این روزها در حالى بیست و چهارمین سال انتخاب حضرت آیت الله خامنهاى را به عنوان رهبر و سکاندار نظام اسلامى فرا روى داریم که در کمتر برگه تقویم و یا رسانه و مطبوعهاى، از این انتخاب هوشمندانه و سرنوشتساز نام و یادى به میان مىآید.
شاید از آن روست که اهل شعر و ادب و غزل مىگویند هر چه ذوق هنرى است در توصیف و استعاره و کنایه و تشبیهى است که از هلال و بدر و محاق و مهتاب و گیسوى شب و کمان ابروست و کمتر سخن از خورشید و آفتابى به میان رفته که جهان در پرتو نور آن تجلى یافته است.
به جهت تقریب به ذهن و نه مشابهت، علماى فلسفه و عرفان، تعبیرى در توصیف واجب الوجود دارند که مىگویند «هو مستور لشده ظهوره و هو مخفى لشده وجوده» یعنى ظهور و وجود بارىتعالى آن قدر آشکار و محسوس است که از شدت ظهور، از دیدگان مخفى مانده است. به راستى چرا در این سالها که از ریز و درشت حوادث گفتهایم، از تهدیدات بنیان برافکن سخن راندهایم و فراز و نشیبهاى انقلاب را به روایت و تحلیل نشستهایم و بر عبور از این توفانها و تلاطمها بالیده و افتخار کردهایم، کمتر از تدبیر و هوشیارى و رهبرى داهیانه سکاندار نظام اسلامى در دهه دوم و سوم انقلاب سخن به میان آوردهایم، تهدیداتى که اگر تنوع و حجم آن بیشتر از دهه اول انقلاب نباشد، لااقل همسان و همسنگ آن است، اگر چه معتقدیم از رهبرى امام راحل و معمار این انقلاب الهى نیز به مشتى از خروار بسنده کردهایم.






پاسخ با نقل قول
