصارف جنون آميز به كار گرفته شده و يا بىدليل روى هم انباشته گرديده، همانند ساير اعمال زشت انسان، در روز رستاخيز طبق قانون «تجسم اعمال» تجسم مىيابد. و به صورت عذاب دردناكى در خواهد آمد.
سپس آيه اشاره به يك نكته ديگر مىكند، و مىگويد: اين اموال چه در راه خدا و بندگان او انفاق شود يا نشود بالاخره از صاحبان آن جدا خواهد شد «و خداوند وارث همه ميراثهاى زمين و آسمان خواهد بود» (وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
اكنون كه چنين است چه بهتر كه پيش از جدا شدن از آنها، از بركات معنوى آن بهرهمند گردند، نه تنها از حسرت و مسؤوليت آن! و در پايان آيه مىفرمايد: «خدا از اعمال شما آگاه است» (وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ).
بنابراين، اگر بخل بورزيد مىداند و اگر در راه كمك به جامعه انسانى از آن استفاده كنيد آن را نيز مىداند و به هر كس پاداش مناسبى خواهد داد.
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 181))-
شأن نزول:
اين آيه و آيه بعد در باره توبيخ و سرزنش يهود نازل شده است. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نامهاى به يهود «بنى قينقاع» نوشت و در طى آن، آنها را به انجام نماز و پرداخت زكات، و دادن قرض به خدا (منظور از اين جمله انفاق در راه خداست كه براى تحريك حد اكثر عواطف مردم از آن چنين تعبير شده است) دعوت نمود.
فرستاده پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به خانهاى كه مركز تدريس مذهبى يهوديان بود و بيت المدارس نام داشت وارد شد، و نامه را به دست «فنحاص» دانشمند بزرگ يهود داد، او پس از مطالعه نامه، با لحن استهزا آميزى گفت: اگر سخنان شما راست باشد، بايد گفت: خدا فقير است و ما غنى و بىنياز! زيرا اگر او فقير نبود، از ما قرض نمىخواست! به علاوه محمد صلّى اللّه عليه و آله معتقد است، خدا شما را از رباخوارى نهى كرده، در حالى كه خود او در برابر انفاقها به شما وعده ربا و فزونى مىدهد! ولى بعدا «فنحاص» انكار كرد چنين سخنانى را گفته باشد در اين موقع اين دو آيه نازل گشت.
تفسير:
در اين آيه مىگويد: «خدا سخن كفرآميز آنان (يهود) را كه گفتند:
خداوند فقير است و ما غنى هستيم شنيد» (لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ).
بنابراين، انكار آنها بيهوده است، سپس مىگويد: نه تنها سخنان آنها را مىشنويم «بلكه همه آنها را خواهيم نوشت و (همچنين) به قتل رسانيدن پيامبران را به ناحق» مىنويسيم (سَنَكْتُبُ ما قالُوا وَ قَتْلَهُمُ الْأَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ).
ثبت و حفظ اعمال آنها براى اين است كه روز رستاخيز آن را در برابر آنها قرار مىدهيم «و مىگوييم اكنون نتيجه اعمال خود را به صورت عذاب سوزان بچشيد» (وَ نَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ).
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 182))- در اين آيه مىافزايد: «اين عذاب دردناك (كه هم اكنون، تلخى آن را مىچشيد) نتيجه اعمال خود شماست، اين شما بوديد كه به خود ستم كرديد، خدا هرگز به كسى ستم نخواهد كرد» (ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ).
اصولا اگر امثال شما جنايتكاران، مجازات اعمال خود را نبينيد و در رديف نيكوكاران قرار گيريد، اين نهايت ظلم است و اگر خدا، چنين نكند «بِظَلَّامٍ» (بسيار ظلمكننده) خواهد بود.
(آيه 183))
شأن نزول:
در مورد نزول اين آيه و آيه بعد نقل شده: جمعى از بزرگان يهود به حضور پيامبر صلّى اللّه عليه و آله رسيدند و گفتند: تو ادعا مىكنى كه خداوند تو را به سوى ما فرستاده و كتابى هم بر تو نازل كرده است، در حالى كه خداوند در تورات از ما پيمان گرفته است به كسى كه ادعاى نبوت كند، ايمان نياوريم مگر اين كه براى ما حيوانى را قربانى كند و آتش (صاعقهاى) از آسمان بيايد و آن را بسوزاند اگر تو نيز چنين كنى ما به تو ايمان خواهيم آورد، اين دو آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسير:
بهانه جويى يهود- يهود، براى اين كه از قبول اسلام، سر باز زنند، بهانههاى عجيبى مىآوردند از جمله همان است كه در شأن نزول، به آن اشاره شد، آنها مىگفتند: «خداوند از ما پيمان گرفته كه دعوت هيچ پيامبرى را نپذيريم، تا براى ما قربانى بياورد كه آتش، آن را بخورد» (الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ عَهِدَ إِلَيْنا أَلَّا نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ).
سپس مىافزايد: در پاسخ اين بهانه جوييها به آنها «بگو: گروهى از پيامبران بنى اسرائيل پيش از من آمدند و نشانههاى روشنى با خود آوردند و حتى چنين قربانى براى شما آوردند اگر راست مىگوييد چرا به آنها ايمان نياورديد و چرا آنها را كشتيد» اشاره به زكريا و يحيى و جمع ديگرى از پيامبران بنى اسرائيل است كه به دست خود آنان به قتل رسيدند (قُلْ قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِي بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذِي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 184))- در اين آيه خداوند پيامبر خود را دلدارى مىدهد، مىفرمايد:
«پس اگر (اين بهانه جويان) تو را تكذيب كنند (چيز تازهاى نيست) رسولان پيش از تو (نيز) تكذيب شدند» (فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ).
«در حالى كه آن پيامبران، هم نشانههاى روشن و معجزات آشكار با خود داشتند» (جاؤُ بِالْبَيِّناتِ). «و هم نوشتههاى متين و محكم و كتاب روشنى بخش آورده بودند» (وَ الزُّبُرِ وَ الْكِتابِ الْمُنِيرِ).
(آيه 185))- قانون عمومى مرگ! اين آيه نخست اشاره به قانونى مىكند كه حاكم بر تمام موجودات زنده جهان است و مىگويد: «تمام زندگان خواه و ناخواه روزى مرگ را خواهند چشيد» (كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ).
گر چه بسيارى از مردم مايلند، كه فناپذير بودن خود را فراموش كنند، ولى اين واقعيتى است كه اگر ما آن را فراموش كنيم، آن هرگز ما را فراموش نخواهد كرد.
سپس مىگويد: بعد از زندگى اين جهان، مرحله پاداش و كيفر اعمال شروع مىشود «و شما پاداش خود را بطور كامل در روز قيامت خواهيد گرفت» (وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ).
سپس اضافه مىكند: «كسانى كه از تحت تأثير جاذبه آتش دوزخ دور شوند و داخل در بهشت گردند، نجات يافته، و محبوب و مطلوب خود را پيدا كردهاند» (فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ).
گويا دوزخ با تمام قدرتش انسانها را به سوى خود جذب مىكند، و راستى عواملى كه انسان را به سوى آن مىكشاند جاذبه عجيبى دارند. آيا هوسهاى زود گذر، لذات جنسى نامشروع، مقامها و ثروتهاى غير مباح، براى هر انسانى جاذبه ندارد؟! در جمله بعد بحث گذشته را تكميل مىكند، مىگويد: «و زندگى دنيا چيزى جز تمتع و بهرهبردارى غرورآميز نيست» (وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ).
مهم اين است كه جهان ماده و لذات آن هدف نهايى انسان قرار نگيرد، و گر نه استفاده از جهان ماده و مواهب آن به عنوان يك وسيله براى نيل به تكامل انسانى، نه تنها نكوهيده نيست، بلكه لازم و ضرورى مىباشد.
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 186))
شأن نزول:
هنگامى كه مسلمانان، از مكّه به مدينه مهاجرت نمودند و از خانه و زندگى خود دور شدند مشركان دست تجاوز به اموال آنها دراز كرده و به تصرف خود در آوردند.
و به هنگامى كه به مدينه آمدند، در آنجا گرفتار بدگويى و آزار يهوديان مدينه شدند، مخصوصا يكى از آنان به نام كعب بن اشرف شاعرى بدزبان و كينهتوز بود كه پيوسته پيامبر و مسلمانان را به وسيله اشعار خود هجو مىكرد، حتى زنان و دختران مسلمان را موضوع غزلسرايى و عشقبازى خود قرار مىداد. خلاصه كار وقاحت را به جايى رسانيد كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به ناچار دستور قتل او را صادر كرد، و به دست مسلمانان كشته شد.
تفسير:
از مقاومت خسته نشويد- اين آيه در حقيقت هشدار و آماده باشى است به همه مسلمانان كه گمان نكنند حوادث سخت زندگى آنها، پايان يافته و يا مثلا با كشته شدن كعب بن اشرف، شاعر بدزبان و آشوب طلب، ديگر ناراحتى و زخم زبان از دشمن نخواهند ديد، نخست مىفرمايد: «شما در جان و مالتان مورد آزمايش قرار خواهيد گرفت» (لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ).
در جمله بعد مىگويد: «بطور مسلم در آينده از اهل كتاب (يهود و نصارى) و مشركان سخنان ناراحتكننده فراوانى خواهيد شنيد» (وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثِيراً).
سپس قرآن به وظيفهاى كه مسلمانان در برابر اين گونه حوادث سخت و دردناك دارند اشاره كرده و مىگويد: «اگر استقامت به خرج دهيد، شكيبا باشيد، و تقوى و پرهيزكارى پيشه كنيد، اين از كارهايى است كه (نتيجه آن روشن است و لذا) هر انسان عاقلى بايد تصميم انجام آن را بگيرد» (وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ).
تقارن «صبر» و «تقوا» در آيه گويا اشاره به اين است كه بعضى افراد در عين استقامت و شكيبايى، زبان به ناشكرى و شكايت باز مىكنند، ولى مؤمنان واقعى صبر و استقامت را همواره با تقوا مىآميزند، و از اين امور دورند.
-
RE: سوره آل عمران
(آيه 187))- به دنبال ذكر پارهاى از خلافكاريهاى اهل كتاب، اين آيه به يكى ديگر از اعمال زشت آنها كه مكتوم ساختن حقايق بوده اشاره مىكند، و مىگويد:
«به ياد آور زمانى را كه خداوند از اهل كتاب پيمان گرفت كه آيات كتاب را براى مردم آشكار سازيد، و هرگز آن را كتمان نكنيد» (وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ).
اما با اين همه در اين پيمان محكم الهى خيانت كردند و حقايق كتب آسمانى را كتمان نمودند و لذا مىگويد: «آنها كتاب خدا را پشت سر انداختند» (فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ).
در جمله بعد اشاره به دنيا پرستى شديد و انحطاط فكرى آنها مىكند و مىگويد: «آنها با اين كار تنها بهاى ناچيزى به دست آوردند و چه بد متاعى خريدند» (وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ).
آيه فوق گر چه در باره دانشمندان اهل كتاب (يهود و نصارى) وارد شده ولى در حقيقت اخطارى به تمام دانشمندان و علماى مذهبى است كه آنها موظفند در تبيين و روشن ساختن فرمانهاى الهى و معارف دينى بكوشند و خداوند از همه آنها پيمان مؤكدى در اين زمينه گرفته است.