RE: زیارت محبوب/نصرانى مهمان

آنها ابتداء به نجف آمدند پس از انجام مراسم زیارت مولاامیرالمؤ منین (علیه السّلام ) شب عاشوراء وارد کربلا شدند اسباب و اثاثیه خود را داخل صحن گذاشتند و به نصرانى گفتند: تو روى اسباب و اثاثیه ما بنشین ، ما تا فردا بعد از ظهر نمى آئیم و براى زیارت به طرف حرم مطهر رفتند.
تاجر وضع عجیبى مشاهده کرد دید همراهانش با اشکهاى جارى چنان ناله مى زدند که در و دیوار گوئى با آنها هم آهنگ است.
مرد نصرانى بواسطه خستگى راه روى اسباب و اثاثیه خوابش برد پاسى از شب گذشت در خواب دید شخص بسیار جلیل و بزرگوارى از حرم خارج شد در دو طرف او دو نفر ایستاده اند به هر یک از آن دو نفر دفترى داده یکى را ماءمور کرد اطراف خارجى صحن را بررسى کند هر چه زائر و مهمان امشب وارد شده یادداشت نماید دیگرى را براى داخل صحن ماءموریت داد.
آنها رفتند پس از مختصر زمانى باز گشته و صورت اسامى را عرضه داشتند آقا نگاه کرده فرمود: هنوز هستند که شما نامشان را ننوشته اید براى مرتبه دوم به جستجو شدند برگشته اسامى را به عرض رساندند باز هم آن جناب فرمود: کاملاً تفحص کنید غیر از اینها من هنوز زائر دارم .
پس از گردش در مرتبه سوم عرض کردند ما کسى را نیافتیم مگر همین مرد نصرانى که بر روى اسباب و اثاثیه به خواب رفته و چون نصرانى بود اسم او را ننوشتیم .
حضرت فرمود: چرا ننوشتید (اما حل بساحتنا) آیا به در خانه مانیامده نصرانى باشد وارد بر ما است
تاجر از مشاهده این خواب چنان شیفته توجه مخصوص اباعبداللّه (علیه السّلام ) گردید که پس از بیدار شدن اشک از دیده گانش ریخت و اسلام اختیار نمود سرمایه مادى خود را اگر از دست داد سرمایه اى بس گرانبها بدست آورد. (۱)
اى حسین جان که ترا عاشق شوریده بسى است
ر که شد واله و دلداه عشق تو کسى است
عاشقان را مکن از کرب و بلایت محروم
تا که از عمر دمى مانده و باقى نفسى است
---------------------------------------
۱-پند تاریخ.