راستى چقدر مسخره است!
آيا نمىتوان به قاطعيت گفت: كه اين روايت همچون آيهاى كه برهاى بتواند آن را بخورد ساختگى است؟
آيا از مجموع اين داستان نمىتوان فهميد كه عايشه از جعل حديث واهمه و ابائى نداشت؟
آيا باز هم مىتوان به روايات عايشه اعتماد كرد؟
بعض از علماى بکری و عمری در توجيه شير خوردن سالم گفتهاند كه ممكن است سهلة شير خود را در ظرفى ريخته و سالم از آن نوشيد و با اين توجيه خواستهاند كه اشكال مزبور را رفع كنند!!!
اينان از اين نكته غافل شدند كه اگر چنين است چرا سهله از اين نوع شير دادن ناراحت بود؟
مىخواهد سالم مردى بزرگ باشد يا نباشد.
از اين گذشته با كلمه «رضاع» كه اصطلاحا به معناى مكيدن شير از پستان است مناسبت ندارد.
زيرا رضاع هنگامى صادق است كه طفل، شير را از پستان بمكد نه آنكه آن را در ظرفى ريخته و به او بدهند.
در مورد «رضاع كبير» نيز چنين توجيه كردند كه اين آيه، هم نسخ تلاوت شده و هم نسخ حكم!
در پاسخ آن بايد گفت: اولا- آيه تا زمان رحلت رسول خدا(ص) به قول عايشه- زير رختخواب او وجود داشت!!!
آيا بعد از وفات آن حضرت، جبرئيل نازل شد و آن را نسخ كرد؟!
ثانيا - چگونه مىشود كه حكمى نازل شده باشد و مردم از آن با خبر نباشند و فقط عايشه آن را بداند و سپس نسخ آن بيايد و از نسخ آن هم كسى مطلع نشود و بعدها علماى اهل سنت آن را در توجيه ادعاى عايشه نقل كنند؟!