آزادي انديشه در نهج البلاغه
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: آزادي انديشه در نهج البلاغه

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84

    آزادي انديشه در نهج البلاغه

    آزادي انديشه در نهج البلاغه (قسمت اول)


    اصول حاكم بر انديشة سياسي در نهج البلاغه پرهيز از اجبار و اكراه و توجه به حقوق، آزاديها و انديشه اجتماعي است، اگر از مطالب نهج البلاغه سليقه اي برداشت نكنيم و تحليل و تغيير محدود و دلبخواه نداشته باشيم، گستردگي و تنوع موضوعات و تعابير بكار رفته در زمينه انديشه سياسي و حكومتي پاسخگوي هر سؤال و شبهه اي نيز خواهد بود و جامعيت نهج البلاغه زماني براي انسان روشن خواهد شد كه به همة ابعاد و زواياي مباحث در نهج البلاغه توجه شود كه اين مهم انسان را از افراط و تفريط، در برداشت از نهج البلاغه حفظ خواهد كرد.
    افكار عمومي

    اساساً‌ نهج البلاغه براي افكار و انديشه اجتماعي احترام قائل است و به آن توجه دارد ولي اين به منزلة تأييد افكار و انديشه عموم و يا محق دانستن آن نيست. مثلاً در جريان خلافت مي فرمايد: اني لم ارد الناس حتي ارادوني. من براي حكومت پي مردم نرفته، تا آنان به سوي من آمدند.[1] لم تكن بيعتكم اياي فلتةً و يا مي فرمايد: بيعت شما با من بي مطالعه و ناگهاني نبوده است.[2] نهج البلاغه در امر خلافت هم اقبال عامه را مطرح مي فرمايد و هم علم و آگاهي آنان را يعني اجبار و فشاري در كار نبود، حيله و تزويري در كار نبود. بلكه جامعه به اين رشد و به اين نتيجه رسيده است كه خلافت بدست علي ـ عليه السّلام ـ بيفتد. نكتة مهم اين است كه نه آنكه چون مردم و افكار عمومي خواهان علي ـ عليه السّلام ـ شدند پس حقانيت حكومت وي ثابت شد ـ بعبارت ديگر مشروعيت حكومت علي ـ عليه السّلام ـ با رأي مردم ثابت نگرديد. چرا كه حضرتش معتقد است حكومت حق علي ـ عليه السّلام ـ است. و انما طلبتُ حقاً لي... مي فرمايد: همانا من حق خود را مطالبه مي كنم.[3] و در جاي ديگر مي فرمايد: بخدا سوگند من همواره از حق خويش محروم ماندم و از هنگام وفات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ تا امروز حق مرا از من بازداشته و به ديگري اختصاص دادند.[4] مفهوم روشن اين جملات اين است كه حضرتش حكومت را حق خود دانسته و اختصاص آن را به ديگري نوعي غصب مي دانند اما براي گرفتن همين حق نياز به اطلاع و آگاهي اجتماعي و حمايت مردمي است. و تا زماني كه اقبال عامه محقق نشد عملاً حق به صاحب حق نرسيد ولي وقتي مردم به رشد رسيدند امام مي پذيرد و در نهج البلاغه بر آگاهي و خواسته مردم و بي اعتنايي امام به حكومت و اصرار و پافشاري زياد مردم[5] استفاده مي شود. حداقل بهره گيري از اين مباحث اين است كه امام پذيرش حكومتي مبتني بر زور و فشار و اجبار را نمي خواهد گرچه محقق باشد ضمن انكه آراء و انديشه اجتماعي را در مباحث كلان نظير حكومت مؤثر مي داند.


  2. کاربر مقابل پست محمد حسین عزیز را پسندیده است:

    امیرحسین (02-27-2012)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •