وقتی زمان دیدار را به علی گفتم به جای اینکه خوشحال بشود ناراحت شد. من و حاج علی، امام را که از نزدیک ندیدیم و در بهمن 57 نبودیم؛ حالا فرصتی شده بود تا آقا را ببینیم. درست در آستانه 9 دی، نگو درست ساعت دیدار خورده به پرواز حاج علی. چقدر بالا و پایین کرد نرود، نشد. بعدا فهمیدم شبانه رفته فرودگاه و با هزار اصرار بلیت پروازش را عوض کرده. وقتی ماجرا را تعریف می کرد بعد از مدتها در چشمش ذوقی دیدم که مدتها بود نبود.
زودتر از همیشه رسیدیم بیت. در بحبوحه فتنه یکی از همکارهای سابق ما در کیهان یادداشت جالبی نوشت که خانه ما، همه، بیت رهبریست. عجیب به دلم نشسته بود و حالا همین را با خودم می گفتم. یاد آن کتاب آقا افتادم. وقتی روز اول آمدم مترو، حاج علی کتاب را نشانم داد.
-خوندی؟
-نه والا
-بخون. بفرما. نکته ها و دغدغه هاي فرهنگی حضرت آقاست.