یك كسی زنگ زد خانهی ما كه من تو را كار دارم. آمد دیدم یک قرآن هدیه آورده. گفت: آقا این قرآن سیصد، چهارصد هزار تومان است. گفتم: می خواهی چه كنی؟ خود قرآن در آیاتش پر از انفاق است، برو انفاق كن. آیه انفاق را نمیگیریم، خرج جلد و كاغذ گلاسه و چاپ آن میكنیم، سرگرم به چاپ! سرگرم به صوت، تجوید، صوت خوب است. تجوید خوب است، اما چقدر خوب است؟ تجوید یك چند ساعتی بس است. ما الآن لیسانس داریم علوم قرآن. یك خاطره تلخ بگویم. حالا میترسم در تلویزیون بگویند چرا اسم بردی؟ اسم نمیبرم.
در شهرها كه من میروم. خوب بعضی در تلویزیون مرا دیدهاند. در شهر كه میروم میگویند: بیا برویم قرائتی را ببینیم! میآید میگوید: در تلویزیون خوشگلتر است! در تلویزیون بلندتر است، كوتاهتر است. اصلاً نمیفهمد من چه میگویم. میآید مرا كیلویی حساب میكند. (خنده حضار)
یك كسی حالا اسمش را نمیبرم. اینها همه در ذهنم هست. الله اكبر! میگفت: من چهارده سال است استاد نمونه هستم. ما خیلی عاشقش شدیم، رفتیم خانهاش مهمانش شدیم. چهارده سال است استاد نمونه هستی؟ گفتیم خوب در چه رشتهای؟ گفتم: خوب حالا میخواهم به شما یك نكتهای بگویم. شما سورهی نساء را بیاور. وقتی رفت سورهی نساء را بیاورد، آخرهای قرآن رفت. جزء هجده، نوزده، بیست! سورهی نمل، شعرا، گفتم: بابا سورهی نساء اولهای قرآن است. مثل اینكه میگوییم: برو جمكران، میرود جاده اراك! این پیداست كه اصلاً نمیداند جمكران در جاده كاشان است.
در سخنرانیها محور قرآن باشد. من خودم را مقصر میدانم .خیلیها را هم مقصر میدانم. آن مقداری كه رُمان میخوانند، آن مقداری كه تاریخ میخوانند، آن مقداری كه تحلیل سیاسی دارند سهم قرآن كرد. هم حوزه و هم دانشگاه، نگاه كنیم مثلاً در این پنجاه سال چند تا تفسیر نوشته شده؟ چند تا تفسیر در این پنجاه سال نوشته شده است. كتابهای دیگر چقدر نوشته شده است؟ بودجههایی كه صرف تبلیغات دین میشود چقدر خرج روح قرآن میشود، چقدر خرج پوست قرآن میشود؟ به پوست چقدر میرسیم، به روح، هردو باید با هم باشد. من پوست را هم قبول دارم. تجوید و اینها را قبول دارم. صوت را قبول دارم. اما تخمه پوستش را بكاری سبز نمیشود، مغزش را هم بكاری سبز نمیشود. باید پوست و مغز را با هم كاشت تا سبز شود. هم ظاهر و هم باطن.
-پایان-