نوروز در درون خود
شرط دارد. روزى كه در آن اتّفاق بزرگى افتاده باشد، نوروز است. روزى كه شما در آن بتوانيد اتّفاق بزرگى را محقَّق كنيد، نوروز است. بعد، خود حضرت مثال مىزنند و مىفرمايند: آن روزى كه جناب آدم و حوّا، پا بر روى زمين گذاشتند، نوروز بود؛ براى بنى آدم و نوع بشر، روز نويى بود. روزى كه حضرت نوح - بعد از توفان عالمگير - كشتى خود را به ساحل نجات رساند، «نوروز» است؛ روز نويى است و داستان تازهاى در زندگى بشر آغاز شده است. روزى كه قرآن بر پيغمبر نازل شد، روز نويى براى بشريت است - حقيقت قضيه همين است؛ روزى كه قرآن براى بشر نازل مىشود، مقطعى در تاريخ است كه براى انسانها روز نو است - روزى هم كه اميرالمؤمنين عليهالسّلام به ولايت انتخاب شد، روز نو است.
اينها همه، «نوروز» است؛ چه از لحاظ تاريخ شمسى، با اوّلِ ماه «حَمَل» مطابق باشد يا نباشد. اين نيست كه حضرت بخواهند بفرمايند كه اين قضايا، روز اوّلِ «حَمَل» - روز اوّلِ فروردين - اتّفاق افتاده است؛ نخير. بحث اين است كه هر روزى كه اين طور خصوصياتى در آن اتّفاق بيفتد، روز نو و «نوروز» است؛ چه اوّل فروردين، چه هر روز ديگرى از اوقات سال باشد.
خوب؛ من حالا به شما عرض مىكنم. روزى كه انقلاب پيروز شد «نوروز» است، روز نويى بود. روزى كه امام وارد اين كشور شد، براى ما نوروز بود. روز فتوحات عظيم اين جوانان مؤمن و اين ايثارگران ما در جبههى نبرد - عليه نظاميانى كه از «ناتو» و «ورشو» و امريكا و شوروى و خيلى از مراكز ديگرِ قدرت تغذيه مىشدند - روز پيروزى جوانان ما - با ايمانشان - بر آنها «نوروز» است؛ روز نو است.