-
RE: سوره نور [24]
(آيه 33)- ولى از آنجا كه گاه با تمام تلاش و كوشش كه خود انسان و ديگران مىكنند وسيله ازدواج فراهم نمىگردد و خواه و ناخواه انسان مجبور است مدتى را با محروميت بگذراند، مبادا كسانى كه در اين مرحله قرار دارند گمان كنند كه آلودگى جنسى براى آنها مجاز است، و ضرورت چنين ايجاب مىكند، لذا بلا فاصله در اين آيه دستور پارسايى را هر چند مشكل باشد به آنها داده، مىگويد: «و آنها كه وسيله ازدواج ندارند بايد عفت پيشه كنند، تا خداوند آنان را به فضلش بىنياز سازد» (وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ).
سپس از آنجا كه اسلام به هر مناسبت سخن از بردگان به ميان آيد عنايت و توجه خاصى به آزادى آنها نشان مىدهد، از بحث ازدواج، به بحث آزادى بردگان از طريق «مكاتبه»- بستن قرار داد براى كار كردن غلامان و پرداختن مبلغى به اقساط به مالك خود و آزاد شدن- پرداخته مىگويد: «و بردگانى كه از شما تقاضاى مكاتبه (براى آزادى) مىكنند با آنها قرار داد ببنديد، اگر رشد و صلاح در آنان احساس مىكنيد» (وَ الَّذِينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً).
سپس براى اين كه بردگان به هنگام اداى اين اقساط به زحمت نيفتند دستور مىدهد كه «چيزى از مال خداوند كه به شما داده است به آنها بدهيد» (وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذِي آتاكُمْ).
هدف واقعى اين است كه مسلمانان اين گروه مستضعف را تحت پوشش كمكهاى خود قرار دهند تا هر چه زودتر خلاصى يابند.
در دنباله آيه به يكى از اعمال بسيار زشت بعضى از دنيا پرستان در مورد بردگان اشاره كرده، مىفرمايد: «كنيزان خود را به خاطر تحصيل متاع زود گذر دنيا مجبور به خود فروشى نكنيد، اگر آنها مىخواهند پاك بمانند»! (وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا).
اين آيه نشان مىدهد كه تا چه حد در عصر جاهليت مردم گرفتار انحطاط و سقوط اخلاقى بودند كه حتى بعد از ظهور اسلام نيز بعضا به كار خود ادامه مىدادند، تا اين كه آيه فوق نازل شد و به اين وضع ننگين خاتمه داد، اما متأسفانه در عصر ما كه بعضى آن را عصر جاهليت قرن بيستم نام نهادهاند در بعضى از كشورها كه دم از تمدن و حقوق بشر مىزنند اين عمل به شدت ادامه دارد.
در پايان آيه- چنانكه روش قرآن است- براى اين كه راه باز گشت را به روى گنهكاران نبندد بلكه آنها را تشويق به توبه و اصلاح كند مىگويد: «و هر كس آنها را بر اين كار اكراه كند (سپس پشيمان گردد) خداوند بعد از اكراه آنها آمرزنده و مهربان است» (وَ مَنْ يُكْرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِكْراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِيمٌ).
-
RE: سوره نور [24]
(آيه 34)- در اين آيه- همان گونه كه روش قرآن است- به صورت يك جمع بندى اشاره به بحثهاى گذشته كرده، مىفرمايد: «ما بر شما آياتى فرستاديم كه حقائق بسيارى را تبيين مىكند» (وَ لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ آياتٍ مُبَيِّناتٍ).
و نيز «مثلها و اخبارى از كسانى كه پيش از شما بودند» و سر نوشت آنها درس عبرتى براى امروز شماست» (وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ).
«و موعظه و پند و اندرزى براى پرهيزكاران» (وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ).
(آيه 35)- آيه نور! پيوند و ارتباط اين آيه با آيات گذشته از اين نظر است كه در آيات پيشين سخن از مسأله عفت و مبارزه با فحشاء با استفاده از طرق و وسائل گوناگون بود، و از آنجا كه ضامن اجراى همه احكام الهى، مخصوصا كنترل كردن غرائز سر كش، بخصوص غريزه جنسى كه نيرومندترين آنهاست بدون استفاده از پشتوانه «ايمان» ممكن نيست، سر انجام بحث را به ايمان و اثر نيرومند آن كشانيده و از آن سخن مىگويد.
نخست مىفرمايد: «خداوند نور آسمانها و زمين است» (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
اگر بخواهيم براى ذات پاك خدا تشبيه و تمثيلى از موجودات حسى اين جهان انتخاب كنيم- گر چه مقام با عظمت او از هر شبيه و نظير برتر است- آيا جز از واژه «نور» مىتوان استفاده كرد؟! همان خدايى كه پديد آورنده تمام جهان هستى است، روشنى بخش عالم آفرينش است، همه موجودات زنده به بركت فرمان او زندهاند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند كه اگر لحظهاى لطف خود را از آنها باز گيرد همگى در ظلمت فنا و نيستى فرو مىروند.
-
RE: سوره نور [24]
و جالب اين كه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانيت و روشنايى كسب مىكند:
قرآن نور است چون كلام اوست.
آيين اسلام نور است چون آيين اوست.
پيامبران نورند چون فرستادگان اويند.
امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آيين او بعد از پيامبرانند.
«ايمان» نور است چون رمز پيوند با اوست.
علم نور است چون سبب آشنايى با اوست.
بنا بر اين اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
بلكه اگر نور را به معنى وسيع كلمه به كار بريم يعنى «هر چيزى كه ذاتش ظاهر و آشكار و ظاهر كننده غير باشد» در اين صورت به كار بردن كلمه «نور» در ذات پاك او جنبه تشبيه هم نخواهد داشت، چرا كه چيزى در عالم خلقت از او آشكارتر نيست، و تمام آنچه غير اوست از بركت وجود او آشكار است.
و به اين ترتيب همه انوار هستى از نور او مايه مىگيرد، و به نور ذات پاك او منتهى مىشود.
-
RE: سوره نور [24]
قرآن بعد از بيان حقيقت فوق با ذكر يك مثال زيبا و دقيق چگونگى نور الهى را در اينجا مشخص مىكند و مىفرمايد: «مثل نور او (خداوند) همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان» (مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ).
و «اين چراغ با روغنى افروخته مىشود كه از درخت پر بركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى» (يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ).
روغنش آن چنان صاف و خالص است كه «نزديك است بدون تماس با آتش شعلهور شود»! (يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ).
«نورى است بر فراز نورى» (نُورٌ عَلى نُورٍ).
و «خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مىكند» (يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ).
«و خداوند براى مردم مثلها مىزند» (وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ).
«و خداوند به هر چيزى داناست» (وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ).
توضيح اين مثل: نور ايمان كه در قلب مؤمنان است داراى همان چهار عاملى است كه در يك چراغ پر فروغ موجود است:
«مِصْباحٌ» همان شعلههاى ايمان است كه در قلب مؤمن آشكار مىگردد و فروغ هدايت از آن منتشر مىشود.
«زُجاجَةٍ» و حباب قلب مؤمن است كه ايمان را در وجودش تنظيم مىكند.
و «كَمِشْكاةٍ» سينه مؤمن و يا به تعبير ديگر مجموعه شخصيت و آگاهى و علوم و افكار اوست كه ايمان وى را از گزند طوفان حوادث مصون مىدارد.
و «شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ» (ماده انرژىزا) همان وحى الهى است كه عصاره آن در نهايت صفا و پاكى مىباشد و ايمان مؤمنان به وسيله آن شعلهور و پر بار مىگردد.
-
RE: سوره نور [24]
در حقيقت اين نور خداست، همان نورى كه آسمانها و زمين را روشن ساخته و از كانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستى آنها را روشن و نورانى مىكند.
دلائلى را كه از عقل و خرد دريافتهاند با نور وحى آميخته مىشود و مصداق نُورٌ عَلى نُورٍ مىگردد.
و هم در اينجاست كه دلهاى آماده و مستعد به اين نور الهى هدايت مىشوند و مضمون «يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ» در مورد آنان پياده مىگردد.
و اين نور وحى بايد از آلودگى به گرايشهاى مادى و انحرافى شرقى و غربى كه موجب پوسيدگى و كدورت آن مىشود بر كنار باشد.
آن چنان صاف و زلال و خالى از هر گونه التقاط و انحراف كه بدون نياز به هيچ چيز ديگر تمام نيروهاى وجود انسان را بسيج كند، و مصداق «يَكادُ زَيْتُها يُضِيءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ» گردد.
-
RE: سوره نور [24]
(آيه 36)- تا به اينجا ويژگيها و مشخصات اين نور الهى، نور هدايت و ايمان را در لا بلاى تشبيه به يك چراغ پر فروغ مشاهده كرديم، اكنون بايد ديد اين چراغ پر نور در كجاست؟ و محل آن چگونه است؟
آيه مىفرمايد: اين چراغ پرفروغ «در خانههايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند و مرتفع سازند» تا از دستبرد دشمنان و شياطين و هوس بازان در امان باشد (فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ).
«و (خانههايى كه) ذكر نام خدا در آن برده مىشود» و آيات قرآن و حقايق وحى را در آن بخوانند (وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ).
اما اين كه منظور از اين «بُيُوتٍ» (خانهها) چيست؟ پاسخ آن از ويژگيهايى كه در ذيل آيه براى آن ذكر شده است روشن مىشود، آنجا كه مىگويد: «و هر صبح و شام در آنها تسبيح او مىگويند» (يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ).
(آيه 37)- «مردانى كه نه تجارت آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن نماز و اداى زكات باز مىدارد و نه خريد و فروش» (رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِيتاءِ الزَّكاةِ).
«آنها از روزى مىترسند كه دلها و ديدهها در آن دگرگون و زير و رو مىشود» (يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ).
اين ويژگيها نشان مىدهد كه اين بيوت همان مراكزى است كه: به فرمان پروردگار استحكام يافته و مركز ياد خداست و حقايق اسلام و احكام خدا از آن نشر مىيابد، و در اين معنى وسيع و گسترده، مساجد، خانههاى انبياء و اوليا، مخصوصا خانه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و خانه على عليه السّلام جمع است.
-
RE: سوره نور [24]
(آيه 38)- اين آيه به پاداش بزرگ اين پاسداران نور هدايت و عاشقان حق و حقيقت اشاره كرده، چنين مىگويد. «اين بخاطر آن است كه خداوند آنها را به بهترين اعمالى كه انجام دادهاند پاداش دهد و از فضلش بر پاداش آنها بيفزايد» (لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ).
منظور اين است كه خداوند تمام اعمال آنها را بر معيار و مقياس بهترين اعمالشان پاداش مىدهد، حتى اعمال كم اهميت و متوسطشان همرديف بهترين اعمالشان در پاداش خواهد بود! و اين جاى تعجب نيست، زيرا فيض خداوند براى آنها كه شايسته فيض اويند محدود نيست «خداوند هر كس را بخواهد بىحساب روزى مىدهد» و از مواهب بىانتهاى خويش بهرهمند مىسازد (وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ).
(آيه 39)- اعمالى همچون سراب! از آنجا كه در آيات گذشته سخن از نور خدا، نور ايمان و هدايت، بود، براى تكميل اين بحث، و روشن شدن حال آنها در مقايسه با ديگران، در اينجا از ظلمت كفر و جهل و بىايمانى، و كافران تاريك دل و منافقان گمراه سخن مىگويد.
سخن از كسانى است كه در بيابان خشك و سوزان زندگى به جاى آب به دنبال سراب مىروند، و از تشنگى جان مىدهند، در حالى كه مؤمنان در پرتو ايمان چشمه زلال هدايت را يافته و در كنار آن آرميدهاند.
نخست مىگويد: «و كسانى كه كافر شدند اعمالشان همچون سرابى است در يك كوير، كه انسان تشنه آن را (از دور) آب مىپندارد» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً).
«اما هنگامى كه به سراغ آن مىآيد چيزى نمىيابد» (حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً).
«و خدا را نزد اعمال خود مىيابد و حساب او را صاف مىكند»! (وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسابَهُ).
«و خداوند سريع الحساب است»! (وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسابِ).
-
RE: سوره نور [24]
(آيه 40)- سپس به مثال دوم مىپردازد، مىگويد: و «يا (اعمال اين كافران) همانند) ظلماتى است در يك اقيانوس پهناور كه موج آن را پوشانده و بر فراز آن موج ديگرى و بر فراز آن ابرى تاريك است» (أَوْ كَظُلُماتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ).
و به اين ترتيب «ظلمتهايى است كه يكى بر فراز ديگرى قرار گرفته»! (ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ).
آن چنان كه هر كس در ميان آن گرفتار شود آن قدر تاريك و ظلمانى است كه «اگر دست خود را بيرون آورد ممكن نيست آن را ببيند»! (إِذا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَراها).
آرى! نور حقيقتى در زندگى انسانها فقط نور ايمان است و بدون آن فضاى حيات تيره و تار و ظلمانى خواهد بود، اما اين نور ايمان تنها از سوى خداست «و كسى كه خدا نورى برايش قرار نداده نورى براى او نيست» (وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ).
(آيه 41)- همه تسبيح گوى او هستند: در آيات گذشته سخن از نور خدا، نور هدايت و ايمان و ظلمات متراكم كفر و ضلالت بود، و در اينجا از دلائل توحيد كه نشانههاى انوار الهى و اسباب هدايت است، سخن مىگويد:
نخست روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىفرمايد: «آيا نديدى تمام آنان كه در آسمانها و زمينند براى خدا تسبيح مىكنند»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
«و همچنين پرندگان به هنگامى كه بر فراز آسمان بال گستردهاند» مشغول تسبيح او هستند؟! (وَ الطَّيْرُ صَافَّاتٍ).
«هر يك از آنها نماز و تسبيح خود را مىداند» (كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ).
ممكن است منظور از «صلاة» (نماز) در اينجا به معنى دعا باشد.
«و خداوند از تمام اعمالى كه آنها انجام مىدهند با خبر است» (وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَفْعَلُونَ).
-
RE: سوره نور [24]
(آيه 42)- و از آنجا كه اين تسبيح عمومى موجودات دليلى بر خالقيت پروردگار است و خالقيت او دليل بر مالكيت او نسبت به مجموعه جهان هستى است، و نيز دليل بر آن است كه همه موجودات به سوى او باز مىگردند، اضافه مىكند: «و براى خداست مالكيت آسمانها و زمين، و بازگشت تمامى موجودات به سوى اوست» (وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ).
منظور از «تسبيح» و «حمد» همان چيزى است كه ما آن را «زبان حال» مىناميم، يعنى مجموعه نظام جهان هستى و اسرار شگفتانگيزى كه در هر يك از موجودات اين عالم نهفته است، با زبان بىزبانى، با صراحت و بطور آشكار از قدرت و عظمت خالق خود، و علم و حكمت بىانتهاى او سخن مىگويند، چرا كه هر موجود بديع و هر اثر شگفتانگيزى، حتى يك تابلو نفيس نقاشى يا يك قطعه شعر زيبا و نغز، حمد و تسبيح ابداع كننده خود مىگويد، يعنى از يك سو صفات برجسته او را بيان مىدارد (حمد) و از سوى ديگر عيب و نقص را از او نفى مىكند (تسبيح) تا چه رسد به اين جهان با عظمت و آن همه عجايب و شگفتيهاى بىپايانش.
-
RE: سوره نور [24]
(آيه 43)- گوشهاى ديگر از شگفتيهاى آفرينش: باز در اينجا به گوشه ديگرى از شگفتيهاى آفرينش و علم و حكمت و عظمتى كه ماوراى آن نهفته است بر خورد مىكنيم كه همه دلائل توحيد ذات پاك اويند.
روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرده، مىگويد: «آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مىراند، سپس آنها را با هم پيوند مىدهد، و بعد متراكم مىسازد»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُزْجِي سَحاباً ثُمَّ يُؤَلِّفُ بَيْنَهُ ثُمَّ يَجْعَلُهُ رُكاماً).
پس در اين حال دانههاى باران را مىبينى كه از لا بلاى ابرها خارج مىشوند» و بر كوه و دشت و باغ و صحرا فرو مىبارند (فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ).
آرى! باران است كه زمينهاى مرده را زنده مىكند، لباس حيات در پيكر درختان و گياهان مىپوشاند، و انسان و حيوانات را سيراب مىكند.
سپس به يكى ديگر از پديدههاى شگفتانگيز آسمان و ابرها اشاره كرده، مىگويد: «و (خدا) از آسمان، از كوههايى كه در آسمان است، دانههاى تگرگ را نازل مىكند» (وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ).
منظور از كوهها، تودههاى عظيم ابر است، كه در عظمت و بزرگى بسان كوه است.
تگرگهايى كه «هر كس را بخواهد به وسيله آن زيان مىرساند» (فَيُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ).
شكوفههاى درختان، ميوهها و زراعتها، و حتى گاه حيوانها و انسانها از آسيب آن در امان نيستند.
«و از هر كس بخواهد اين عذاب و ريان را بر طرف مىسازد» (وَ يَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ يَشاءُ).
آرى! اوست كه از يك ابر گاهى باران حيات بخش نازل مىكند و گاه با مختصر تغيير آن را مبدل به تگرگهاى زيان بار و حتى كشنده مىكند، و اين نهايت قدرت و عظمت او را نشان مىدهد كه سود و زيان و مرگ و زندگى انسان را در كنار هم چيده بلكه در دل هم قرار داده است! و در پايان آيه به يكى ديگر از پديدههاى آسمانى كه از آيات توحيد است اشاره كرده، مىگويد: «نزديك است درخشندگى برق ابرها، چشمهاى انسان را ببرد» (يَكادُ سَنا بَرْقِهِ يَذْهَبُ بِالْأَبْصارِ).
ابرهايى كه در حقيقت از ذرات «آب» تشكيل شده است به هنگامى كه حامل نيروى برق مىشود، آن چنان «آتشى» از درونش بيرون مىجهد كه برقش چشمها را خيره، و رعدش گوشها را از صداى خود پر مىكند، و گاه همه جا را مىلرزاند، اين نيروى عظيم در لابلاى اين بخار لطيف راستى شگفتانگيز است!