همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...
... ... ... ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
بیایید قدردان باشیم ...
به سلامتی پدر و مادرها
(( قند )) خون مادر بالاست .
دلش اما همیشه (( شور )) می زند برای ما ؛
اشکهای مادر، مروارید شده است در صدف چشمانش ؛
دکترها اسمش را گذاشتهاند(( آب مروارید))!
حرفها دارد چشمان مادر، گویی زیرنویس فارسی دارد!
دستانش را نوازش می کنم، داستانی دارد دستانش .
دست پر مهر مادر تنها دستی ست،
که اگر کوتاه از دنیا هم باشد،
از تمام دستها بلند تر است...
پدر و پسر داشتن صحبت میکردن !!
پدر دستشو میندازه دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟
پسر میگه : من.. !!
... ... ...
پدر میگه: پسرم من شیرم یا تو ؟؟!!
پسر میگه : بازم من شیرم ...
پدر عصبی مشه دستشو از رو شونه پسرش بر میداره میگه: من شیرم یا تو !!؟؟
پسر میگه: بابا تو شیری...!!
پدر میگه: چرا بار اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟؟
پسر گفت: آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا...
به سلامتی هرچی پدره