-
RE: سوره اعراف
(آيه 188))-
شأن نزول:
اهل مكّه به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گفتند: تو اگر با خدا ارتباط دارى آيا پروردگار تو را از گرانى و ارزانى اجناس در آينده با خبر نمىسازد كه از اين طريق بتوانى آنچه به سود و منفعت است تهيه كنى و آنچه به زيان است كنار بگذارى و يا از خشكسالى، و يا پرآبى مناطق مختلف آگاه سازد تا به موقع از مناطق خشك به سرزمينهاى پربركت كوچ كنى؟! در اين هنگام آيه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسير:
اسرار نهان را فقط خدا مىداند- در آيه قبل عدم آگاهى هيچ كس جز خدا نسبت به زمان قيام «قيامت» مورد بحث بود و در اين آيه سخن از نفى علم غيب بطور كلى در ميان است.
در نخستين جمله، به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مىگويد: «به آنها بگو: من مالك و صاحب اختيار هيچ گونه سود و زيانى در باره خويش نيستم مگر آنچه را كه خدا بخواهد» (قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ).
انسان در كارهاى خود، قدرت و نيرويى از خويش ندارد بلكه همه قدرتها از ناحيه خداست و اوست كه اين تواناييها را در اختيار انسان گذاشته است.
پس از بيان اين موضوع، اشاره به مسأله مهم ديگرى مىكند كه مورد سؤال گروهى بود و آن اينكه به پيامبرش مىگويد به آنها بگو: من از غيب و اسرار نهان آگاه نيستم «زيرا اگر از اسرار نهان آگاهى داشتم منافع فراوانى را براى خودم مىساختم و هيچ گونه زيانى به من نمىرسيد» (وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ).
سپس مقام واقعى و رسالت خويش را در يك جمله كوتاه و صريح بيان كرده مىگويد: «من فقط بيم دهنده و بشارت دهنده براى افرادى كه ايمان مىآورند هستم» (إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَ بَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 189))- كفران يك نعمت بزرگ! در اينجا به گوشه ديگرى از حالات مشركان و طرز تفكر آنها و پاسخ به اشتباهاتشان اشاره شده است و از آنجا كه آيه قبل اشاره به توحيد افعالى خدا بود، آيات بعد مكمل آنها محسوب مىشود.
نخست مىگويد: «او كسى است كه (همه) شما را از يك فرد آفريد و همسرش را نيز از جنس او قرار داد تا در كنار او بياسايد» (هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِيَسْكُنَ إِلَيْها).
اين دو در كنار هم زندگى آرام بخشى داشتند، «اما هنگامى كه زوج با همسر خود آميزش جنسى كرد، بارى سبك برداشت (به گونهاى كه در آغاز كار اين حمل براى او مشكلى ايجاد نمىكرد، و با داشتن حمل) به كارهاى خود همچنان ادامه مىداد» (فَلَمَّا تَغَشَّاها حَمَلَتْ حَمْلًا خَفِيفاً فَمَرَّتْ بِهِ).
اما با گذشت شب و روز، حمل او كمكم سنگين شد «و چون سنگين شد» (فَلَمَّا أَثْقَلَتْ). در اين هنگام دو همسر، انتظار فرزندى را مىكشيدند و آرزو داشتند خداوند فرزند صالحى به آنها مرحمت كند، لذا «متوجه درگاه خدا شدند و پروردگار خويش را چنين خواندند: بار الها! اگر به ما فرزند صالحى عطا كنى از شكرگزاران خواهيم بود» (دَعَوَا اللَّهَ رَبَّهُما لَئِنْ آتَيْتَنا صالِحاً لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ).
(آيه 190))- «ولى هنگامى كه خداوند فرزندى سالم با تناسب اندام و شايستگى كامل به آنها داد، آنها براى خدا در اين نعمت بزرگ شركايى قائل شدند، اما خداوند برتر و بالاتر از شرك آنهاست» (فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً جَعَلا لَهُ شُرَكاءَ فِيما آتاهُما فَتَعالَى اللَّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ).
(آيه 191))- به دنبال اين جريان، قرآن بار ديگر فكر و عقيده بت پرستى را با بيان روشن و كوبندهاى محكوم مىكند، و مىگويد: «آيا اينها موجوداتى را شريك خدا قرار مىدهند كه قادر بر آفرينش چيزى نيستند، بلكه خودشان مخلوق اويند» (أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 192))- به علاوه «اين معبودهاى ساختگى (در هيچ يك از مشكلات) قادر نيستند پرستش كنندگان خود را يارى كنند، و حتى قادر نيستند خود را نيز (در برابر مشكلات) يارى دهند» (وَ لا يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ).
(آيه 193)- اين معبودها آنچنان هستند كه «اگر شما بخواهيد آنها را هدايت كنيد، از شما پيروى نخواهند كرد» و حتى عقل و شعور آن را ندارند (وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا يَتَّبِعُوكُمْ).
آنها كه چنين هستند و نداى هاديان را نمىشنوند، چگونه مىتوانند ديگران را هدايت كنند؟
به هر حال «براى شما مساوى است، خواه آنها را، دعوت به سوى حق كنيد و يا در برابرشان خاموش باشيد» در هر دو صورت، اين گروه بت پرستان لجوج، دست بردار نيستند (سَواءٌ عَلَيْكُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ).
(آيه 194)- اين آيه و آيه بعد همچنان بحثهاى توحيد و مبارزه با شرك را ادامه مىدهد، و پرستش غير خدا را عملى سفيهانه و دور از منطق و عقل معرفى مىنمايد و با چهار دليل، منطق بت پرستان را ابطال مىكند.
نخست مىگويد: «آنهايى را كه شما جز خدا مىخوانيد (و عبادت مىكنيد و از آنان يارى مىطلبيد) بندگانى همچون خود شما هستند»! (إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ).
بنابراين معنى ندارد كه انسان در مقابل چيزى كه مثل خود او محكوم قوانين طبيعت است، به سجده بيفتد و دست نياز به سوى او دراز كند و مقدرات و سرنوشتش را در دست او بداند.
سپس اضافه مىكند: اگر فكر مىكنيد آنها قدرت و شعورى دارند «آنها را بخوانيد بايد جواب شما را بدهند اگر راست مىگوييد» (فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ).
و اين دومين دليلى است كه براى ابطال منطق آنها بيان شده.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 195)- در سومين بيان روشن مىسازد كه آنها حتى از بندگان خود پستتر و ناتوانترند: خوب بنگريد «آيا آنها لا اقل همانند شما پاهايى دارند كه با آن راه بروند» (أَ لَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِها).
«يا دستهايى دارند كه با آن چيزى را بگيرند و كارى انجام دهند» (أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِها). «يا چشمهايى دارند كه با آن ببينند» (أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِها).
«يا گوشهايى دارند كه با آن بشنوند» (أَمْ لَهُمْ آذانٌ يَسْمَعُونَ بِها).
به اين ترتيب آنها به قدرى ضعيفند، كه حتى براى جابهجا شدن نياز به كمك شما دارند و براى دفاع از موجوديت خود، نيازمند به حمايت هستند.
سر انجام در پايان آيه ضمن تعبير ديگرى كه در حكم چهارمين استدلال است مىگويد: اى پيامبر! «بگو: اين معبودهايى را كه شما شريك خدا قرار دادهايد بر ضد من بخوانيد و همگى دست به دست هم دهيد و براى من تا آنجا كه مىتوانيد نقشه بكشيد و در اين كار هيچ گونه تأخير روا مداريد» ببينيم با اين حال كارى از همه شما ساخته است؟ (قُلِ ادْعُوا شُرَكاءَكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ).
يعنى اگر من دروغ مىگويم و آنها مقربان خدا هستند و من به حريم احترامشان جسارت كردهام، پس چرا آنها بر من غضب نمىكنند.
(آيه 196)- معبودهاى بىارزش: در تعقيب آيه گذشت كه به مشركان مىگفت: شما و بتهايتان نمىتوانيد كوچكترين زيانى به من برسانيد، در اين آيه به دليل آن اشاره كرده، مىگويد: «ولىّ و سرپرست و تكيه گاه من خدايى است كه اين كتاب آسمانى را بر من نازل كرده است» (إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ).
نه تنها من، «او همه صالحان و شايستگان را حمايت و سرپرستى مىكند و مشمول لطف و عنايتش قرار مىدهد» (وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ).
(آيه 197)- سپس بار ديگر به تأكيد روى دلايل بطلان بت پرستى پرداخته، مىگويد: «معبودهايى را كه غير از خدا مىخوانيد كارى از آنها ساخته نيست، نمىتوانند شما را يارى كنند و نه خودشان را» (وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ).
(آيه 198)- و از اين بالاتر «اگر از آنها هدايت خويشتن را در مشكلات بخواهيد، آنها حتى حرف شما را نمىشنوند»! (وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا يَسْمَعُوا).
و حتى «آنها را مىبينى كه (با چشمهاى مصنوعيشان) گويا به تو نگاه مىكنند، ولى در حقيقت نمىبينند» (وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ).
مضمون دو آيه اخير در آيات گذشته نيز آمده بود، و اين تكرار به خاطر تأكيد هر چه بيشتر روى مسأله مبارزه با بت پرستى و ريشه كن كردن نفوذ آن در روح و فكر مشركان از طريق تلقين مكرر است.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 199)- وسوسههاى شيطان: در اينجا شرايط تبليغ و رهبرى و پيشوايى مردم را به طرز بسيار جالب و فشرده بيان مىكند و با آيات گذشته كه اشاره به مسأله تبليغ مشركان داشت نيز تناسب دارد، نخست به سه قسمت از وظايف رهبران و مبلّغان به صورت خطاب به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شده، در آغاز مىگويد در طرز رفتار با مردم سختگير مباش، عذرشان را بپذير، و بيش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه و به هر حال «با آنها مدارا كن» (خُذِ الْعَفْوَ).
سپس دومين دستور را به اين صورت مىدهد: «مردم را به كارهاى نيك و آنچه را عقل و خرد، شايسته مىشناسد و خداوند آن را نيك معرفى كرده، دستور ده» (وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ).
در مرحله سوم دستور به تحمل و بردبارى در برابر جاهلان داده، مىگويد:
«از جاهلان روى بگردان و با آنها ستيزه مكن» (وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ).
رهبران و مبلّغان در مسير خود با افراد متعصب، لجوج، جاهل و بىخبر، و افرادى كه سطح فكر و اخلاق آنها بسيار پايين است، رو برو مىشوند، از آنها دشنام مىشنوند، هدف تهمتشان قرار مىگيرند، سنگ در راهشان مىافكنند.
راه پيروزى بر اين مشكل گلاويز شدن با جاهلان نيست، بلكه بهترين راه تحمل و حوصله، ناديده گرفتن و نشنيده گرفتن اين گونه كارهاست، و تجربه نشان مىدهد براى بيدار ساختن جاهلان و خاموش كردن آتش خشم و حسد و تعصبشان، اين بهترين راه است.
(آيه 200)- در اين آيه دستور ديگرى مىدهد كه در حقيقت چهارمين وظيفه رهبران و مبلغان را تشكيل مىدهد و آن اين كه بر سر راه آنها همواره وسوسههاى شيطانى در شكل مقام، مال، شهوت و امثال اينها خودنمايى مىكند.
قرآن دستور مىدهد كه: «و هرگاه وسوسهاى از شيطان به تو رسد، به خدا پناه بر كه او شنونده و داناست»! (وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 201)- در اين آيه راه غلبه و پيروزى بر وسوسههاى شيطان را، به اين صورت بيان مىكند كه: «پرهيزكاران هنگامى كه وسوسههاى شيطانى، آنها را احاطه مىكند به ياد خدا (و نعمتهاى بىپايانش، به ياد عواقب شوم گناه و مجازات دردناك خدا) مىافتند، در اين هنگام (ابرهاى تيره و تار وسوسه از طرف قلب آنها كنار مىرود و) راه حق را به روشنى مىبينند و انتخاب مىكنند» (إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ).
اصولا هر كس در هر مرحلهاى از ايمان و در هر سن و سال گهگاه گرفتار وسوسههاى شيطانى مىگردد، و گاه در خود احساس مىكند كه نيروى محرك شديدى در درون جانش آشكار شده و او را به سوى گناه دعوت مىكند، اين وسوسهها و تحريكها، مسلما در سنين جوانى بيشتر است.
تنها راه نجات از آلودگى، نخست فراهم ساختن سرمايه «تقوا» است كه در آيه فوق به آن اشاره شده، و سپس «مراقبت» و سر انجام توجه به خويشتن و پناه بردن به خدا، ياد الطاف و نعمتهاى او، و مجازاتهاى دردناك خطاكاران است.
(آيه 202)- در آيه گذشته مشاهده كرديم كه چگونه پرهيزكاران در پرتو ذكر خدا از چنگال وسوسههاى شيطانى رهايى مىيابند، و اين در حالى است كه گناهكاران آلوده، كه برادران شيطانند در دام او گرفتارند. اين آيه در اين باره چنين مىگويد: «و (ناپرهيزكاران را) برادرانشان (از شياطين) پيوسته در گمراهى پيش مىبرند، و باز نمىايستند»! بلكه بىرحمانه حملات خود را بطور مداوم بر آنها ادامه مىدهند (وَ إِخْوانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الغَيِّ ثُمَّ لا يُقْصِرُونَ).
(آيه 203)- سپس حال جمعى از مشركان و گنهكاران دور از منطق را شرح مىدهد و مىگويد هنگامى كه آيات قرآن را براى آنها بخوانى آن را تكذيب مىكنند «و هنگامى كه آيهاى براى آنها نياورى (و در نزول وحى تأخير افتد) مىگويند: (پس اين آيات چه شد؟) چرا از پيش خود آنها را تنظيم نمىكنى»؟ مگر همه اينها وحى آسمانى نيست؟ (وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها).
اما «به آنها بگو: من تنها از آنچه به سويم وحى مىشود پيروى مىكنم، و جز آنچه خدا نازل مىكند، چيزى نمىگويم» (قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي).
«اين قرآن و آيات نورانيش وسيله بيدارى و بينايى از طرف پروردگار است» كه به هر انسان آمادهاى ديد و روشنايى و نور مىدهد (هذا بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ).
«و مايه هدايت و رحمت براى افراد با ايمان و آنها كه در برابر حق تسليمند مىباشد» (وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 204)- به هنگام شنيدن تلاوت قرآن خاموش باشيد: اين سوره (سوره اعراف) با بيان عظمت قرآن آغاز شده، و با آن پايان مىپذيرد، در اين آيه دستور مىدهد: «هنگامى كه قرآن تلاوت مىشود، با توجه، به آن گوش دهيد و ساكت باشيد، شايد مشمول رحمت خدا گرديد» (وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ).
از ظاهر آيه استفاده مىشود كه اين حكم، عمومى و همگانى است و مخصوص به حال معينى نيست يعنى، شايسته و مستحب است كه در هر كجا و در هر حال كسى قرآن را تلاوت كند، ديگران به احترام قرآن سكوت كنند و گوش جان فرا دهند و پيام خدا را بشنوند و در زندگى خود از آن الهام گيرند، زيرا قرآن تنها كتاب قرائت نيست، بلكه كتاب فهم و درك و سپس عمل است.
تنها موردى كه اين حكم الهى شكل وجوب به خود مىگيرد موقع نماز جماعت است كه مأموم به هنگام شنيدن قرائت امام بايد سكوت كند و گوش فرا دهد.
(آيه 205)- سپس در اين آيه براى تكميل دستور فوق به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد- و البته يك حكم عمومى است اگرچه روى سخن در آن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شده همانند بسيارى ديگر از تعبيرات قرآن- كه: «پروردگارت را در دل خود از روى تضرع و خوف ياد كن» (وَ اذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً).
سپس اضافه مىكند: «و آهسته و آرام نام او را بر زبان بياور» (وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ).
و اين كار را همواره «صبحگاهان و شامگاهان تكرار كن» (بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ).
«و هرگز از غافلان و بىخبران از ياد خدا مباش» (وَ لا تَكُنْ مِنَ الْغافِلِينَ).
ياد خدا همچون باران بهارى است كه چون بر دل ببارد گلهاى بيدارى، توجه، احساس مسؤوليت، روشنبينى و هرگونه عمل مثبت و سازندهاى را مىروياند.
(آيه 206)- سپس با اين سخن سوره را پايان مىدهد كه نه تنها شما بايد در همه حال به ياد خدا باشيد، فرشتگان مقرب پروردگار و «آنها كه در مقام قرب، نزد پروردگار تواند هيچ گاه از عبادت او تكبر نمىورزند، و همواره تسبيح او مىگويند و ذات پاكش را از آنچه شايسته مقام او نيست منزه مىشمارند و در پيشگاه او سجده مىنمايند» (إِنَّ الَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ لا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يُسَبِّحُونَهُ وَ لَهُ يَسْجُدُونَ).
«پايان سوره اعراف»