۱ . در کارزارى ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، حضرت على علیه السّلام را به جانشینى خود ، در مدینه باقى گذاشت و حضرت على علیه السّلام به عرض رسانید : یا رسول الله ! مرا به خلافت بر زنان و کودکان گماشته ای ؟! رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در پاسخ او ، فرمود : آیا خرسند نیستى از این که جایگاه تو نسبت به من ، همانند جایگاه هارون ، به حضرت موسى علیه السّلام باشد ؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبرى مبعوث نمىشود .
۲ . در جنگ خیبر ، از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم ، مىفرمود : پرچم اسلام را به دست کسى میدهم که خدا و رسول را دوست مىدارد و خدا و رسول هم ، او را دوست مىدارند ! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد ، سر از پا نمی شناختیم ، همان زمان رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله على را به حضور طلبید . على علیه السّلام را در حالى به حضور حضرت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله شرف یاب شد که به درد چشم دچار بود ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آب دهان مبارک را بر چشم حضرت على علیه السّلام مالید ، دیدگانش شفا یافت و پرچم اسلام را که یادبود نصرت الهى بود ، به دست او سپرد و از برکت وجود حضرت على علیه السّلام ، فتح و پیروزى نصیب اسلام شد .
۳ . هنگامى که آیه مباهله ( فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ) ؛ آل عمران / ۶۱ ) نازل شد ، رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، حضرت على علیه السّلام و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السّلام را به حضور طلبید و فرمود : بار پروردگارا ! اینان اهل بیت من هستند . صحیح مسلم ، ج۷ ، ص۱۲۰ ، کتاب فضائل الصحابة ، باب من فضائل علی بن أبی طالب رضی الله عنه – دارالفکر
نامه معاویه به والیانش ( علی را سب کنید)
طبری مورخ بزرگ اهل سنت چنین نوشته است:
أن معاویة بن أبی سفیان لما ولى المغیرة بن شعبة الکوفة فی جمادى سنة ۴۱ دعاه فحمد الله وأثنى علیه ثم قال : … ولست تارکا إیصاءک بخصلة لا تتحم عن شتم على وذمه والترحم على عثمان والاستغفار له والعیب على أصحاب على والاقصاء لهم وترک الاستماع منهم … .
معاویه ، وقتی که در سال ۴۱ هـ مغیرة بن شعبه را والی کوفه قرار داد به وی دستور داد و گفت : یک مطلب را فراموش مکن و بر آن پافشاری کن و آن فحش و ناسزاگویی به علی (علیه السلام) است و در مقابل از عثمان به عظمت یاد کن و همیشه برای وی طلب آمرزش نما و از یاران علی (علیه السلام) بدگویی کن و آنان را تبعید نما و به سخنانشان گوش نکن .
تاریخ طبری ، ج۴ ، ص۱۸۸ باب سنه احدی و خمسین- موسسه العلمی للمطبوعات