امام به سرعت از چاه بیرون آمد و فرمود: خدا را گواه میگیرم که این چشمه آب، صدقه است. کاغذ و قلم برایم بیاور. من به سرعت کاغذ و قلم آوردم. امام در آن کاغذ اینطور نوشت:به نام خداوند بخشنده مهربان. این چیزی است که بنده خدا علی امیرمؤمنان صدقه داده است. این دو زمین را برای فقرای مدینه و در راه ماندگان صدقه نمود تا بدین وسیله در روز قیامت چهره خود را از آتش دوزخ مصون دارد
فضایی که اگر یک شعله آتشش به دنیای ما بیافتد همانند یک بمب هستهای بزرگ کل عالم را در هم میکشد و یکجا میسوزاند. آیا انسانهایی که از یک شعله کوچک آتش میترسند نباید از چنین آتشی هراسان باشند و از امروز به فکر پرهیز از آن باشند؟
چه کسی باید از آتش دوزخ بترسد؟ برخی گمان میکنند همین که توفیق برخی از کارهای نیک را داشتهاند و گناهان درشتی هم انجام ندادهاند، اهل بهشت هستند و دیگر از آتش جهنم مصون میباشند. اما باید دانست که هیچ کس نباید خود را از این آتش هولناک در امان بداند و به فکر راهی برای مصونیت از آن نباشد.
ابو نیزر که یکی از شیفتگان و علاقه مندان ویژه امیر مؤمنان علی علیه السلام بود داستان جالبی را در این زمینه نقل کرده است. او پادشاه زادهای است که به دست امیر مؤمنان علی علیه السلام آزاد شد. اما با این حال خود را ملازم آقا میدید و برای او کار میکرد. ابو نیزر میگوید:

«من در دو زمین زراعی که برای امیر المومنین بود مشغول کار بودم که ایشان به آنجا آمد و به من فرمود: آیا غذایی داری؟ گفتم: غذایی است که برای شما نمیپسندم، کدویی است که از همین جا کنده و با روغن پیه نامطبوعی سرخ کردهام.