-
RE: سوره اعراف
(آيه 166)- در اين آيه مجازات آنها را چنين شرح مىدهد: «هنگامى كه در برابر آنچه از آن نهى شده بودند، سركشى كردند به آنها گفتيم به شكل ميمونهاى طرد شده درآييد» (فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ).
روشن است كه امر «كُونُوا» (بوده باشيد) در اينجا يك فرمان تكوينى است، يعنى آنها فورا به شكل ميمون در مىآمدند البته طبق روايات مسخ شدگان تنها چند روزى زنده مىماندند و سپس از دنيا مىرفتند و نسلى از آنها به وجود نمىآمد.
(آيه 167)- پراكندگى يهود! اين آيه و آيه بعد اشاره به قسمتى از كيفرهاى دنيوى آن جمع از يهود است كه در برابر فرمانهاى الهى قد علم كردند و حق و عدالت و درستى را زير پا گذاردند.
نخست مىگويد: به خاطر بياور «زمانى كه پروردگار تو اعلام داشت كه بر اين جمعيت گنهكار، عدهاى را مسلط مىكند، كه بطور مداوم تا دامنه قيامت آنها را در ناراحتى و عذاب قرار دهند» (وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذابِ).
از اين آيه استفاده مىشود كه اين گروه سركش، هرگز روى آرامش كامل نخواهند ديد، هر چند براى خود حكومت و دولتى تأسيس كنند.
و در پايان آيه اضافه مىكند كه: «پروردگار تو هم مجازاتش براى مستحقان، سريع است، و هم (نسبت به خطاكاران توبهكار) آمرزنده و مهربان است» (إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ).
و اين جمله نشان مىدهد كه خداوند راه بازگشت را به روى آنان بازگذارده، تا كسى گمان نبرد كه سرنوشت اجبارى توأم با بدبختى و كيفر و مجازات براى آنها تعيين شده است.
(آيه 168)- در اين آيه به پراكندگى يهود در جهان اشاره كرده، مىگويد: «ما آنها را در زمين متفرق ساختيم به گروههاى مختلفى تقسيم شدند، بعضى از آنها صالح بودند (به همين دليل هنگامى كه فرمان حق و دعوت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله را شنيدند، ايمان آوردند) و جمعى ديگر ناصالح بودند» و حق را پشت سر انداختند و براى تأمين زندگى مادى خود از هيچ كارى فروگذار نكردند (وَ قَطَّعْناهُمْ فِي الْأَرْضِ أُمَماً مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَ مِنْهُمْ دُونَ ذلِكَ).
باز در اين آيه اين حقيقت تجلى مىكند كه اسلام هيچ گونه خصومتى با نژاد يهود ندارد و به عنوان پيروان يك مكتب و يا وابستگان به يك نژاد، آنها را محكوم نمىنمايد بلكه مقياس و معيار سنجش را اعمال آنها قرار مىدهد.
سپس اضافه مىكند: «ما آنها را با وسائل گوناگون، نيكيها و بديها آزموديم شايد باز گردند» (وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ).
گاهى آنها را تشويق كرديم و در رفاه و نعمت قرار داديم، تا حس شكرگزارى در آنها برانگيخته شود و به سوى حق بازآيند، و گاهى به عكس آنها را در شدائد و سختيها و مصائب فرو برديم، تا از مركب غرور و خودپرستى و تكبر فرود آيند و به ناتوانى خويش پى برند، شايد بيدار شوند و به سوى خدا بازگردند، و هدف در هر دو حال مسأله تربيت و هدايت و بازگشت به سوى حق بوده است.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 169)- در آيات گذشته سخن از نياكان يهود بود، ولى در اين آيه، بحث از فرزندان و اخلاف آنها به ميان آمده است.
نخست يادآور مىشود كه: «پس از آنها، فرزندانى جاى آنها را گرفتند كه وارث كتاب (آسمانى تورات) شدند اما با اين حال متاع اين دنياى پست را گرفته» بر اطاعت خدا ترجيح مىدهند (فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى).
سپس اضافه مىكند: هنگامى كه آنها در كشمكش وجدان از يك سو، و منافع مادى از سوى ديگر قرار مىگيرند، دست به دامن اميدهاى كاذب زده، «و مىگويند (ما اين منفعت نقد را مشروع يا نامشروع به چنگ مىآوريم، خداوند رحيم و مهربان است) و به زودى ما مورد بخشش قرار خواهيم گرفت» (وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا).
اين جمله نشان مىدهد كه آنها بعد از انجام چنين كارى يك نوع پشيمانى زود گذر و حالت توبه ظاهرى به خود مىگرفتند، ولى بطورى كه قرآن مىگويد:
اين ندامت و پشيمانى آنها به هيچ وجه ريشه نداشت به همين دليل «اگر سود مادى ديگرى همانند آن به دستشان مىآمد، آن را نيز مىگرفتند» (وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ).
در هر حال اين جمله اشاره به رشوه خواريهاى جمعى از يهود، و تحريف آيات آسمانى به خاطر آن، و فراموش كردن احكام پروردگار به خاطر تضادّ با منافع آنها مىكند.
لذا به دنبال آن مىفرمايد: «آيا اينها به وسيله كتاب آسمانيشان (تورات) پيمان نبسته بودند كه بر خدا (دروغ نبندند و احكام او را تحريف نكنند و) جز حق چيزى نگويند؟!» (أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ).
سپس مىگويد: اگر آنها از آيات الهى آگاهى نداشتند و دست به اين اعمال خلاف مىزدند ممكن بود براى خودشان عذرى بسازند، ولى اشكال كار اين است كه: «آنها كرارا محتويات تورات را ديده و فهميده بودند» (وَ دَرَسُوا ما فِيهِ). در عين حال آن را ضايع ساختند و فرمانش را پشت سر انداختند.
سر انجام مىفرمايد: اينها اشتباه مىكنند، و اين اعمال و متاعها سودى براى آنها نخواهد داشت، بلكه «سراى آخرت براى پرهيزكاران بهتر است» (وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ).
«آيا شما حقايقى را به اين روشنى درك نمىكنيد» (أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 170)- در اين آيه در برابر گروه فوق اشاره به گروه ديگر مىكند كه آنها نه تنها از هرگونه تحريف و كتمان آيات الهى بركنار بودند، بلكه به آن تمسك جسته و موبهمو آنها را اجرا كردند، قرآن اين جمعيت را «مصلحان جهان» نام نهاده و اجر و پاداش مهمى براى آنها قائل شده و در باره آنها چنين مىگويد: «كسانى كه تمسك به كتاب پروردگار جويند و نماز را برپا دارند (پاداش بزرگى خواهند داشت) زيرا ما پاداش مصلحان را ضايع نخواهيم ساخت» (وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ).
آيه فوق به خوبى نشان مىدهد كه اصلاح واقعى در روى زمين بدون تمسك به كتب آسمانى و فرمانهاى الهى امكان پذير نمىباشد، و اين تعبير بار ديگر اين حقيقت را تأكيد مىكند كه دين و مذهب تنها يك برنامه مربوط به جهان ماوراء طبيعت و يا سراى آخرت نيست، بلكه آيينى است در متن زندگى انسانها، و در طريق حفظ منافع تمام افراد بشر و اجراى اصول عدالت و صلح و رفاه و آسايش و بالاخره هر مفهومى كه در معنى وسيع «اصلاح» جمع است.
(آيه 171)- آخرين سخن در باره قوم يهود: اين آيه آخرين آيهاى است كه در اين سوره پيرامون زندگى بنى اسرائيل سخن مىگويد و در آن سرگذشت ديگرى را به جمعيت يهود يادآورى مىكند، سرگذشتى كه هم درس عبرت است و هم دليل بر سپردن يك پيمان، مىگويد: به خاطر بياوريد «هنگامى كه كوه را بالاى سر آنها قرار داديم، آنچنان كه گويى سايبانى بر سر آنها بود» (وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ).
«و آنچنان كه آنها گمان بردند بر سرشان سقوط خواهد كرد» (وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ). وحشت و اضطراب سراسر وجودشان را گرفت، و به تضرع افتادند.
در همان حال به آنها گفتيم «آنچه را از احكام به شما دادهايم با جديت و قوت بگيريد» (خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ).
«و آنچه در آن مانده است به خاطر داشته باشيد تا پرهيزكار شويد» (وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ). از كيفر خدا بترسيد و به پيمانهايى كه در آن از شما گرفتهايم عمل كنيد.
يعنى، تمام رسالت موسى (ع) و ساير انبياء و مبارزات درگيريهاى مستمر و سخت آنان، و ناراحتيها و شدايد طاقت فرسايى كه تن به آن دادند، همه براى آن بوده است كه فرمان خدا و اصول حق و عدالت و پاكى و تقوا در ميان همه بطور كامل اجرا گردد.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 172)- پيمان نخستين و عالم ذر: اين آيه اشارهاى به «توحيد فطرى» و وجود ايمان به خدا در اعماق روح آدمى است و به همين جهت بحثهايى را كه در آيات گذشته اين سوره در زمينه «توحيد استدلالى» بوده است تكميل مىكند.
خداوند روى سخن را در اين آيه به پيامبر كرده، نخست چنين مىگويد:
به خاطر بياور «موقعى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذرّيه آنها را برگرفت و آشكار ساخت و آنها را گواه بر خويشتن نمود (و از آنها پرسيد:) آيا من پروردگار شما نيستم؟ آنها همگى گفتند: آرى! گواهى مىدهيم» (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا).
سپس اشاره به هدف نهايى اين سؤال و جواب و گرفتن پيمان از فرزندان آدم در مسأله توحيد نموده، مىفرمايد: اين كار را خداوند به اين جهت انجام داد «كه در روز قيامت نگوييد ما از اين موضوع (توحيد و شناسايى خدا) غافل بوديم» (أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ).
(آيه 173)- در اين آيه اشاره به هدف ديگر اين پيمان كرده، مىگويد: اين پيمان را به خاطر آن گرفتيم كه «نگوييد: پدران ما پيش از ما بت پرست بودند و ما هم فرزندانى بعد از آنها بوديم (و چارهاى جز تبعيت از آنها نداشتيم) آيا ما را به گناه افراد بيهوده كار مجازات مىكنى» (أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ).
(آيه 174)- آرى «اين گونه ما آيات را توضيح مىدهيم و روشن مىسازيم (تا بدانند نور توحيد از آغاز در روح آنها بوده) شايد با توجه به اين حقايق به سوى حق باز گردند» (وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ).
منظور از اين عالم و اين پيمان همان «عالم استعدادها» و «پيمان فطرت» و تكوين و آفرينش است، به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت «نطفه» از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتى بيش نيستند خداوند استعداد و آمادگى براى حقيقت توحيد به آنها داده است، هم در نهاد و فطرتشان اين سرّ الهى به صورت يك حس درون ذاتى به وديعه گذارده شده است و هم در عقل و خردشان به صورت يك حقيقت خودآگاه! بنابراين همه افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤالى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها دادهاند نيز به همين زبان است.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 175)- دانشمندى كه در خدمت فراعنه در آمد: در اينجا اشاره به يكى ديگر از داستانهاى بنى اسرائيل شده است.
نخست روى سخن را به پيامبر كرده، مىگويد: «و بر آنها بخوان داستان آن كس را كه آيات خود را به او داديم ولى سر انجام خود را از آن تهى ساخت و گرفتار وسوسههاى شيطان گشت و از گمراهان گرديد» (وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ).
(آيه 176))- در اين آيه اين موضوع را چنين تكميل مىكند كه «و اگر مىخواستيم (مىتوانستيم او را در همان مسير حق به اجبار نگاه داريم) و به وسيله آن آيات و علوم، مقام والا بدهيم» (وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها).
ولى مسلّم است كه نگاهدارى اجبارى افراد در مسير حق با سنّت پروردگار كه سنّت اختيار و آزادى اراده است، سازگار نيست و نشانه شخصيت و عظمت كسى نخواهد بود، لذا بلافاصله اضافه مىكند:
ما او را به حال خود رها كرديم «و او به پستى گراييد و از هواى نفس پيروى كرد» (وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ).
سپس اين شخص را تشبيه به سگى مىكند كه هميشه زبان خود را همانند حيوانات تشنه بيرون آورده، مىگويد: «او همانند سگ است كه اگر به او حمله كنى دهانش باز و زبانش بيرون است و اگر او را به حال خود واگذارى باز چنين است» (فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ).
او بر اثر شدت هوى پرستى و چسبيدن به لذات جهان ماده، يك حال عطش نامحدود و پايان ناپذير به خود گرفته كه همواره دنبال دنياپرستى مىرود، همچون يك «سگ هار» كه بر اثر بيمارى هارى حالت عطش كاذب به او دست مىدهد و در هيچ حال سيراب نمىشود.
سپس اضافه مىكند كه: «اين مثل (مخصوص به اين شخص معين نيست، بلكه) مثالى است براى همه جمعيتهايى كه آيات خدا را تكذيب كنند» (ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا).
«اين داستان را براى آنها بازگو كن، شايد در باره آن بينديشند» و مسير صحيحى را پيدا كنند (فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ).
بعلم باعورا دانشمند دنياپرست و منحرف-
از بسيارى از روايات و كلمات مفسران مىشود كه منظور از اين شخص مردى به نام «بلعم باعورا» بوده، كه در عصر موسى زندگى مىكرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنى اسرائيل محسوب مىشد، و حتى موسى از وجود او به عنوان يك مبلّغ نيرومند استفاده مىكرد، و كارش در اين راه آن قدر بالا گرفت كه دعايش در پيشگاه خدا به اجابت مىرسيد، ولى بر اثر تمايل به فرعون و وعد و وعيدهاى او از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد، تا آنجا كه در صف مخالفان موسى قرار گرفت.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 177))- در اين آيه و آيه بعد در واقع يك نتيجه كلى و عمومى از سرگذشت «بلعم» و علماى دنياپرست گرفته، نخست مىگويد: «چه بد مثلى دارند آنها كه آيات ما را تكذيب و انكار كردند» و چه بد عاقبت و سرنوشتى در انتظار آنهاست (ساءَ مَثَلًا الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا).
ولى آنها به ما ظلم و ستم نمىكردند، بلكه «بر خويشتن ستم روا مىداشتند» (وَ أَنْفُسَهُمْ كانُوا يَظْلِمُونَ).
چه ستمى از اين بالاتر كه سرمايههاى معنوى علوم و دانشهاى خويش را كه مىتواند باعث سر بلندى خود آنها و جامعههايشان گردد در اختيار صاحبان «زر» و «زور» مىگذارند و به بهاى ناچيز مىفروشند.
(آيه 178))- اما به هوش باشيد كه رهايى از اين گونه لغزشها و دامهاى شيطانى، بدون توفيق و هدايت الهى ممكن نيست «آن كس را كه خدا هدايت كند (و توفيق را رفيق راهش سازد) هدايت يافته واقعى اوست» (مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي).
«و كسانى را كه خداوند گمراه سازد (و بر اثر اعمالشان به حال خود رها سازد يا وسائل پيروزى و موفقيت را در برابر وسوسههاى شيطانى آنان بگيرد) زيانكار واقعى همانها هستند» (وَ مَنْ يُضْلِلْ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ).
(آيه 179))- نشانههاى دوزخيان: در اين آيه و دو آيه بعد مردم به دو گروه تقسيم شدهاند و صفات هر كدام توضيح داده شده: «گروه دوزخيان و گروه بهشتيان».
نخست در باره دوزخيان با سوگند و تأكيد چنين مىگويد: «ما بسيارى از جن و انس را براى دوزخ آفريديم» (وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ).
گرچه خداوند همه را پاك آفريده، ولى گروهى با اعمال خويش خود را نامزد دوزخ مىكنند و سر انجامشان شوم و تاريك است و گروهى با اعمال خود، خود را نامزد بهشت مىسازند و عاقبت كارشان خوشبختى و سعادت است.
سپس صفات گروه دوزخى را در سه جمله خلاصه مىكند: نخست اين كه:
«آنها قلبهايى دارند كه با آن درك و انديشه نمىكنند» (لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها).
ديگر اين كه: «چشمهاى روشن و حقيقت بين دارند اما با آن چهره حقايق را نمىنگرند» و همچون نابينايان از كنار آن مىگذرند (وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها).
سوم اين كه: «با داشتن گوش سالم، سخنان حق را نمىشنوند» و همچون كران خود را از شنيدن حرف حق محروم مىسازند (وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها).
«اينها در حقيقت همچون چهارپايانند» (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ). چرا كه امتياز آدمى از چهارپايان در فكر بيدار و چشم بينا و گوش شنواست كه متأسفانه آنها همه را از دست دادهاند «بلكه آنها از چهارپايان گمراهتر و پستتر مىباشند» (بَلْ هُمْ أَضَلُّ).
چرا كه چهارپايان داراى اين استعدادها و امكانات نيستند، ولى آنها با داشتن عقل سالم و چشم بينا و گوش شنوا امكان همه گونه ترقى و تكامل را دارند، اما بر اثر هوى پرستى و گرايش به پستيها اين استعدادها را بلااستفاده مىگذارند.
«آنها افراد غافل و بيخبرى هستند» و به همين جهت در بيراهههاى زندگى سرگردانند (أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ).
چشمه آب حيات كنار دستشان، ولى از تشنگى فرياد مىكشند، درهاى سعادت در برابر رويشان باز است، اما حتى به آن نگاه نمىكنند.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 180))- در اين آيه اشاره به وضع گروه بهشتى كرده، صفات آنان را بيان مىكند، نخست براى بيرون آمدن از صف دوزخيان مردم را به توجه عميق به اسماء حسناى خدا دعوت نموده، مىفرمايد: «براى خدا نامهاى نيكى است، خدا را به آنها بخوانيد» (وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها).
منظور از «اسماء حسنى»، صفات مختلف پروردگار است كه همگى نيك و همگى «حسنى» است.
و منظور از خواندن خدا به اسماء حسنى تنها اين نيست كه الفاظ را بر زبان جارى كنيم و مثلا بگوييم يا عالم، يا قادر، يا ارحم الرّاحمين، بلكه در واقع اين است كه اين صفات را در وجود خودمان به مقدار امكان پياده كنيم، و به تعبير ديگر متصف به اوصاف او و متخلق به اخلاقش گرديم، و نيز اگر در بعضى روايات مانند روايتى كه از امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل شده مىخوانيم: نحن و اللّه الاسماء الحسنى به خدا سوگند ما اسماء حسناى خدا هستيم، اشاره به آن است كه پرتو نيرومندى از آن صفات الهى در وجود ما منعكس شده و شناخت ما به شناخت ذات پاكش كمك مىكند.
سپس مردم را از اين نكته برحذر مىدارد كه اسامى خدا را تحريف نكنند و مىگويد: «آنها كه اسماء خدا را تحريف كردهاند رها سازيد، آنها به زودى به جزاى اعمال خويش گرفتار خواهند شد» (وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ).
منظور از الحاد در اسماء خدا اين است كه الفاظ و مفاهيم آن را تحريف كنيم، يا او را به اوصافى توصيف نماييم كه شايسته آن نيست، همانند مسيحيان كه قائل به تثليث و خدايان سه گانه شدهاند، و يا اين كه صفات او را بر مخلوقاتش تطبيق نماييم.
(آيه 181))- اين آيه به دو قسمت كه اساسىترين صفات گروه بهشتيان است اشاره مىكند، مىفرمايد: «و از كسانى كه آفريديم، امت و گروهى هستند كه مردم را به حق هدايت مىكنند و به آن حكم مىكنند» (وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ).
در واقع آنها دو برنامه ممتاز دارند، فكر، هدف، دعوت و فرهنگشان حق و به سوى حق است، و نيز عمل و برنامهها و حكومتشان بر اساس حق و حقيقت مىباشد.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 182)- مجازات استدراج: در اين آيه و آيه بعد يكى از مجازاتهاى الهى كه به صورت يك سنّت در باره بسيارى از گنهكاران سركش اجرا مىشود، بيان شده و آن «عذاب استدراج» است.
استدراج در دو مورد از قرآن مجيد آمده است. يكى در آيه مورد بحث و ديگرى در آيه 44 سوره قلم و هر دو مورد در باره انكار كنندگان آيات الهى است.
خداوند در اين آيه مىفرمايد: «آنها كه آيات ما را تكذيب و انكار كردند تدريجا، مرحله به مرحله، از راهى كه نمىدانند، در دام مجازات گرفتارشان مىكنيم» و زندگى آنها را درهم مىپيچيم (وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ).
(آيه 183))- در اين آيه همان مطلب را به اين صورت تأكيد مىكند: چنان نيست كه با شتابزدگى چنين كسانى را فورا مجازات كنم، بلكه «به آنها مهلت و فرصت كافى (براى تنبه و بيدارى) مىدهم» و هنگامى كه بيدار نشدند، گرفتارشان مىسازم (وَ أُمْلِي لَهُمْ). زيرا كسانى شتاب و عجله مىكنند كه قدرت كافى ندارند و مىترسند فرصت از دستشان برود «ولى نقشه من و مجازاتهايم آنچنان قوى و حساب شده است» كه هيچ كس را قدرت فرار از آن نيست (إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ).
اين آيه به همه گنهكاران هشدار مىدهد كه تأخير كيفر الهى را دليل بر پاكى و درستى خود، و يا ضعيف و ناتوانى پروردگار، نگيرند، و ناز و نعمتهايى را كه در آن غرقند، نشانه تقربشان به خدا ندانند، چه بسا اين پيروزيها و نعمتهايى كه به آنها مىرسد مقدمه مجازات استدراجى پروردگار باشد، خدا آنها را غرق نعمت مىكند و به آنها مهلت مىدهد و بالا و بالاتر مىبرد، اما سر انجام چنان بر زمين مىكوبد كه اثرى از آنها باقى نماند و تمام هستى و تاريخشان را درهم مىپيچد.
از امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه فوق چنين نقل شده كه فرمود: «منظور از اين آيه بنده گنهكارى است كه پس از انجام گناه، خداوند او را مشمول نعمتى قرار مىدهد ولى او نعمت را به حساب خوبى خودش گذاشته و از استغفار در برابر گناه غافلش مىسازد».
-
RE: سوره اعراف
(آيه 184)-
شأن نزول:
مفسران اسلامى چنين نقل كردهاند: پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هنگامى كه در مكّه بود، شبى بر كوه صفا برآمد و مردم را به سوى توحيد و يكتاپرستى دعوت نمود، مخصوصا تمامى طوائف قريش را صدا زد و آنها را از مجازات الهى برحذر داشت، تا مقدار زيادى از شب گذشت، بت پرستان مكّه گفتند: «رفيق ما ديوانه شده، از شب تا صبح نعره مىكشيد»! در اين موقع آيه نازل شد و به آنها در اين زمينه پاسخ دندانشكنى داد.
تفسير:
تهمتها و بهانهها- در اين آيه نخست خداوند به گفتار بىاساس بت پرستان دائر به جنون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چنين پاسخ مىگويد: «آيا آنها فكر و انديشه خود را به كار نينداختند كه بدانند همنشين آنها (پيامبر) هيچ گونه آثارى از جنون ندارد» (أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ).
بيش از چهل سال در ميان آنها رفت و آمد داشته، و همواره فكر، عقل و تدبيرش را ديدهاند، چگونه يكباره چنين وصلهاى را به وى چسباندند، و به دنبال اين جمله مىگويد: «او فقط بيم دهنده آشكارى است» كه جامعه خويش را از خطراتى كه با آن رو برو است برحذر مىدارد (إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ).
(آيه 185))- در اين آيه براى تكميل اين بيان آنها را به مطالعه عالم هستى، آسمانها و زمين، دعوت مىكند و مىگويد: «آيا در حكومت آسمانها و زمين و مخلوقاتى كه خدا آفريده از روى دقت و فكر نظر نيفكندند» (أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ).
تا بدانند اين عالم وسيع آفرينش با اين نظام حيرت انگيز بيهوده آفريده نشده و هدفى براى آن بوده است، و دعوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در حقيقت دنباله همان هدف آفرينش، يعنى تكامل و تربيت انسان است.
سپس براى اين كه آنها را از خواب غفلت بيدار سازد، مىفرمايد: آيا در اين موضوع نيز انديشه نكردند كه: ممكن است پايان زندگى آنها نزديك شده باشد، (اگر امروز ايمان نياورند، و دعوت اين پيامبر را نپذيرند، و قرآنى را كه بر او نازل شده است با اين همه نشانههاى روشن قبول نكنند) به كدام سخن بعد از آن ايمان خواهند آورد»؟ (وَ أَنْ عَسى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 186))- سر انجام در اين آيه سخن را با آنها چنين پايان مىدهد كه «هر كس را خداوند (به خاطر اعمال زشت و مستمرش) گمراه سازد، هيچ هدايت كنندهاى ندارد، و خداوند آنها را همچنان در طغيان و سركشى رها مىسازد تا حيران و سرگردان شوند» (مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلا هادِيَ لَهُ وَ يَذَرُهُمْ فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ).
اين گونه تعبيرات مخصوص به گروهى است كه آن چنان در برابر حقايق، لجوج و متعصب و معاندند كه گويى پرده بر چشم و گوش و قلبشان افتاده، پردههاى تاريكى كه نتيجه اعمال خود آنهاست، و منظور از «اضلال الهى» نيز همين است.
(آيه 187)-)
شأن نزول:
طايفه قريش به چند نفر مأموريت دادند كه به نجران سفر كنند، و از دانشمندان يهود كه (علاوه بر مسيحيان) در آنجا ساكن بودند مسائل پيچيدهاى را سؤال كنند، و در بازگشت آنها را در برابر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مطرح سازند (به گمان اين كه پيامبر از پاسخ آنها عاجز مىماند) از جمله سؤالات اين بود كه در چه زمانى قيامت برپا مىشود، هنگامى كه آنها اين پرسش را از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كردند، آيه مورد بحث نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسير:
كى قيامت برپا مىشود؟ با اين كه براى آيه شأن نزول خاصى ذكر شده در عين حال پيوند روشنى نيز با آيات قبل دارد، زيرا در آيات قبل اشاره به مسأله قيامت و لزوم آمادگى براى چنين روزى شده بود، طبعا به دنبال چنين بحثى اين سؤال براى بسيارى از مردم پيش مىآيد كه قيامت كى برپا خواهد شد، لذا قرآن مىگويد: «از تو در باره ساعت (روز رستاخيز) مىپرسند، كه در چه زمانى وقوع مىيابد»؟ (يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها).
سپس اضافه مىكند كه اى پيامبر! در پاسخ اين سؤال صريحا «بگو: اين علم تنها نزد پروردگار من است، و هيچ كس جز او نمىتواند وقت آن را آشكار سازد» (قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ).
ولى دو نشانه سر بسته براى آن بيان مىكند، نخست مىگويد: «قيام ساعت در آسمانها و زمين، مسأله سنگينى است» (ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
چه حادثهاى ممكن است از اين سنگينتر بوده باشد، در حالى كه در آستانه قيامت، همه كرات آسمانى به هم مىريزند، آفتاب خاموش، ماه تاريك، ستارگان بىفروغ و اتمها متلاشى مىگردند، و از بقاياى آنها جهانى نو با طرحى تازه ريخته مىشود.
ديگر اينكه قيام ساعت، بدون مقدمات تدريجى، و به شكل انقلابى، تحقق مىيابد «و جز بطور ناگهانى به سراغ شما نمىآيد» (لا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً).
بار ديگر مىگويد: «چنان از تو سؤال مىكنند كه گويى تو از زمان وقوع قيامت با خبرى»! (يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها).
بعد اضافه مىكند كه در جواب آنها «بگو: اين علم تنها نزد خداست ولى بيشتر مردم از اين حقيقت آگاهى ندارند» كه چنين علمى مخصوص ذات پاك اوست، لذا پىدرپى از آن مىپرسند (قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللَّهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ).