این فرد کیست و چگونه با او آشنا شدهاید؟
- استاد زبان دانشکده است. فکر میکنم حدود سی سال سن دارد.
از چه موقع و چهطور متوجه علاقهی او به خودت شدی؟
- پس از یک ماه که از سال تحصیلی گذشته بود، سنگینی نگاهش را بر خود احساس کردم. چندبار خودکار من را برای نوشتن چیزی گرفت و یکبار هم نام کوچکم را بدون نام خانوادگی صدا زد. یکی دو نفر از دوستانم نیز گفتند که به نظر میرسد دلش پیش من گیر کرده است!
به پشـــــــتوانهی تجربههایم پرسیدم: اهل کدام شهری و وضعیت مذهبی تو و خانوادهات چگونه است؟
توضیح داد که اهل یکی از شهرهای کوچک و بسیار مذهبی ایران است، با خانوادهای سنتی، گرم و معتقد به مبانی دینی. خودش، در شهرش و هم در تهران تا ترم گذشته چادری بوده است و هماکنون، نهتنها نمازهایش را مرتب میخواند بلکه امروز نیز روزهی مستحبی گرفته است!
دوباره به آرایش تند و نازیبای چهرهاش، به مانتوی رنگین و کوتاهش و به موهای افشانش نگاهی کوتاه کردم. مطمئن بودم دروغ نمیگوید. اما چه نسبتی است بین آن سابقه و رفتار مذهبی و این جلوهگری تهمتبرانگیز؟
زیرکانه گفتم: بعضی دختران برای جذب محبوب خود کارهای جالبی میکنند!
با خوشحالی پرسید: چـه کارهایی؟
گفتم: اینجا و آنجا میروند و اگر موقعیتی داشتند به خانه مجردیاش وارد میشوند ... و راحــــت و صمیمانه بـــا او بـرخورد میکنند.