RE: شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : اویس قرنی
شرح حال اصحاب حضرت امیر المومنین علی علیه السلام : اویس قرنی : خلیفه در جست و جوی اویس
رسول گرامی اسلام فرمود: بشارت بر شما که در میان امتم، شخصیتی به نام «اویس قرنی» است که در روز قیامت جمعیتی برابر با قبایل بزرگ «ربیعه و مضر» را شفاعت می کند.» سپس خطاب به عمر فرمود: ای عمر، اگر روزی موفق به دیدار او شدی، سلام مرا به او برسان.
روزی عمر او را در مراسم حج یافت و پیام رسول خدا را به او رساند، اویس به محض شنیدن پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله از زبان عمر بر زمین افتاد و در مقابل خداوند سجده کرد، و سجده اش بسیار طول کشید و در آن هنگام، لحظه ای اشک چشمانش بند نیامد، ناظران از دیدن این صحنه شگفت زده شدند و گمان کردند که وی مرده است، لذا او را تکان دادند و صدا زده و گفتند: ای اویس، ای اویس! این خلیفه «عمر بن خطاب» است که بالای سرت ایستاده و نگران حالت است.
اویس سر از سجده برداشت و گفت: ای خلیفه، آیا به راستی من شفیع چنین جمعیتی از امت رسول خدا صلی الله علیه و آله خواهم بود؟ عمر گفت: آری، ای اویس، حال من هم از تو می خواهم که مرا نیز شفاعت کنی.
این جریان باعث شد که راز اویس فاش شود، لذا همه مردم به سراغ او رفتند و به قصد تبرک، بدن او را لمس می کردند. اویس از این وضعیت به شدت محزون شد و به عمر گفت: «یا امیرالمومنین، شهرتنی و اهلکتنی؛ ای امیرالمومنین، راز مرا افشا کردی و باعث هلا کتم شدی.
وی از آن پس بارها ملاقات خودش را با عمر نقل می کرد (و از این که رازش فاش شده بود، ناراحت بود) تا سرانجام در میان پیاده نظام امیرالمومنین علی علیه السلام در صفین به شهادت رسید.(۱).
*****
رجال کشی، ص ۹۸، ش ۱۵۶؛ ر. ک: سفینه البحار، ج ۱، ص ۵۳ در سیر اعلام النبلاء، ج ۵، ص ۷۰ همین داستان را با مقداری تفاوت نقل می کند و می نویسد که: «عمر بن خطاب وقتی گروهی از اهل یمن به مدینه آمدند، از آنان پرسید: آیا در میان شما اویس بن عامر است؟ گفتند: آری، تا آن که اویس را دید، پرسید: آیا تو اویس فرزند عامری؟ گفت: آری، آیا از طایفه مراد و قبیله قرنی؟ گفت: آری – تا آخر حدیث».