خاطره تلخ نخستین اعدام/ فحش‌هایی که حواله‌ام شد و بی‌ثمر ماند

• نخستین اجرای حکمی‌ که مسئولیت صحبت با مددجو به شما سپرده شد را به خاطر دارید؟

بله؛ 15 سال پیش بود؛ یک سیدی بود که چهره‌اش هیچ وقت از خاطرم نمی‌رود؛ آن زمان من یک روحانی صفر کیلومتری بودم که نزدیک به 6 ماه بود وارد زندان شده بودم؛ آن موقع هم جوان‌تر بودم و هم به واسطه جوانی، شور و شوق زیادی در کارم داشتم؛ یادم هست که یک شب به من گفتند که فردا صبح اجرای حکم داریم و تو باید برای اجرای حکم بیایی؛ من هم گفتم بسم‌الله و صبح اول وقت رفتم در محوطه اجرای احکام؛ آن موقع خب بی‌تجربه بودم و از طرفی هم دوست داشتم جلوی اعدام آن سید را بگیرم؛ من هنوز کاملاً ریش هم نداشتم و بدون مقدمه رفتم و از خانواده صاحب دم خواستم آن سید را ببخشند و از اجرای حکم صرفنظر کنند ولی درست یادم هست که از خانواده مقتول یک حرکت زشت دیدم و چند تا فحش و بد و بیراه نصیبم شد ولی هیچ کاری از دستم برنیامد...

چرا بعضی از اعدامی‌ها زود جان می‌دهند و بعضی...؟

• بعضی‌ها می‌گویند زمان اجرای حکم، جان دادن بعضی‌ها با جان دادن بعضی‌های دیگر متفاوت است...

در مواردی که من شاهد بودم، آن‌هایی که اجرای حکم را پذیرفته‌اند و اعدام را حق خودشان می‌دانسته‌اند، راحت‌تر جان می‌دهند و در لحظه اول روح از بدنشان جدا می‌شود ولی کسانی که امیدواری زیادی دارند و تقلای زیادی می‌کنند، سخت‌تر جان می‌دهند؛ البته شاید این حرف من در دنیای علم پزشکی درست نباشد ولی شاهد این حرف من دست و پا زدن آن‌ها در زمان اجرای حکم است.

• تا به حال با اجرای احکام فرزند، خانواده یا اقوام مسئولان مواجه شدید؟

فراوان؛ ولی معمولاً من سعی می‌کنم در چنین شرایطی خودم را کنار بکشم.

• شده تا به حال کسی بخواهد شما برای یکی از این افراد پارتی بازی بکنید؟

با اخلاقی که از من سراغ دارند و با توجه به نحوه برخورد من با دیگران، تا به حال پیش نیامده کسی چنین در خواستی از من داشته باشد؛ خب بالطبع در چنین شرایطی اگر در، باز باشد آن‌ها وارد می‌شوند و مثلاً می‌گویند حاج آقا ما 20 میلیون تومان به شما می‌دهیم و شما با توجه به مقبولیت‌تان برای ما رضایت بگیرید ولی خوشبختانه تا حالا برای من پیش نیامده.