خاطراتی با طعم 9 دی
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

موضوع: خاطراتی با طعم 9 دی

  1. #1
    کاربر کانون پرواز آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    tehran
    نوشته ها
    818
    می پسندم
    967
    مورد پسند : 909 بار در 506 پست
    میزان امتیاز
    60

    خاطراتی با طعم 9 دی

    سلام سلام به همه..
    بیاین از خاطراتی که روز 9 دی داشتیم بگیم

    تجدید خاطراته جالبیه...

  2. #2
    کاربر کانون پرواز آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    tehran
    نوشته ها
    818
    می پسندم
    967
    مورد پسند : 909 بار در 506 پست
    میزان امتیاز
    60

    RE: خاطراتی با طعم 9 دی

    اول پرواز..

    9 دی من با مامان و دوستم رفتم (بابام پاش شکسته بود بنده خدا چه حرصی خورد نتونست بیاد )
    ما با آژانس رهسپار راهپیمایی شدیم با کلی دست نوشته یکی نبود بگه دختر شما 3 نفرید این همه مقوای بزرگ و چجوری میخواین دستتون بگیرید

    خلااااااااااااااااااصه..جا تون خالی رفتیم و کلی جیغ جیغ کردیم...

    هر شعاری که توی تلویزیون شنیده بودم و نوشتم و با خودم بردم...تا جمعیت صداش میومد پایین یه شعار جدید از ته جمعیت میدادیم

    نزدیکیای میدون انقلاب .. وایسادیم..رسید اونجا که میگفت مرگ بر موسوی و کروبی...
    یه دختر راهنمایی با دوستاش اومده بود طرفدار موسوی بود ..میگفت مرگ بر کروبی و کروبی

    ازش پرسیدیم چرا اومدی..گفت برای امام حسین اومدم..

    کاریکاتورا و اون سطلای زباله که روش عکس موسوی بود خیلی خوشگل بودن..ابتکارش بالا بود

    موقع برگشتنم .. از بس راه اومدیم نا نداشتیم دیگه.. یه پسره میگفت..آشوبگرا کجااااااان؟؟
    ما هم میگفتیم تو سوراخ موشن.. "این و خیلی دوست داشتم.."

    خلاصه در کل ما رفتیم تا جان را نثارش کنیم..فقط سهم ما شد دادن شعار.

  3. #3
    بنیانگذار کانون تفسیر قرآن امیرحسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Nov 2010
    نوشته ها
    8,629
    می پسندم
    3,005
    مورد پسند : 3,788 بار در 2,619 پست
    نوشته های وبلاگ
    20
    میزان امتیاز
    274

    RE: خاطراتی با طعم 9 دی

    سلام

    ولی من نتونستم 9 دی 88 برم!

  4. #4
    کهنه کار آســـــمان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    950
    می پسندم
    1,456
    مورد پسند : 934 بار در 574 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    میزان امتیاز
    64

    RE: خاطراتی با طعم 9 دی

    سلام

    اولا كه آفرين به پرواز كه حسابي رفته جيغ جيغ كرده :)

    و اما نه دي 88:

    من اون روز با اشتياق فراوون پاشدم كه بريم واسه راه پيمايي،جدا چه هيجاني داشتم ،يني ميتونستم

    يه تنه كل يه خيابونا بهم بريزم !!!!!!!!!!همين كه اومدم اماده بشم كه بريم مادر گرام فرمودن:صبر كن

    ببينم شما مگه امتحان نداري؟ ،گفتم خب ولي الان فرق داره ها،گفتن الان شما وظيفه ات اينه

    كه بشيني درستو بخوني ،از ما اصرار از ايشون انكار !خلاصه اجبارا قبول كردم و گفتم باشه ميشينم

    درس ميخونم ! اما چه درس خوندني،يني داغش به دلم موند كه نبودم

    اما خب از تي وي هم كه ديدم هيجان داشت بازم
    ***
    **
    *


    پشت هر کوه بلند

    سبزه زاریست پر از یاد خدا
    و در آن باغ کسی می خواند
    که خدا هست، دگر غصه چرا؟!؟!...


    *
    **
    ***


  5. #5
    مدیر ارشد محمد حسین آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Sep 2011
    نوشته ها
    2,422
    می پسندم
    897
    مورد پسند : 464 بار در 340 پست
    نوشته های وبلاگ
    16
    میزان امتیاز
    84

    RE: خاطراتی با طعم 9 دی

    سلام
    من واقعیتش یادم نمیاد روستا بود یا شهر
    میدونم نتونسم به راهپیمایی برم
    وقتی از تلویزیون دیدم به وجد اومدم

  6. #6
    کهنه کار آســـــمان آواتار ها
    تاریخ عضویت
    May 2011
    نوشته ها
    950
    می پسندم
    1,456
    مورد پسند : 934 بار در 574 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    میزان امتیاز
    64

    RE: خاطراتی با طعم 9 دی

    مثه اينكه هيچ كدوم از ما نرفتيم ،واي واي واي ،نچ نچ نچ.

    پس مدال افتخار و لوح زرين تعلق ميگيرد به ...

    به سركار خانوم پروااااااااااااااز،به خاطر شركت در حماسه ي نه دي

    ***
    **
    *


    پشت هر کوه بلند

    سبزه زاریست پر از یاد خدا
    و در آن باغ کسی می خواند
    که خدا هست، دگر غصه چرا؟!؟!...


    *
    **
    ***


  7. #7
    کاربر کانون پرواز آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    tehran
    نوشته ها
    818
    می پسندم
    967
    مورد پسند : 909 بار در 506 پست
    میزان امتیاز
    60

    RE: خاطراتی با طعم 9 دی

    خوب باشه پس من یه خاطره دیگه تعریف میکنم

    رفتنه تا یه جایی رو با آژانس رفتیم..بعد یه کمم با اتوبوس چون راننده آژانسیه گفت من بیام گیر میکنم دیگه نمیتونم بر گردم...

    توی اتوبوس یه آقایی لطف کرد این پلاکاردای ما رو گرفت دستش چون قسمت خانم ها اصلا جا نبود(اونا هم داشتن می رفتن راهپیمایی)
    خلاصه.. یه دختره بود میگفت من خیلی دلم میخواد بیام اما می ترسم .. یه وقت این جلبک ها بریزن و خلاصه..

    حالا چند تا جلبکم توی اتوبوس بودن

    منم خندیدم گفتم عیب نداره من به نیتت 4 تا شعار میدم


  8. #8
    کاربر کانون پرواز آواتار ها
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    tehran
    نوشته ها
    818
    می پسندم
    967
    مورد پسند : 909 بار در 506 پست
    میزان امتیاز
    60

    RE: خاطراتی با طعم 9 دی

    تشویق نکنید.. من متعلق به همم

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •