4, از روایتی استفاده می‌شود[8] که در آن جا بتی بود که معبود همسر عزیز محسوب می‌شد، ناگهان چشم آن زن به بت افتاد، گویی احساس کرد با چشمانش به او نگاه می‌کند و خیانتش را با خشم می‌نگرد، برخاست و لباسی به روی بت افکند، مشاهده این منظره، طوفانی در دل یوسف پدید آورد و گفت: تو که از یک بت بی عقل و شعور و فاقد حس و تشخیص، شرم داری، چگونه ممکن است من از پروردگارم که همه چیز را می‌داند و از همه خفایا و خلوت گاه‌ها با خبر است، شرم و حیا نکنم؟
این احساس، توان و نیروی تازه‌ای به یوسف بخشید و او را در مبارزه شدیدی که در اعماق جانش میان غریزه و عقل بود کمک کرد، تا بتواند امواج سرکش غریزه را عقب براند.[9]
5, برهان مزبور همان حجت و دلیلی بود که خداوند درباره زنا تعیین کرده و اطلاع از عذاب و عقابی بود که شخص زنا کار مستحق آن می‌گردد.[10]
البته لازم است گفته شود که بعضی از مفسران روایات غیر معتبری را نیز نقل کرده‌اند که می‌گوید یوسف تصمیم بر گناه گرفته بود که ناگهان در یک حالت مکاشفه، جبرئیل یا یعقوب را مشاهده کرد، که انگشت خود را با دندان می‌گزید، یوسف این منظره را دید و عقب نشینی کرد.
این گونه روایات که هیچ سند معتبری ندارند، به روایات اسرائیلی می‌ماند که یا زائیده مغزهای انسان‌های کوتاه فکری است که هرگز مقام انبیا را درک نکرده‌اند[11] و یا زائیده مغزهای انسان‌های معاند و دشمنی است که هرگز نمی‌خواهند مقام انبیا را درک کنند.

پی نوشت:
[8]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 45
[9]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌9، ص 373,
[10]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، ج ‌12، ص 197
[11]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 9، ص 374,