[داغ] روضه شهید مطهری برای ابوالفضل العباس علیه‌السلام
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: روضه شهید مطهری برای ابوالفضل العباس علیه‌السلام

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    277
    روز عاشورا مى‌‏شود، بنابر یکى از دو روایت، ابوالفضل مى‏‌آید جلو، عرض مى‏کند برادر جان، به من هم اجازه بفرمایید، این سینه من دیگر تنگ شده است، دیگر طاقت نمى‌‏آورم، مى‌‏خواهم هرچه زودتر جان خودم را قربان شما کنم.

    من نمى‏‌دانم روى چه مصلحتى- خود ابا عبداللَّه بهتر مى‌‏دانست- فرمود: برادرم! حالا که مى‏‌خواهى بروى، پس برو بلکه بتوانى مقدارى آب براى فرزندان من بیاورى. (این را هم عرض کنم لقب «سقّا» (آب‏آور) قبلًا به حضرت ابوالفضل داده شده بود، چون یک نوبت یا دو نوبت دیگر در شبهاى پیش ابوالفضل توانسته بود برود، صف دشمن را بشکافد و براى اطفال ابا عبداللَّه آب بیاورد. این‏‌جور نیست که سه شبانه روز آب نخورده باشند؛ خیر، سه شبانه روز بود که [از آب‏] ممنوع بودند، ولى در این خلال توانستند یکى دو بار آب تهیه کنند. از جمله در شب عاشورا تهیه کردند، حتى غسل کردند، بدن‌هاى خودشان را شستشو دادند). فرمود: چَشم.

    حالا ببینید چه منظره باشکوهى است، چقدر عظمت است، چقدر شجاعت است، چقدر دلاورى است، چقدر انسانیّت است، چقدر شرف است، چقدر معرفت است، چقدر فداکارى است! یک‌تنه خودش را به این جمعیت مى‏‌زند.

    مجموع کسانى را که دور این آب را گرفته بودند چهارهزار نفر نوشته‌‏اند. خودش را وارد شریعه فرات مى‏‌کند. اسب خودش را داخل آب مى‌‏برد.

    این را همه نوشته‌‏اند: اول، مشکى را که همراه دارد پر از آب مى‏‌کند و به دوش مى‏‌گیرد. تشنه است، هوا گرم است، جنگیده است، همین طورى که سوار است تا زیر شکم اسب را آب گرفته است، دست مى‏‌بَرد زیر آب، مقدارى آب با دو مشت خودش تا نزدیک لب‌هاى مقدس مى‏‌آورد. آنهایى که از دور ناظر بوده‌‏اند گفته‌‏اند اندکى تأمل کرد، بعد دیدیم آب نخورده بیرون آمد. آبها را روى آب ریخت.

    آنجا کسى ندانست که چرا ابوالفضل آب نیاشامید، اما وقتى بیرون آمد یک رجزى خواند که در این رجز مخاطبْ خودش بود نه دیگران.

    از این رجز فهمیدند چرا آب نیاشامید. دیدند در رجزش دارد خودش را خطاب مى‌‏کند، مى‌‏گوید:
    یا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسینِ هونى / وَ بَعدَهُ لاکُنْتُ انْ تَکونى‏هذَا الْحُسَیْنُ شارِبُ الْمَنونِ / وَ تَشْرَبینَ باردَ الْمَعینِ‏هیهاتَ ما هذا فِعالُ دینى / و لافعالُ صادقِ الْیَقینِ
    ویرایش توسط امیرحسین : 11-24-2012 در ساعت 02:56 AM

    پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
    م.ا

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •