در اين جا اين سئوال مطرح مى‏ شود كه اعمال و گفتار نيك و بد انسان در
دنيا از امور عرضى هستند كه بعد از وقوع زائل مى ‏شوند و از بين مى‏ روند چگونه تصور مى ‏شود كه عين آنها تا قيامت باقى بمانند؟ مثلاً نماز عبارت است از تكبيرة الاحرام، قرائت حمد و سوره، ركوع، سجود، تشهد و سلام، و همه اينها از پديده ‏هاى عرضى هستند و نمى‏توانند باقى بمانند. ساير اعمال نيك و بد نيز همين گونه ‏اند.
بهتر است در حل اين مشكل از رهنمودهاى يكى از راه‏يافتگان وادى صعب العبور عرفان مبدأ و معاد استفاده كنيم. او چنين مى ‏نويسد:
هر چه را انسان با حواس خود درك كند اثرى در روح و نفس او خواهد گذاشت. و در صحيفه نفس و خزينه مدركاتش ذخيره خواهد شد. هم‏چنين هر عمل نيك يا بدى را انجام دهد، گرچه بسيار كوچك باشد، اثر آن در صحيفه نفسش ثبت خواهد شد؛ مخصوصاً اعمالى كه در اثر تكرار به صورت ملكه و خلق و خوى درآيند. همين خلق و خوى ثابت است كه باعث خلود در بهشت يا خلود در دوزخ مى ‏گردد. چون ملكات نفسانى به صورت‏ هاى جوهرى تبديل مى ‏شوند كه در ايجاد نعمت‏ها و عذاب‏هاى نفسانى تأثير مى ‏گذارند. اگر آثارى كه از اعمال و گفتار در نفس حاصل مى‏ شود دوام و ثبات نداشت و به تدريج اشتداد نمى ‏يافت به حدى كه ملكه و خوى راسخ گردد هيچ‏كس نمى ‏توانست در صنايع و حرفه‏ها تخصص پيدا كند. تأديب و تهذيب و تعليم و تربيت كودكان نيز بى‏فايده بود. و بايد انسان از آغاز كودكى تا آخر عمر يك‏سان باشد و تفاوتى پيدا نكند. و در اين صورت تكاليف
شرعى (در تزكيه و تهذيب نفس) عبث و بيهوده بود.
و اگر ملكات ثبات و جوهريت نداشت و هميشه باقى نمى‏ماند خلود اهل بهشت در نعمت و خلود اهل دوزخ در عذاب وجهى نداشت. اگر منشأ ثواب و عقاب خود عمل و گفتار انسان باشد، در حالى كه عمل و قول نابود شده‏اند، لازمه‏ اش اين است كه معلول بدون وجود علتش باقى بماند، و چنين امرى صحيح نيست. عمل جسمانى كه در زمان محدودى واقع شده چگونه مى ‏تواند منشأ جزاى هميشگى باشد؟ چنين مجازاتى در شأن خداى حكيم نيست. (1)

***

1. كافى، ج3، ص231.