اتـاق بـسـته و دري كه تكـیه گاه مي شـود

ز پشت پـرده كوچه اي كه راه راه مي شود


كدام راه،راه تو به سمت خانه ي من است؟

به هر كـــدام مي روم كه اشتباه مي شود


تكـان خـودنـويــس مـن در آفــتاب اسـم تو

به روي سقف خـانه ام شبيه ماه مي شود


و اين شـروع بـازي دوبـاره دل گرفتن است

ظهور كن سـپيد مـن، دلـم سياه مي شود


زخوشه هاي گندمي كه روي پـرده مي تپد

دوبــاره ذهن بــادهـا پـــر از گناه مي شـود