بسم اللّه الرّحمن الرّحيم به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

(آيه 1)- برترين معيار شناخت: اين سوره با جمله «تَبارَكَ» آغاز مى‏شود كه از ماده «بركت» است و مى‏دانيم بركت داشتن چيزى عبارت از آن است كه داراى دوام و خير و نفع كامل باشد.

مى‏فرمايد: «زوال‏ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بنده‏اش نازل كرد، تا بيم دهنده جهانيان باشد» (تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى‏ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً).

جالب اين كه مبارك بودن ذات پروردگار به وسيله نزول فرقان، يعنى قرآنى كه جدا كننده حق از باطل است معرفى شده، و اين نشان مى‏دهد كه برترين خير و بركت آن است كه انسان وسيله‏اى براى شناخت- شناخت حق از باطل- در دست داشته باشد! البته مقام عبوديت و بندگى خالص است كه شايستگى نزول فرقان و پذيرا شدن معيارهاى شناخت حق از باطل را به وجود مى‏آورد.

(آيه 2)- اين آيه، خداوند را كه نازل كننده فرقان است به چهار صفت توصيف مى‏كند كه يكى در حقيقت پايه و بقيه نتيجه‏ها و شاخه‏هاى آن است.

نخست مى‏گويد: «او خدايى است كه مالكيت و حكومت آسمانها و زمين منحصر به اوست» (الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

آرى! او حاكم بر كل عالم هستى و تمام آسمانها و زمين است، و چيزى از قلمرو حكومت او بيرون نمى‏باشد.

سپس به نفى عقايد مشركان يكى پس از ديگرى پرداخته، مى‏گويد:

«و (خدايى كه) فرزندى براى خود انتخاب نكرد» (وَ لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً).

و به اين ترتيب اعتقاد نصارى را به اين كه حضرت «مسيح» (ع) فرزند خدا است و يا يهود كه «عزير» را فرزند خدا مى‏دانستند و همچنين اعتقاد مشركان عرب را نفى مى‏نمايد.

سپس مى‏افزايد: «او شريكى در مالكيت و حاكميت بر عالم هستى ندارد» (وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ).

و اگر مشركان عرب، اعتقاد به وجود شريك يا شريكهايى داشتند، و آنها را در عبادت شريك خدا مى‏پنداشتند. قرآن همه اين موهومات را نفى و محكوم مى‏كند.

و در آخرين جمله مى‏گويد: «او تمام موجودات را آفريده (نه تنها آفريده) بلكه تقدير و تدبير و اندازه گيرى آنها را دقيقا معين كرده است» (وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً).

نه همچون اعتقاد «ثنويّين» كه بخشى از موجودات اين عالم را مخلوق «يزدان» مى‏دانستند و بخشى را مخلوق «اهريمن»! و به اين ترتيب آفرينش و خلقت را در ميان يزدان و اهريمن تقسيم مى‏كردند.