این سه نفر در عنفوان جوانی اعدام شدند چون دستشان به خون یک انسان آغشته بود، ولی آنچه که شانس بخشیده شدن را از آنها گرفت، تاختن برخی رسانه‌ها و افراد به آبروی خانواده مقتول بود؛ یعنی ورق برمی‌گشت، قاتل کسی می‌شد که به او ظلم شده و مقتول کسی که باید کشته می‌شده است.
اما تجربه نشان داده اولیای دم تاب چنین انگ‌هایی را ندارند، آنها دلجویی می‌خواهند، ادبیاتی که حق را به آنها بدهد و راه را برای دفاع از خون عزیز از دست رفته باز بگذارد.
ولی در پرونده‌های جنجالی قتل که رسانه‌ها به کمک برخی اشخاص، دادگاهی موازی با دادگاه اصلی تشکیل می‌دهند، این فرصت‌ها از بین می‌رود.

همین است که در پرونده‌های پرحاشیه و جنجالی نباید انتظار بخشش داشت و از اولیای دم جری شده که مرده‌اش را مظلوم می‌بیند و قاتلش را کسی که دیگران برایش سینه می‌کوبند، انتظار مهربانی.
این مفهوم، این روزها در شبکه‌های اجتماعی نیز دست به دست می‌شود، کامبیز نوروزی، وکیل دادگستری می‌نویسد: جان و شرف و زندگانی آدم‌ها اسباب سرگرمی یا استفاده سیاسی نیست که با احساسات سطحی یا رفتارهای ناپخته و بهره‌برداری‌های سیاسی آن را نابود کرد، بویژه آن‌که این قبیل حرکت‌ها در ترغیب و تشویق اولیای دم به عفو نیز عاجز است.

مخاطب نوشته‌های او دو گروه هستند، اول کسانی که صادقانه قصد خدمتی دارند که به زعم او باید قواعد وساطت را بدانند و دوم کسانی که به‌بهانه طلب عفو، پرونده‌های قتل را فرصتی برای تسویه‌حساب‌های سیاسی قرار می‌دهند که اینها باید بدانند رعایت اخلاق و حفظ حرمت جان و مال و شرف انسان‌ها (چه قاتل و چه مقتول) واجب است اما فارغ از این توصیه‌ها آنچه نوشته‌های او در دنیای مجازی را به بحث کشانده، آمارهایی است که ارائه می‌دهد.