در اين آيه سخن از گروه اوّل است، ويژگيهاى آنها را از نظر ايمان و عمل در پنج عنوان مطرح مىكند، 1- ايمان به غيب: نخست مىگويد: «آنها كسانى هستند كه ايمان به غيب دارند» (الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ).
«غيب و شهود» دو نقطه مقابل يكديگرند، عالم شهود عالم محسوسات است، و جهان غيب، ماوراء حسّ، زيرا «غيب» در لغت بمعنى چيزى است كه پوشيده و پنهان است و چون عالم ماوراء محسوسات از حسّ ما پوشيده است به آن غيب گفته مىشود، ايمان به غيب درست نخستين نقطهاى است كه مؤمنان را از غير آنها جدا مىسازد و پيروان اديان آسمانى را در برابر منكران خدا و وحى و قيامت قرار مىدهد و به همين دليل نخستين ويژگى پرهيزكاران ايمان به غيب ذكر شده است.
«مؤمنان به غيب» عقيده دارند، سازنده اين عالم آفرينش، علم و قدرتى بىانتها، و عظمت و إدراكى بىنهايت دارد، او ازلى و ابدى است، و مرگ به معنى فنا و نابودى نيست بلكه دريچهاى است به جهان وسيعتر و پهناورتر، در حالى كه يك فرد مادّى معتقد است جهان هستى محدود است به آنچه ما مىبينيم و قوانين طبيعت بدون هيچ گونه نقشه و برنامهاى پديد آورنده اين جهان است، و پس از مرگ همه چيز پايان مىگيرد.
آيا اين دو انسان با هم قابل مقايسهاند؟! اولى نمىتواند از حق و عدالت و خير خواهى و كمك به ديگران صرف نظر كند، و دومى دليلى براى هيچ گونه از اين امور نمىبيند، به همين دليل در دنياى مؤمنان راستين برادرى است و تفاهم، پاكى است و تعاون، امّا در دنياى مادّيگرى استعمار است و استثمار، خونريزى است و غارت و چپاول و اين سير قهقهرائى را تمدّن و پيشرفت و ترقى نام مىنهند! و اگر مىبينيم قرآن نقطه شروع تقوى را در آيه فوق، ايمان به غيب دانسته دليلش همين است.
«غيب» در اين جا داراى مفهوم وسيع كلمه مىباشد و اگر در بعضى روايات غيب در آيه فوق تفسير به امام غائب حضرت مهدى (عج) شده در حقيقت مىخواهد وسعت معنى ايمان به غيب را حتّى نسبت به امام غائب (عج) مجسّم كند بىآنكه به آن مصداق محدود باشد.