من گفتم که نه، یک عده منتظر ملاقات هستند . من هم می نشینم و زمان مقرر شده به داخل اتاق می آیم . پسرم از اتاق بیرون آمد و گفت که شما گفتید : یک نفر با من کار دارد . گفتم : بله آن یک نفر من هستم . این گرهی هم که به کار من افتاده فقط به دست تو باز می شود . می خواهم بدانم که چرا تو و همسر تو با من قهر کرده اید . من از این مسئله خیلی ناراحت هستم.
هر دو نفر ما به گریه افتادیم . بنابراین همیشه اینطور نیست که کسی نیاز مالی داشته باشد . ما در روایات و دستورات اخلاقی خود داریم که پدر و مادر های خود را به خانه ی سالمندان نبرید . قرآن صراحتاً می گوید که اگر پدر و مادر شما پیر شدند مبادا یک اف به آنها بگویید. شاید شادی یک نفر این باشد که شما یک داماد برای دختر او پیدا کنید . یا یک عروس برای پسر او معرفی کنید.
-پایان-