ولی وقتی دو نفر از هم دور شوند تغییرات یکدیگر را نمی بینند حس هم نمی کنند و بعد از یک مدت طولانی وقتی همدیگر را می بینند نسبت به هم نا آشنا هستند و نمی توانند همدیگر را درک کنند گاهی آنقدر تغییرات به نظرشان کلی می آید که می گویند تو عوض شده ای و آن کسی نیستی که من می شناختم!

گاهی تغییرات کمتر است و چون زوجین با این تحولات به مرور مانوس نشده اند در برخورد با یکدیگر دچار سردرگمی می شوند و نمی دانند چگونه رفتار کنند. لذا عمل ها و عکس العمل ها می توانند مشکل ساز شوند.
انسان ها در تعامل با یکدیگر متوجه تغییرات می شوند و می توانند تمام زوایای وجودی همدیگر را بشناسند. تا عکس العمل های مناسب را داشته باشند.

من خودم شاهد از هم پاشیدن زندگی هایی به خاطر دوری زوجین از یکدیگر بوده ام .

خانواده ای را می شناسم که مرد به خاطر کسب درآمد بیشتر به شهر دیگری مها جرت کرد و دور از خانواده زندگی می کرد و فقط ماهی چند روز در کنار خانواده بود هر چند از نظر اقتصادی خا نواده در رفاه قرار گرفت ولی از نظر عاطفی اعضای خانواده از هم دور شدند مرد بزرگ شدن بچه ها را نمی دید نیازها و احساسات جدیدشان را درک نمی کرد و تغییرات را متوجه نمی شد و نمی توانست با آنها رابطه درستی برقرار کند و همینطور با همسرش دچار مشکل شده بود و نمی توانستند یکدیگر را درک کنند در حالی که در گذشته هیچ مشکلی هم نداشتند ولی بعد از مهاجرت مرد ، کم کم روابط افراد خانواده با پدر سرد شده بود و وقتی چند روزی به خانه می آمد حکم میهمان را داشت و همین مشکلات سبب شد زن و مرد از هم جدا شده و فرزندان نیز نزد مادر ماندند.