مثنوی معنوی! / دفتر پنجم
بخش ۵۹ – داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و …. کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم (……) دیدی کدو ندیدی ….
یک کنیزک یک خری (……)******از وفور (……) گزند
آن خر نر را (……) خو کرده بود******خر جماع آدمی پی برده بود……الی آخر

مثنوی معنوی! دفتر پنجم بخش ۱۶۸ – آمدن خلیفه نزد آن خوب‌روی برای جماعآن خلیفه (……)******سوی آن (……)!(……)******(……)!!!(……)******(……)!!!خشت و خشت موش در گوشش رسید******خفت (……ش) شهوتش کلی رمیدوهم آن کز مار باشد این صریر******که همی‌جنبد بتندی از حصیر _____________________________ تمام نقطه چین های داخل پرانتز ، الفاظ به شدت رکیک و ناپسند میباشد که از ذکر آنها معذوریم/در صورت نیاز میتوانید به آدرس اشعار مراجعه بفرمایید.