3- مظلوميّت امام عليه السّلام، و علل شكست كوفيان

اى مرد نمايان نامرد اى كودك صفتان بى خرد كه عقل‏ هاى شما به عروسان پرده نشين شباهت دارد چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمى ‏ديدم و هرگز نمى ‏شناختم شناسايى شما- سوگند به خدا- كه جز پشيمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد. خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پر خون، و سينه‏ ام از خشم شما مالامال است كاسه‏ هاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشانديد، و با نافرمانى و ذلّت پذيرى، رأى و تدبير مرا تباه كرديد، تا آنجا كه قريش در حق من گفت: «بى ترديد پسر ابى طالب مردى دلير است ولى دانش نظامى ندارد» خدا پدرشان را مزد دهد، آيا يكى از آنها تجربه‏ هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد يا در پيكار توانست از من پيشى بگيرد هنوز بيست سال نداشتم، كه در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اكنون كه از شصت سال گذشته‏ ام. امّا دريغ، آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند، رأيى نخواهد داشت.

-پایان خطبه -