7- پيروي از امام علي(عليه‌السلام) و ولايت آن حضرت

چون آدم وقتي كسي را دوست داشته باشد دنبالش مي‌رود. ولايت علي هم در خانقا‌ه نيست. در ذكر و ورد نيست. آخر بعضي‌ها مي‌گويند: شيعه علي هستيم اما در خانقاه و مسجد و ذكر و ورد و علي جويم، علي پويم، علي مولاي درويشان، ببين حضرت علي در جبهه بود. بلند شو برو جبهه! حضرت علي در مسجد بود. در باغ كشاورزي مي‌كرد.

باز ما اگر هم به كسي بگوييم: علي،آن علي كه علي بود، براي ما ترسيم نمي‌كند. خيلي چيزها عوض شده است. خادم مسجد مي‌داني چه كساني بودند؟ در قرآن مي‌گويد: خادم مسجد چهار نفر بودند. ابراهيم و اسماعيل و زكريا و مريم. الآن شما به نقاش‌ها بگو: عكس يك خادم را بكش. چه چيزي برايت مي‌كشد؟ يك پيرمردي كه از كار افتاده است. پير است، سيگاري است، مريض است، وارفته است. شكل يك آدم ضعيف. شما به هر نقاشي بگو عكس يك خادم را بكش، خيلي از اينهايي كه بلند مي‌شوند يك پالتو مشكي مي‌پوشند خادم افتخاري امام رضا(ع) مي‌شوند.

ماهي يكبار هم شيفت مي روند. خوب كار خوبي است. من نمي‌گويم كار بدي است. اما اين آقايي كه افتخاري خادم امام رضا مي‌شود، امام رضا به شما نياز ندارد. مثل لوله‌كشي كنار اقيانوس اطلس است. آنجا پر از آب است. لوله‌كشي نمي‌خواهد. شما اگر همين لباسي كه پوشيدي بپوشي، يك جاروبرقي دست بگيري، بگويند: آقاي وزير، معاون وزير، فلان تاجر، دارد با جاروبرقي مسجد محله را جارو مي‌كند. اگر شما اين كار را كني مسجد محله پر از آدم مي‌شود. اين پولي كه براي هواپيما مي‌دهي بروي مشهد براي شيفت، به فقراي محل بدهي...

يك كسي مرده بود روي قبرش پر از موز بود. گفتند: اين موزها را به خود مرده مي‌دادند، نمي‌مرد. (خنده حضار) حالا كه مرده روي قبرش گذاشتند، ما گاهي هم كه مي‌خواهيم عبادت كنيم يا در مسجد ورد مي‌گوييم، به جاي جبهه، و گاهي هم ممكن است ضد انقلاب هم حرف بزنيم. گاهي ورد مي‌گوييم. گاهي خانقاه مي‌رويم. گاهي نمي‌دانم درويش مي‌شويم.

علي چه كسي بود؟ به تمام آيات قرآن عمل كرد. ما به چند آيه عمل كرديم؟ كسي دستش را بالا كند بگويد: من به اين آيه خوب عمل كردم. البته به يك آيه خوب عمل كرديم. من يكوقت به قرآن نگاه كردم، كدام آيه را خوب عمل كرديم؟ ديدم اين آيه «كُلُوا» بخوريد.(خنده حضار) اين تنها آيه‌اي است كه ما به آن خوب عمل مي‌كنيم. اما قرآن بعد از «كُلُوا» مي‌گويد: «وَ اعْمَلُوا صالِحا» (مؤمنون/51) خوردي، از انرژي‌اش يك عمل صالح. مي‌گوييم: نه! ديگر دومي‌اش نه.

يك كسي بچه‌ سيدهاي خوشگل را مي‌بوسيد. گفتند: گناه است. حرام است. گفت: آخر اولاد پيغمبر است. يك سيد زشت و كچل آوردند. گفتند: اين هم اولاد پيغمبر است. گفت: حالا همه‌ي ثواب‌ها را من بكنم. (خنده حضار) اين يكي براي شما.