بحث این است كه در ایران حافظ قرآن چند تا است؟ خدا كمكم كرد گفتم: در ایران حافظ قرآن خیلی نداریم، محافظ قرآن خیلی داریم. این بیچاره گیج شد. گفت: فرق بین حافظ و محافظ چیه؟ گفتم: حافظ قرآن كه شما تربیت میكنید، چشمش را میبندد و تند تند میخواند. این كار خوبی است ولی خیلی مهم نیست. محافظ قرآن مهمتر از حافظ است. گفت: محافظ چیه؟ گفتم: محافظ میرود جبهه تكه تكه میشود و یك وجب زمین به دشمن نمیدهد. ممكن است نمازش هم غلط باشد. ممكن است نمازش استاندارد نباشد. جانش را میدهد، این را میگویند: محافظ قرآن. شما همه قرآن را حفظ هستید، ولی معلوم نیست چقدر وقت عمل پای كار باشید. این یك سری تكان داد و گفت: احسنت! بالاخره ما هم خدا را شكر كردیم كه كمك ما كردی.
الآن حفظ قرآن در ایران، جلسات تفسیر، آموزش قرآن، هم سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات، حوزههای علمیه، اوقاف، ارشاد، خیلی تكان خوردند. خود امت، اما حضرت عباسی با همه زحمات، دستشان درد نكند. زحماتشان ذخیرهی قیامت شود. ولی هنوز قرآن مهجور است.
وی همچنین در قسمت های دیگری از سخنان خود گفت:یك آیت الكرسی را روی یک دانه برنج مینویسیم. اینقدر ریز چه كسی گفته بنویس. قرآن چهل تنی، هر دو را هم دیدم. قرآن چهل تنی ورقهایش را با چرثقیل ورق میزدند. همه صفحاتش پروفیل است. یا اینقدر كوچك میشود كه یك آیتالكرسی را روی برنج مینویسی، یا اینقدر بزرگش میكنیم كه باید با جرثقیل ورق بزنیم.
من را خانه یک عالم عارفی بردند. البته خیلی علم نداشت. ایشان گفت: من میخواهم تو را بیمه كنم. بلند شو بایست! گفتم: آقا من نمیخواهم بیمه شوم. من میخواهم سگ مرا بخورد، تو عارف مرا بیمه نكنی. این عرفانهایی كه از طریق فقه نباشد اینطوری است. یك مشت هم احمق میشوند و گول میخورند. گفتم: آقا من نمیخواهم بیمه شوم. ما راه بیمه داریم، گوسفند كشتن، صدقه، آیت الكرسی، استمداد از خدا بیمه میشویم. اینكه من را فوت میكنی، من این را قبول ندارم. دلیل من هم زیارتی است كه معتبر ترین زیارتها است. زیارت امین الله، خیلی معتبر است.