-
RE: سوره هود
(آيه 104)- و از آنجا كه ممكن است بعضى بگويند سخن از آن روز نسيه است و معلوم نيست كى فرا مىرسد، لذا قرآن بلافاصله مىگويد: «و ما آن (مجازات) را جز تا زمان محدودى، تأخير نمىاندازيم» (وَ ما نُؤَخِّرُهُ إِلَّا لِأَجَلٍ مَعْدُودٍ).
آن هم براى مصلحتى كه روشن است تا مردم جهان ميدانهاى آزمايش و پرورش را ببينند، و آخرين برنامه انبياء پياده شود.
(آيه 105)- سعادت و شقاوت! در آيات گذشته اشارهاى به مسأله قيامت و اجتماع همه مردم در آن دادگاه بزرگ شده بود. در اينجا گوشهاى از سرنوشت مردم را در آن روز بيان كرده، نخست مىگويد: «هنگامى كه آن روز فرا رسد هيچ كس جز به اراده پروردگار سخن نمىگويد» (يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ).
مردم در آن روز مراحل مختلفى را مىپيمايند كه هر مرحله ويژگيهايى دارد، در پارهاى از مراحل هيچ گونه پرسش و سؤالى از آنها نمىشود و حتى مهر بر دهانشان مىنهند، فقط اعضاى پيكرشان كه آثار اعمال را در خود حفظ كردهاند با زبان بىزبانى سخن مىگويند، اما در مراحل ديگر قفل از زبانشان برداشته مىشود و به اذن خداوند به سخن مىآيند و به گناهان خود اعتراف مىكنند و خطاكاران يكديگر را ملامت مىنمايند بلكه سعى دارند گناه خويش را بر گردن ديگرى نهند! به هر حال در پايان آيه اشاره به تقسيم همه مردم به دو گروه كرده، مىگويد:
«گروهى در آنجا شقى و گروهى سعيدند، گروهى خوشبخت و گروه ديگرى بدبختند» (فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ).
اين شقاوت و آن سعادت چيزى جز نتيجه اعمال و كردار و گفتار و نيات انسان در دنيا نيست.
(آيه 106)- سپس حالات شقاوتمندان و سعادتمندان را در عبارات فشرده و گويايى چنين شرح مىدهد: «اما آنها كه شقاوتمند شدند در آتش دوزخ «زفير» و «شهيق» دارند و ناله و نعره و فرياد سر مىدهند» (فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ).
و اين هر دو صداى فرياد و ناله كسانى است كه از غم و اندوه ناله سر مىدهند، نالهاى كه تمام وجود آنها را پر مىكند و نشانه نهايت ناراحتى و شدت عذاب است.
(آيه 107)- و اضافه مىكند: «آنها جادوانه در آتش خواهند ماند تا زمانى كه آسمانها و زمين برپاست» (خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ).
«مگر آنچه پروردگارت اراده كند» (إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ).
«چرا كه خداوند هر كارى را اراده كند انجام مىدهد» (إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ).
-
RE: سوره هود
(آيه 108)- «و اما آنها كه سعادتمند شدند در بهشت جاودانه خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست» (وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ).
«مگر آنچه پروردگار تو اراده كند» (إِلَّا ما شاءَ رَبُّكَ).
«اين بخشش و عطيهاى است كه هرگز از آنان قطع نمىشود» (عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ).
اسباب سعادت و شقاوت
- سعادت كه گم شده همه انسانهاست بطور خلاصه عبارتست از فراهم بودن اسباب تكامل براى يك فرد يا يك جامعه، و نقطه مقابل آن شقاوت و بدبختى است كه عبارت از نامساعد بودن شرايط پيروزى و پيشرفت و تكامل است.
ولى بايد توجه داشت كه پايه اصلى سعادت و شقاوت، اراده و خواست خود انسان است اوست كه مىتواند وسائل لازم را براى ساختن خويش و حتى جامعهاش فراهم سازد، و اوست كه مىتواند با عوامل بدبختى و شقاوت به مبارزه برخيزد و يا تسليم آن شود.
در منطق انبياء سعادت و شقاوت چيزى نيست كه در درون ذات انسان باشد، و حتى نارسائيهاى محيط و خانوادگى و وراثت در برابر تصميم و اراده خود انسان، قابل تغيير و دگرگونى است، مگر اين كه ما اصل اراده و آزادى انسان را انكار كنيم و او را محكوم شرايط جبرى بدانيم و سعادت و شقاوتش را ذاتى و يا مولود جبرى محيط و مانند آن بدانيم كه اين نظر بطور قطع در مكتب انبياء و همچنين مكتب عقل محكوم است.
جالب اين كه در رواياتى كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و ائمه اهل بيت عليهم السّلام نقل شده، انگشت روى مسائل مختلفى به عنوان اسباب سعادت يا اسباب شقاوت گذارده شده كه مطالعه آنها انسان را به طرز تفكر اسلامى در اين مسأله مهم، آشنا مىسازد و به جاى اين كه براى رسيدن به سعادت و فرار از شقاوت به دنبال مسائل خرافى و پندارها و سنتهاى غلط برود به دنبال واقعيات عينى و اسباب حقيقى سعادت خواهد رفت.
امام صادق عليه السّلام از جدش امير مؤمنان عليه السّلام چنين نقل مىكند: «حقيقت سعادت اين است كه آخرين مرحله زندگى انسان با عمل سعادتمندانهاى پايان پذيرد و حقيقت شقاوت اين است كه آخرين مرحله عمر با عمل شقاوتمندانهاى خاتمه يابد».
و نيز پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله مىفرمايد: «چهار چيز از اسباب سعادت و چهار چيز از اسباب شقاوت است اما آن چهار چيز كه از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسيع، همسايه شايسته و مركب خوب است.
و چهار چيز كه از اسباب شقاوت است: همسايه بد و همسر بد و خانه تنگ و مركب بد است».
اگر اسبابى را كه براى سعادت و شقاوت در دو حديث بالا ذكر شده با توجه بر عينيّت همه آنها و نقش مؤثرشان در زندگى بشر با اسباب و نشانههاى خرافى كه حتى در عصر ما، عصر اتم و فضا گروه زيادى به آن پايبندند مقايسه كنيم به اين واقعيت مىرسيم كه تعليمات اسلام تا چه حد منطقى و حساب شده است.
هنوز بسيارند كسانى كه نعل اسب را سبب خوشبختى، روز سيزده را سبب بدبختى. پريدن از روى آتش را در بعضى از شبهاى سال سبب خوشبختى، و آواز خواندن مرغ را سبب بدبختى. پاشيدن آب را پشت سر مسافر سبب خوشبختى و رد شدن زير نردبان را سبب بدبختى، و حتى آويزان كردن خرمهره را به خود يا به وسيله نقليه سبب خوشبختى و عطسه را نشانه بدبختى در انجام كار مورد نظر مىدانند و امثال اين خرافات كه در شرق و غرب در ميان اقوام و ملل مختلف فراوان است.
و چه بسيار انسانهايى كه بر اثر گرفتار شدن به اين خرافات از فعاليت در زندگى بازماندهاند و گرفتار مصيبتهاى فراوانى شدهاند.
اسلام بر تمام اين پندارهاى خرافى قلم سرخ كشيده و سعادت و شقاوت انسان را در فعاليتهاى مثبت و منفى و نقاط قوت و ضعف اخلاقى و برنامههاى عملى و طرز تفكر و عقيده هر كس مىداند.
-
RE: سوره هود
(آيه 109)- يكى از نتائج مهمى كه از شرح داستانهاى اقوام پيشين گرفته مىشود همين است كه پيامبر و به دنبال او مؤمنان راستين از انبوه دشمنان نهراسند و در شكست قوم بت پرست و ستمگرى كه با آن رو برو هستند شك و ترديدى به خود راه ندهند و به امدادهاى الهى مطمئن باشند.
لذا به پيامبر خود، مىفرمايد: «شك و ترديدى در مورد چيزى كه اينها پرستش مىكنند به خود راه مده كه اينها (هم از همان راهى مىروند كه گروهى از پيشينيان رفتند و) پرستش نمىكنند مگر همان گونه كه با نياكانشان از قبل مىپرستيدند» بنابر اين سرنوشتى بهتر از آنان نخواهند داشت (فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هؤُلاءِ ما يَعْبُدُونَ إِلَّا كَما يَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ).
و لذا بلا فاصله مىگويد: «ما حتما نصيب و سهم آنها را بدون كم و كاست (از مجازات و عذاب) خواهيم داد» و چنانچه به راه حق باز گردند، نصيب آنها از پاداش ما محفوظ است (وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ).
در حقيقت اين آيه، اين حقيقت را مجسم مىكند كه آنچه از سرگذشت اقوام پيشين خوانديم، اسطوره و افسانه نبود، و نيز اختصاصى به گذشتگان نداشت، سنتى است ابدى و جاودانى و در باره تمام انسانهاى ديروز و امروز و فردا. گرچه به صورتهاى مختلفى انجام مىگيرد.
(آيه 110)- باز براى تسلّى خاطر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اضافه مىكند: اگر قوم تو در باره كتاب آسمانيت يعنى قرآن اختلاف و بهانه جويى مىكنند، ناراحت نباش زيرا «ما به موسى كتاب آسمانى (تورات) داديم سپس در آن اختلاف شد» بعضى پذيرفتند و بعضى منكر شدند (وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ).
و اگر مىبينى در مجازات دشمنان تو تعجيل نمىكنيم، به خاطر اين است كه مصالحى از نظر تعليم و تربيت و هدايت اين قوم، چنين ايجاب مىكند «و اگر (اين مصلحت نبود و) برنامهاى كه پروردگار تو از قبل در اين زمينه مقرر فرموده ايجاب تأخير نمىكرد، در ميان آنها داورى لازم مىشد و مجازات دامانشان را مىگرفت» (وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ).
«هر چند آنها (اين حقيقت را هنوز باور نكردند و همچنان) نسبت به آن در شك و ترديدند شكّى آميخته با سوء ظن و بدبينى» (وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ).
-
RE: سوره هود
(آيه 111)- در اين آيه براى تأكيد بيشتر اضافه مىكند: «و پروردگارت هر يك از اين دو گروه (مؤمنان و كافران) را به پاداش اعمالشان بطور كامل مىرساند و اعمال آنها را بىكم و كاست به خودشان تحويل مىدهد» (وَ إِنَّ كُلًّا لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمالَهُمْ).
و اين كار هيچ گونه مشكل و مشقتى براى خداوند ندارد «زيرا او (به همه چيز آگاه است و) از هر كارى كه انجام مىدهند با خبر مىباشد» (إِنَّهُ بِما يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ).
جالب اين كه مىگويد: اعمالشان را به آنها مىدهيم و اين اشاره ديگرى بر مسأله تجسم اعمال است و اين كه پاداش و كيفر در حقيقت اعمال خود انسان است كه تغيير شكل مىيابد و به او مىرسد.
(آيه 112)- استقامت كن استقامت! پس از ذكر سرگذشت پيامبران و اقوام پيشين و رمز موفقيت و پيروزى آنها و پس از دلدارى و تقويت اراده پيامبر از اين طريق در اين آيه، مهمترين دستور را به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مىدهد و مىگويد:
«استقامت كن همان گونه كه به تو دستور داده شده است» (فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ).
استقامت كن در راه تبليغ و ارشاد، استقامت كن در طريق مبارزه و پيكار استقامت كن در انجام وظائف الهى و پياده كردن تعليمات قرآن.
ولى اين استقامت نه به خاطر خوشايند اين و آن باشد و نه از روى تظاهر و ريا، و نه براى كسب عنوان قهرمانى و نه براى بدست آوردن مقام و ثروت و كسب موفقيت و قدرت، بلكه تنها به خاطر فرمان خدا و آن گونه كه به تو دستور داده شده است بايد باشد.
اما اين دستور تنها مربوط به تو نيست، هم تو بايد استقامت كنى «و همچنين كسانى كه با تو به سوى خدا آمدهاند» بايد استقامت كنند (وَ مَنْ تابَ مَعَكَ).
استقامتى خالى از افراط و تفريط، و زياده و نقصان «و طغيان نكنيد» (وَ لا تَطْغَوْا). يعنى، استقامتى كه در آن طغيان وجود نداشته باشد.
«چرا كه خداوند از اعمال شما آگاه است» (إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).
و هيچ حركت و سكون و سخن و برنامهاى بر او مخفى نمىماند.
آيهاى پرمحتوا و طاقت فرسا!
در حديث معروفى از ابن عباس چنين مىخوانيم: «هيچ آيهاى شديد و مشكلتر از اين آيه بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل نشد و لذا هنگامى كه اصحاب از آن حضرت پرسيدند چرا به اين زودى موهاى شما سفيد شده و آثار پيرى نمايان، گشته، فرمود: مرا سوره هود و واقعه پير كرد! و در روايت ديگرى مىخوانيم: هنگامى كه آيه فوق نازل شد پيامبر فرمود:
شمّروا، شمّروا، فمارئى ضاحكا: «دامن به كمر بزنيد، دامن به كمر بزنيد (كه وقت كار و تلاش است) و از آن پس پيامبر هرگز خندان ديده نشد»! دليل آن هم روشن است، زيرا چهار دستور مهم در اين آيه وجود دارد كه هر كدام بار سنگينى بر دوش انسان مىگذارد.
امروز هم مسؤوليت مهم ما مسلمانان و مخصوصا رهبران اسلامى در اين چهار جمله خلاصه مىشود استقامت، اخلاص، رهبرى مؤمنان و عدم طغيان و تجاوز، و بدون به كار بستن اين اصول، پيروزى بر دشمنانى كه از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه كردهاند و از تمام وسائل فرهنگى و سياسى و اقتصادى و اجتماعى و نظامى بر ضد ما بهرهگيرى مىكنند امكان پذير نمىباشد.
-
RE: سوره هود
(آيه 113)- تكيه بر ظالمان و ستمگران: اين آيه يكى از اساسىترين برنامههاى اجتماعى و سياسى و نظامى و عقيدتى را بيان مىكند، عموم مسلمانان را مخاطب ساخته، و به عنوان يك وظيفه قطعى مىگويد: «به كسانى كه ظلم و ستم كردهاند، تكيه نكنيد» (وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا). و اعتماد و اتكاى كار شما بر اينها نباشد.
«چرا كه اين امر سبب مىشود كه عذاب آتش، دامان شما را بگيرد» (فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ).
«و غير از خدا هيچ ولىّ و سرپرست و ياورى نخواهيد داشت» (وَ ما لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِياءَ).
با اين حال واضح است كه هيچ كس شما را يارى نخواهد كرد «و يارى نمىشويد» (ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ).
در چه امورى نبايد به ظالمان تكيه كرد؟
بديهى است كه در درجه اول نبايد در ظلمها و ستمگريهايشان شركت جست و از آنها كمك گرفت، و در درجه بعد اتكاء بر آنها در آنچه مايه ضعف و ناتوانى جامعه اسلامى و از دست دادن استقلال و خودكفايى و تبديل شدن به يك عضو وابسته و ناتوان مىگردد بايد از ميان برود كه اين گونه ركونها جز شكست و ناكامى و ضعف جوامع اسلامى، نتيجهاى نخواهد داشت.
و اما اين كه: فى المثل مسلمانان با جوامع غير مسلمان، روابط تجارى يا علمى براساس حفظ منافع مسلمين و استقلال و ثبات جوامع اسلامى داشته باشند، نه داخل در مفهوم ركون به ظالمين است و نه چيزى است كه از نظر اسلام ممنوع بوده باشد و در عصر خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و اعصار بعد همواره چنين ارتباطاتى وجود داشته است.
(آيه 114)- «نماز» و «صبر»: در اين آيه و آيه بعد انگشت روى دو دستور از مهمترين دستورات اسلامى كه در واقع روح ايمان و پايه اسلام است گذارده شده نخست فرمان به اقامه نماز داده، مىگويد: «نماز را در دو طرف روز، و در اوائل شب برپا دار» (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ).
ظاهر تعبير «طَرَفَيِ النَّهارِ» (دو طرف روز) اين است كه نماز صبح و مغرب را بيان مىكند، كه در دو طرف روز قرار گرفته و «زلف» منطبق بر نماز عشا مىباشد.
سپس براى اهميت نماز روزانه خصوصا و همه عبادات و طاعات و حسنات عموما چنين مىگويد: «حسنات، سيئات را از ميان مىبرند» (إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ).
«و اين تذكر و يادآورى است براى آنها كه توجه دارند» (ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرِينَ).
آيه فوق همانند قسمتى ديگر از آيات قرآن تأثير اعمال نيك را در از ميان بردن آثار سوء اعمال بد بيان مىكند، كار نيك كه از انگيزه الهى سر چشمه گرفته به روح آدمى لطافتى مىبخشد كه آثار گناه را مىتواند از آن بشويد و تيرگيهاى گناه را به روشنايى مبدل سازد.
اهميت فوق العاده نماز-
در روايات متعددى كه ذيل آيه فوق از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السّلام نقل شده تعبيراتى ديده مىشود كه از اهميت فوق العاده نماز در مكتب اسلام پرده بر مىدارد.
از على عليه السّلام نقل شده كه مىفرمايد: با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در مسجد، در انتظار نماز بوديم كه مردى برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا! من گناهى كردهام.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روى از او برگرداند. هنگامى كه نماز تمام شد همان مرد برخاست و سخن اول را تكرار كرد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آيا با ما اين نماز را انجام ندادى؟ و براى آن به خوبى وضو نگرفتى؟ عرض كرد: آرى! فرمود: اين كفاره گناه توست! نماز، انسان را در برابر گناه بيمه مىكند، و نيز نماز زنگار گناه را از آيينه دل مىزدايد.
نماز جوانههاى ملكات عالى انسانى را در اعماق جان بشر مىروياند، نماز اراده را قوى و قلب را پاك و روح را تطهير مىكند، و به اين ترتيب نماز در صورتى كه به صورت جسم بىروح نباشد مكتب عالى تربيت است.
-
RE: سوره هود
(آيه 115)- به دنبال برنامه انسان ساز نماز و بيان تأثيرى كه حسنات در زدودن سيئات دارد در اين آيه فرمان به «صبر» مىدهد، و مىگويد: «و شكيبا باش كه خدا اجر نيكوكاران را ضايع نمىكند» (وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ). يعنى نيكوكارى بدون صبر و ايستادگى ميسر نيست.
واژه «صبر» هرگونه شكيبايى در برابر مشكلات، مخالفتها، آزارها، هيجانها، طغيانها و مصائب گوناگون را شامل مىشود.
«صبر» يك اصل كلى و اساسى است كه در مواردى از قرآن همراه با نماز ذكر شده است شايد به اين دليل كه نماز در انسان «حركت» مىآفريند و دستور صبر، مقاومت ايجاد مىكند، و اين دو يعنى «حركت» و «مقاومت» هنگامى كه دست به دست هم دهند عامل اصلى هرگونه پيروزى خواهند شد.
(آيه 116)- عامل تباهى جامعهها! براى تكميل بحثهاى گذشته در اين آيه و آيه بعد يك اصل اساسى اجتماعى كه ضامن نجات جامعهها از تباهى است مطرح شده است، و آن اين كه در هر جامعهاى تا زمانى كه گروهى از انديشمندان متعهد و مسؤول وجود دارد كه در برابر مفاسد ساكت نمىنشينند، و به مبارزه بر مىخيزند، و رهبرى فكرى و مكتبى مردم را در اختيار دارند اين جامعه به تباهى و نابودى كشيده نمىشود.
اما آن زمان كه بىتفاوتى و سكوت در تمام سطوح حكمفرما شد و جامعه در برابر عوامل فساد بىدفاع ماند، فساد و به دنبال آن نابودى حتمى است.
لذا ضمن اشاره به اقوام پيشين كه گرفتار انواع بلاها شدند، مىگويد: «چرا در قرون و امتها و اقوام قبل از شما نيكان و پاكان قدرتمند و صاحب فكرى نبودند كه از فساد در روى زمين جلوگيرى كنند» (فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ).
نقش «اولوا بقيّة» در بقاى جوامع آنقدر حساس است كه بايد گفت: بدون آنها حق حيات از آنان سلب مىشود و اين همان چيزى است كه آيه فوق به آن اشاره دارد.
بعد به عنوان استثناء مىگويد: «مگر افراد اندكى از آنان كه آنها را نجات داديم» (إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ).
اين گروه اندك هر چند امر به معروف و نهى از منكر داشتند، اما مانند لوط و خانواده كوچكش و نوح و ايمان آورندگان محدودش و صالح و تعداد كمى كه از او پيروى كرده بودند، آنچنان كم و اندك بودند كه توفيق بر اصلاح كلى جامعه نيافتند.
«و به هر حال ستمگران (كه اكثريت اين جامعهها را تشكيل مىدادند) به دنبال ناز و نعمت و عيش و نوش رفتند و آنچنان مست باده غرور و تنعم و لذات شدند كه) دست به انواع گناهان زدند» (وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ).
اين تنعم و تلذذ بىقيد و شرط سر چشمه انواع انحرافاتى است كه در طبقات مرفّه جامعهها به وجود مىآيد، چرا كه مستى شهوت، آنها را از پرداختن به ارزشهاى اصيل انسانى و درك واقعيتهاى اجتماعى باز مىدارد و غرق عصيان و گناه مىسازد.
-
RE: سوره هود
(آيه 117)- سپس براى تأكيد اين واقعيت، اضافه مىفرمايد: اين كه مىبينى خداوند اين اقوام را به ديار عدم فرستاد به خاطر آن بود كه مصلحانى در ميان آنها نبودند «و چنين نبود كه پروردگارت آباديها را به ظلم و ستم نابود كند در حالى كه اهلش در صدد اصلاح بوده باشند» (وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ).
يعنى، هرگاه جامعهاى ظالم بود اما به خود آمده و در صدد اصلاح باشد چنين جامعهاى مىماند، ولى اگر ظالم بود و در مسير اصلاح و پاكسازى نبود، نخواهد ماند.
(آيه 118)- در اين آيه به يكى از سنن آفرينش كه در واقع زير بناى ساير مسائل مربوط به انسان است اشاره شده و آن مسأله اختلاف و تفاوت در ساختمان روح و جسم و فكر و ذوق و عشق انسانها، و مسأله آزادى اراده و اختيار است.
مىفرمايد: «اگر خدا مىخواست، همه مردم را «امت واحده» قرار مىداد (ولى خداوند چنين كارى را نكرده) و همواره انسانها با هم اختلاف دارند» (وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالُونَ مُخْتَلِفِينَ).
تا كسى تصور نكند تأكيد و اصرار پروردگار در اطاعت فرمانش دليل بر اين است كه او قادر بر اين نبود كه همه آنها را در مسير ايمان و يك برنامه معين قرار دهد.
ولى نه چنين ايمانى فايدهاى داشت، و نه چنان اتحاد و هماهنگى، ايمان اجبارى كه از روى انگيزههاى غير ارادى برخيزد، نه دليل بر شخصيت است و نه وسيله تكامل، و نه موجب پاداش و ثواب.
اصولا ارزش و امتياز انسان و مهمترين تفاوت او با موجودات ديگر داشتن همين موهبت آزادى اراده و اختيار است، همچنين داشتن ذوقها و سليقهها و انديشههاى گوناگون و متفاوت كه هر كدام بخشى از جامعه را مىسازد، و بعدى از ابعاد آن را تأمين مىكند.
از طرفى هنگامى كه آزادى اراده آمد، اختلاف در انتخاب عقيده و مكتب، طبيعى است.
-
RE: سوره هود
(آيه 119)- لذا در اين آيه مىفرمايد: مردم در پذيرش حق با هم اختلاف دارند «مگر، كسى را كه پروردگارت رحم كند»! (إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ).
ولى اين رحمت الهى مخصوص گروه معينى نيست، همه مىتوانند- به شرط اين كه بخواهند- از آن استفاده كنند «و (خداوند) براى همين پذيرش رحمت آنها را آفريد» (وَ لِذلِكَ خَلَقَهُمْ).
آنها كه بخواهند در زير اين چتر رحمت الهى قرار بگيرند راه براى آنها باز است رحمتى كه از طريق تشخيص عقل و هدايت انبياء و كتب آسمانى به همه مردم افاضه شده است.
و هرگاه از اين رحمت و موهبت استفاده كنند درهاى بهشت و سعادت جاويدان به روى آنها گشوده خواهد شد.
در غير اين صورت «فرمان خدا صادر شده است كه جهنم را از سركشان و طاغيان جن و انس پر مىكنم» (وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ).
(آيه 120)- مطالعه سرگذشت پيشينيان چهار اثر دارد: در اين آيه و آيات بعد كه سوره هود با آن پايان مىپذيرد يك نتيجه گيرى كلى از مجموع بحثهاى سوره بيان شده است و از آنجا كه قسمت عمده اين سوره داستانهاى عبرت انگيز پيامبران و اقوام پيشين بود نخست نتائج گرانبهاى ذكر اين داستانها را در چهار موضوع خلاصه كرده، مىگويد: «ما از هر يك از سرگذشتهاى انبياء براى تو بازگو كرديم تا به وسيله آن، قلبت را آرامش بخشيم» و ارادهات قوى گردد. (وَ كُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ).
سپس به دومين نتيجه بزرگ بيان اين داستانها اشاره كرده، مىگويد: «و در اين اخبار پيامبران، حقايق و واقعيتهاى (مربوط به زندگى و حيات، پيروزى و شكست، عوامل موفقيت و تيره روزى) همگى براى تو آمده است» (وَ جاءَكَ فِي هذِهِ الْحَقُّ).
سومين و چهارمين اثر چشمگير بيان اين سرگذشتها آن است كه: «براى مؤمنان موعظه و اندرز، تذكر و يادآورى است» (وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنِينَ).
اين آيه بار ديگر تأكيد مىكند كه تواريخ قرآن را نبايد سرسرى شمرد و يا به عنوان يك سرگرمى از آن براى شنوندگان استفاده كرد چرا كه مجموعهاى است از بهترين درسهاى زندگى در تمام زمينهها و راهگشايى است براى همه انسانهاى «امروز» و «فردا».
(آيه 121)- سپس به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه تو نيز در مقابل سرسختيها و لجاجتهاى دشمن همان بگو كه بعضى از پيامبران پيشين به اين افراد مىگفتند: «به آنها كه ايمان نمىآورند بگو: هر چه در قدرت داريد انجام دهيد (و از هيچ كارى فروگذار نكنيد) ما هم آنچه در توان داريم انجام خواهيم داد» (وَ قُلْ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنَّا عامِلُونَ).
-
RE: سوره هود
(آيه 122)- «و انتظار بكشيد! ما هم منتظريم»! (وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ). تا ببينيم كدامين پيروز مىشوند و كدامين شكست مىخورند.
شما در انتظار خام شكست ما باشيد و ما در انتظار واقعى عذاب الهى براى شما هستيم كه يا از دست ما خواهيد كشيد و يا مستقيما از طرف خدا!
(آيه 123)- آخرين آيه اين سوره به بيان توحيد (توحيد علم و توحيد افعال و توحيد عبادت) مىپردازد همان گونه كه آيات آغاز اين سوره از علم توحيد سخن مىگفت.
در حقيقت در اين آيه انگشت روى سه شعبه از توحيد گذاشته شده است.
نخست به توحيد علمى پروردگار اشاره كرده، مىگويد: «غيب آسمانها و زمين مخصوص خداست» و او است كه از همه اسرار آشكار و نهان باخبر است (وَ لِلَّهِ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
و غير او علمش محدود و در عين محدوديت از ناحيه تعليم الهى است، بنابراين علم نامحدود، آن هم علم ذاتى، نسبت به تمام آنچه در پهنه زمين و آسمان قرار دارد، مخصوص ذات پاك پروردگار است.
و از سوى ديگر به توحيد افعالى اشاره كرده، مىگويد: زمام تمام كارها در كف قدرت اوست «و همه كارها به سوى او باز مىگردد» (وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ).
سپس نتيجه مىگيرد اكنون كه آگاهى نامحدود و قدرت بىپايان، مخصوص ذات پاك اوست و بازگشت هر چيز به سوى او مىباشد، بنابراين «تنها او را پرستش كن» (فَاعْبُدْهُ).
«و فقط بر او توكل نما» (وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ).
و اين مرحله توحيد عبادت است.
و از آنچه نافرمانى و سركشى و طغيان و گناه است، بپرهيز، چرا كه:
«پروردگارت از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست» (وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ).
«پايان سوره هود»