-
RE: سوره نور [24]
(آيه 59)- در اين آيه حكم بالغان را بيان كرده، مىگويد: «و هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد (در همه اوقات) اجازه بگيرند همانگونه كه اشخاصى كه قبل از آنها بودند اجازه مىگرفتند» (وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
كودكان نابالغ طبق آيه قبل تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند، چون زندگى آنها با زندگى پدران و مادران آنقدر آميخته است كه اگر بخواهند در همه حال اجازه بگيرند مشكل خواهد بود، و از اين گذشته احساسات جنسى آنها هنوز بطور كامل بيدار نشده، ولى نوجوانان بالغ طبق اين آيه كه اذن گرفتن را بطور مطلق براى آنها واجب دانسته موظفند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بطلبند.
اين حكم مخصوص به مكانى است كه پدر و مادر در آنجا استراحت مىكنند، و گر نه وارد شدن در اتاق عمومى آنها اجازه گرفتن لازم ندارد.
در پايان آيه براى تأكيد و توجه بيشتر مىفرمايد: «اين گونه خداوند آياتش را براى شما تبيين مىكند و خداوند عالم و حكيم است» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ).
-
RE: سوره نور [24]
(آيه 60)- در اين آيه زنان پير و سالخورده را از حكم حجاب زنان مستثنى كرده، مىگويد: «و زنان از كار افتادهاى كه اميدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (روئين) خود را بر زمين بگذارند در حالى كه در برابر مردم خود آرايى نكنند» (وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ).
در واقع براى اين استثنا دو شرط وجود دارد:
نخست اين كه به سن و سالى برسند كه معمولا اميدى به ازدواج ندارند، و به تعبير ديگر جاذبه جنسى را كاملا از دست دادهاند.
ديگر اين كه در حال بر داشتن حجاب خود را زينت ننمايند.
البته منظور برهنه شدن و بيرون آوردن همه لباسها نيست بلكه تنها كنار گذاشتن لباسهاى رويين است كه بعضى روايات از آن تعبير به چادر و روسرى كرده است.
و در پايان آيه اضافه مىكند كه با همه احوال «اگر آنها تعفف كنند و خويشتن را بپوشانند براى آنها بهتر است» (وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ).
چرا كه از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعايت كند پسنديدهتر و به تقوا و پاكى نزديكتر است.
و از آنجا كه ممكن است بعضى از زنان سالخورده از اين آزادى حساب شده و مشروع سوء استفاده كنند، و احيانا با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و يا طرفين در دل افكار آلودهاى داشته باشند در آخر آيه به عنوان يك اخطار مىفرمايد:
«و خداوند شنوا و داناست» (وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).
آنچه را مىگوييد مىشنود و آنچه را در دل داريد و يا در سر مىپرورانيد مىداند.
-
RE: سوره نور [24]
(آيه 61)- خانههايى كه غذا خوردن از آنها مجاز است: از آنجا كه در آيات سابق سخن از اذن ورود در اوقات معين يا بطور مطلق به هنگام داخل شدن در منزل اختصاصى پدر و مادر بود، اين آيه در واقع استثنايى بر اين حكم است كه گروهى مىتوانند در شرايط معينى بدون اجازه وارد منزل خويشاوندان و مانند آن شوند و حتى بدون استيذان غذا بخورند.
اين در حقيقت حاكى از نهايت صفا و صميميتى است كه در جامعه اسلامى بايد حاكم باشد و تنگ نظرىها و انحصار طلبىها و خودخواهىها از آن دور گردد.
نخست مىفرمايد: «بر نابينا و افراد لنگ و بيمار گناهى نيست» كه با شما هم غذا شوند (لَيْسَ عَلَى الْأَعْمى حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ).
چرا كه طبق صريح بعضى از روايات، اهل مدينه پيش از آن كه اسلام را پذيرا شوند افراد نابينا و شل و بيمار را از حضور بر سر سفره غذا منع مىكردند و با آنها هم غذا نمىشدند و از اين كار نفرت داشتند.
-
RE: سوره نور [24]
سپس قرآن مجيد اضافه مىكند: «و بر شما نيز گناهى نيست كه از خانههاى خودتان [خانههاى فرزندان يا همسرانتان كه خانه خود شما محسوب مىشود بدون اجازه خاصّى] غذا بخوريد» (وَ لا عَلى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ).
«يا خانههاى پدرانتان» (أَوْ بُيُوتِ آبائِكُمْ).
«يا خانههاى مادرانتان» (أَوْ بُيُوتِ أُمَّهاتِكُمْ).
«يا خانههاى برادرانتان» (أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ).
«يا خانههاى خواهرانتان» (أَوْ بُيُوتِ إِخْوانِكُمْ).
«يا خانههاى عموهايتان» (أَوْ بُيُوتِ أَعْمامِكُمْ).
«يا خانههاى عمههايتان» (أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ).
«يا خانههاى دائيهايتان» (أَوْ بُيُوتِ أَخْوالِكُمْ).
«يا خانههاى خالههايتان» (أَوْ بُيُوتِ خالاتِكُمْ).
«يا خانهاى كه كليدهايش در اختيار شماست» (أَوْ ما مَلَكْتُمْ مَفاتِحَهُ).
«يا خانههاى دوستانتان» (أَوْ صَدِيقِكُمْ).
و منظور از آن در اينجا دوستان خاص و نزديكند كه رفت و آمد با يكديگر دارند، و ارتباط ميان آنها ايجاب مىكند كه به منزل يكديگر بروند و از غذاى هم بخورند.
البته در صورت اسراف و تبذير يا نهى صريح يا علم به كراهت در هيچ يك از موارد فوق جايز نيست.
-
RE: سوره نور [24]
سپس ادامه مىدهد: «بر شما گناهى نيست كه بطور دسته جمعى يا جدا گانه غذا بخوريد» (لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعاً أَوْ أَشْتاتاً).
گويا جمعى از مسلمانان در آغاز اسلام از غذا خوردن تنهايى، ابا داشتند و اگر كسى را براى هم غذا شدن نمىيافتند مدتى گرسنه مىماندند، قرآن به آنها تعليم مىدهد كه غذا خوردن به صورت جمعى و فردى هر دو مجاز است.
بعضى ديگر گفتهاند كه: جمعى مقيد بودند كه اغنيا با فقيران غذا نخورند، و فاصله طبقاتى راحتى بر سر سفره حفظ كنند، قرآن اين سنّت غلط و ظالمانه را با عبارت فوق نفى كرد.
سپس به يك دستور اخلاقى ديگر اشاره كرده، مىگويد: «پس هنگامى كه وارد خانهاى شديد بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيتى از سوى خداوند، سلامى پر بركت و پاكيزه» (فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً).
و سر انجام با اين جمله آيه را پايان مىدهد: «اين گونه خداوند آيات (خويش) را براى شما تبيين مىكند، شايد انديشه و تفكر كنيد» (كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ).
به هنگام ورود در هر خانهاى بايد سلام كرد، مؤمنان بر يكديگر، و اهل منزل بر يكديگر، و اگر هم كسى نباشد، سلام كردن بر خويشتن، چرا كه همه اينها در حقيقت باز گشت به سلام بر خويش دارد.
سلام بر خويشتن به اين عبارت است: السّلام علينا من قبل ربّنا، درود بر ما از سوى پروردگار ما يا السّلام علينا و على عباد اللّه الصّالحين، درود بر ما و بر بندگان صالح خدا.
-
RE: سوره نور [24]
(آيه 62)-
شأن نزول:
در بعضى از روايات مىخوانيم كه اين آيه در مورد «حنظلة بن أبى عياش» نازل شده است كه در همان شب كه فرداى آن جنگ احد در گرفت مىخواست عروسى كند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با اصحاب و ياران مشغول به مشورت در باره جنگ بود، او نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمد و عرضه داشت كه اگر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او اجازه دهد آن شب را نزد همسر خود بماند، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او اجازه داد.
صبحگاهان به قدرى عجله براى شركت در برنامه جهاد داشت كه موفق به انجام غسل نشد، با همان حال وارد معركه كارزار گرديد، و سر انجام شربت شهادت نوشيد.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در باره او فرمود: «فرشتگان را ديدم كه حنظله را در ميان زمين و آسمان غسل مىدهند»! لذا بعد از آن حنظله به عنوان «غسيل الملائكه» ناميده شد.
-
RE: سوره نور [24]
تفسير:
پيامبر را تنها نگذاريد! در چند آيه قبل، سخن از لزوم اطاعت خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در ميان بود و يكى از شؤون اطاعت آن است كه بدون اذن و فرمان او كارى نكنند، لذا در اين آيه مىفرمايد: «مؤمنان واقعى كسانى هستند كه ايمان به خدا و رسولش آوردهاند و هنگامى كه در كار مهمى كه حضور جمعيت را ايجاب مىكند با او باشند، بدون اذن و اجازه او به جايى نمىروند» (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ).
منظور از «أَمْرٍ جامِعٍ» هر كار مهمى است كه اجتماع مردم در آن لازم است خواه مسأله مهم مشورتى باشد، خواه مطلبى پيرامون جهاد و مبارزه با دشمن، و خواه نماز جمعه در شرايط فوق العاده، و مانند آن.
در حقيقت اين يك دستور انضباطى است كه هيچ جمعيت و گروه متشكل و منسجم نمىتواند نسبت به آن بىاعتنا باشد، چرا كه در اين گونه مواقع گاهى حتى غيبت يك فرد گران تمام مىشود و به هدف نهايى آسيب مىرساند.
ولى اگر رهبر، غيبت او را مضرّ تشخيص نداد، به او اجازه مىدهد و در غير اين صورت بايد بماند و گاهى كار خصوصى خود را فداى هدف مهمتر كند.
لذا در دنبال اين جمله اضافه مىكند: «كسانى كه از تو اجازه مىگيرند آنها به راستى ايمان به خدا و رسولش آوردهاند» ايمانشان تنها با زبان نيست، بلكه با روح و جان مطيع فرمان تواند (إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ).
«در اين صورت هر گاه از تو براى بعضى از كارهاى مهم خود اجازه بخواهند به هر كس از آنها مىخواهى (و صلاح مىبينى) اجازه ده» (فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ).
و در پايان آيه مىفرمايد: هنگامى كه به آنها اجازه مىدهى «براى آنان استغفار كن كه خداوند آمرزنده و مهربان است» (وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
اين تعبير نشان مىدهد كه تا مىتوانند از گرفتن اجازه خوددارى كنند و فدا كارى و ايثار نمايند كه حتى پس از اجازه باز عمل آنها ترك اولى است، مبادا حوادث جزئى را بهانه ترك گفتن اين برنامههاى مهم قرار دهند.
البته اين دستور انضباطى مهم اسلامى مخصوص پيامبر و يارانش نبوده است بلكه در برابر تمام رهبران و پيشوايان الهى- اعم از پيامبر و امام و علمائى كه جانشين آنها هستند- رعايت آن لازم است، چرا كه مسأله سرنوشت مسلمين و نظام جامعه اسلامى در آن مطرح مىباشد، و حتى علاوه بر دستور قرآن مجيد، عقل و منطق نيز حاكم به آن است.
-
RE: سوره نور [24]
(آيه 63)- سپس دستور ديگرى در ارتباط با فرمانهاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله بيان كرده، مىگويد: صدا كردن پيامبر را در ميان خود، مانند صدا كردن يكديگر قرار ندهيد» (لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً).
او هنگامى كه شما را براى مسألهاى فرا مىخواند حتما يك موضوع مهم الهى و دينى است، بايد آن را با اهميت تلقى كنيد، و بطور جدى روى آن بايستيد، كه فرمانش فرمان خدا و دعوتش دعوت پروردگار است.
سپس ادامه مىدهد، «خداوند كسانى از شما را كه (براى جدا شدن از برنامههاى مهم پيامبر) پشت سر ديگران پنهان مىشوند، و يكى پس از ديگرى فرار مىكنند مىداند» و مىبيند (قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنْكُمْ لِواذاً).
«پس آنها كه فرمان او را مخالفت مىكنند بايد بترسند از اين كه فتنهاى دامنشان را بگيرد، يا عذاب دردناك به آنها برسد» (فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يُخالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِيبَهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ).
(آيه 64)- اين آيه كه آخرين آيه سوره نور است اشاره لطيف و پر معنايى است به مسأله مبدء و معاد كه انگيزه انجام همه فرمانهاى الهى است مىفرمايد:
«آگاه باشيد كه براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است» (أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
خدايى كه علم و دانش او همه جهان را در بر مىگيرد و «مىداند آنچه را شما بر آن هستيد» (قَدْ يَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ) روش شما، اعمال شما، عقيده و نيت شما، همه براى او آشكار است.
و تمام اين امور بر صفحه علم او ثبت است «و آن روز كه انسانها به سوى او باز مىگردند آنها را از اعمالى كه انجام دادهاند آگاه مىسازد» و نتيجه آن را هر چه باشد به آنها مىدهد (وَ يَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).
«و خدا به هر چيزى داناست» (وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
قابل توجه اين كه در اين آيه سه بار روى علم خدا نسبت به اعمال انسانها تكيه شده است و اين به خاطر آن است كه انسان هنگامى كه احساس كند، كسى بطور دائم مراقب اوست، و ذرهاى از پنهان و آشكارش بر او مخفى نمىماند اين اعتقاد و باور اثر تربيتى فوقالعاده روى او مىگذارد و ضامن كنترل انسان در برابر انحرافات و گناهان است.
«پايان سوره نور»