-
RE: سوره اعراف
(آيه 90)- در اين آيه از تبليغاتى كه مخالفان شعيب در برابر تابعان او مىكردند سخن به ميان آورده، مىگويد: «اشراف و متكبران خودخواهى كه از قوم شعيب راه كفر را پيش گرفته بودند (به كسانى كه احتمال مىدادند تحت تأثير دعوت شعيب واقع شوند) مىگفتند: اگر از شعيب پيروى كنيد بطور مسلّم از زيانكاران خواهيد بود» (وَ قالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَخاسِرُونَ).
و منظورشان همان خسارتهاى مادى بود كه دامنگير مؤمنان به دعوت شعيب مىشد، زيرا آنها مسلما بازگشت به آيين بت پرستى نمىكردند، و بنابراين مىبايست به زور از آن شهر و ديار اخراج شوند و املاك و خانههاى خود را بگذارند و بروند.
(آيه 91)- هنگامى كه كارشان به اينجا رسيد و علاوه بر گمراهى خويش در گمراه ساختن ديگران نيز اصرار ورزيدند، و هيچ گونه اميدى به ايمان آوردن آنها نبود، مجازات الهى به حكم قانون قطع ريشه فساد به سراغ آنها آمد، «پس زلزله سخت و وحشتناكى آنها را فراگرفت، آنچنان كه صبحگاهان همگى به صورت اجساد بىجانى در درون خانههايشان افتاده بودند» (فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دارِهِمْ جاثِمِينَ).
(آيه 92)- سپس ابعاد وحشتناك اين زلزله عجيب را با اين جمله تشريح كرده، مىگويد: «آنها كه شعيب را تكذيب كردند، آنچنان نابود شدند كه گويا هرگز در اين خانهها سكنى نداشتند»! (الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيهَا).
و در پايان آيه مىفرمايد: «آنها كه شعيب را تكذيب كردند، زيانكار بودند» نه مؤمنان (الَّذِينَ كَذَّبُوا شُعَيْباً كانُوا هُمُ الْخاسِرِينَ).
(آيه 93)- در اين آيه آخرين گفتار شعيب را مىخوانيم كه: «او از قوم گنهكار روى برگردانيد و گفت: من رسالات پروردگارم را ابلاغ كردم، و به مقدار كافى نصيحت نمودم و از هيچ گونه خيرخواهى فروگذار نكردم» (فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ).
«با اين حال چگونه به حال اين جمعيت كافر تأسف بخورم» (فَكَيْفَ آسى عَلى قَوْمٍ كافِرِينَ).
زيرا آخرين تلاش و كوشش براى هدايت آنها به عمل آمد ولى در برابر حق سر تسليم فرود نياوردند، و مىبايست چنين سرنوشت شومى را داشته باشند.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 94)- اگر هشدارها مؤثر نيفتد: اين آيه كه بعد از ذكر سرگذشت جمعى از پيامبران بزرگ و پيش از پرداختن به سرگذشت موسى بن عمران آمده، اشاره به چند اصل كلى است كه در همه ماجراها حكومت مىكند، نخست مىگويد: «و ما در هيچ شهر و آبادى، پيامبرى نفرستاديم مگر اين كه اهل آن را به ناراحتيها و خسارتها گرفتار ساختيم شايد (به خود آيند، و به سوى خدا) بازگردند و تضرّع كنند»! (وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ).
و اين به خاطر آن است كه مردم تا در ناز و نعمتند كمتر گوش شنوا و آمادگى براى پذيرش حق دارند اما هنگامى كه در تنگناى مشكلات قرار مىگيرند و نور فطرت و توحيد آشكارتر مىگردد، بىاختيار به ياد خدا مىافتند و دلهايشان آماده پذيرش مىگردد، ولى اين بيدارى كه در همه يكسان است در بسيارى از افراد زود گذر و ناپايدار است و به مجرد، برطرف شدن مشكلات بار ديگر در خواب غفلت فرو مىروند ولى براى جمعى نقطه عطفى در زندگى محسوب مىشود و براى هميشه، به سوى حق باز مىگردند.
(آيه 95)- لذا در اين آيه مىگويد: هنگامى كه آنها در زير ضربات حوادث و فشار مشكلات تغيير مسير ندادند و همچنان در گمراهى خود باقى ماندند «سپس ما مشكلات را از آنها برداشتيم و به جاى آن گشايش و نعمت قرار داديم، تا آنجا كه (بار ديگر زندگانى آنها رونق گرفت و كمبودها به فزونى تبديل شد و) مال و نفرات آنها فراوان گرديد» (ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا).
به هنگام برطرف شدن مشكلات، به جاى اين كه به اين حقيقت توجه كنند كه «نعمت» و «نقمت» به دست خداست و رو به سوى او آورند، براى اغفال خود به اين منطق متشبث شدند، كه اگر براى ما مصائب و گرفتاريهايى پيش آمد، چيز تازهاى نيست «و گفتند: پدران ما نيز گرفتار چنين مصائب و مشكلاتى شدند» (وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ). دنيا فراز و نشيب دارد و براى هر كس دوران راحتى و سختى بوده است، سختيها امواجى ناپايدار و زود گذرند.
در پايان، قرآن مىگويد: هنگامى كه كار به اينجا رسيد و از عوامل تربيت كمترين بهرهاى نگرفتند، بلكه بر غرور خود افزودند، «ناگاه آنها را به مجازات خود گرفتيم، در حالى كه آنها هيچ خبر نداشتند و غافلگير شدند» و به همين جهت مجازات براى آنها، سخت دردناك بود (فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 96)- عمران و آبادى در سايه ايمان و تقوا: در اين آيه و آيات بعد براى نتيجهگيرى از آيات قبل مىگويد: «اگر مردمى كه در اين آباديها و نقاط ديگر روى زمين زندگى داشته و دارند (به جاى طغيان و سركشى و تكذيب آيات پروردگار و ظلم و فساد) ايمان مىآوردند، و در پرتو آن تقوا و پرهيزكارى پيشه مىكردند (نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمىشدند، بلكه) درهاى بركات آسمان و زمين را به روى آنها مىگشوديم» (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ).
منظور از بركات زمين و آسمان نزول باران و روييدن گياهان مىباشد.
ولى متأسفانه آنها صراط مستقيم كه راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنيت بود رها ساختند، «و پيامبران خدا را تكذيب كردند (و برنامههاى اصلاحى آنها را زير پاگذاشتند) ما هم به جرم اعمالشان، آنها را كيفر داديم» (وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ).
(آيه 97)- در اين آيه به عنوان تأكيد بيشتر روى عموميت اين حكم و اين كه قانون فوق مخصوص اقوام پيشين نبوده بلكه امروز و آينده را نيز در بر مىگيرد، مىگويد: «آيا اهل آباديها، خود را از مجازاتهاى ما در امان مىدانند كه شب هنگام در موقعى كه در خواب خوش آرميدهاند (به صورت صاعقهها و زلزلهها و مانند آن) بر آنها فرو ريزد» (أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ).
(آيه 98)- «و يا اين كه مجازاتهاى ما به هنگام روز در موقعى كه غرق انواع بازيها و سرگرميها هستند دامان اهل اين آباديها را بگيرد» (أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا ضُحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ).
يعنى، آنها در همه حال در روز و شب، در خواب و بيدارى، در ساعات خوشى و ناخوشى همه در دست قدرت خدا قرار دارند، و با يك فرمان مىتواند همه زندگى آنها را در هم بپيچد، آرى تنها در يك لحظه و بدون هيچ مقدمه ممكن است انواع بلاها بر سر اين انسان بىخبر فرود آيد.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 99)- در اين آيه باز به شكل ديگر و به بيان تازهاى اين حقيقت را تأكيد مىكند و مىگويد: «آيا اين مجرمان از مكر الهى ايمنند؟ در حالى كه هيچ كس جز زيانكاران خود را از مكر خداوند در امان نمىدانند» (أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ).
منظور از «مكر الهى» آن است كه خداوند، مجرمان را با نقشههاى قاطع و شكست ناپذير بدون اختيار خودشان از زندگانى مرفّه و هدفهاى خوشگذرانى باز مىدارد، و اين اشاره به همان كيفرها و بلاهاى ناگهانى و بيچاره كننده است.
(آيه 100)- در اين آيه بار ديگر براى بيدار ساختن انديشههاى خفته اقوام موجود و توجه دادن آنان به درسهاى عبرتى كه در زندگانى پيشينيان بوده است مىگويد: «آيا كسانى كه وارث روى زمين بعد از صاحبان آن مىشوند، از مطالعه حال پيشينيان متنبه نشدند: كه اگر ما بخواهيم مىتوانيم آنها را نيز به خاطر گناهانشان هلاك كنيم» و به همان سرنوشت مجرمان گذشته گرفتار سازيم (أَ وَ لَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ).
و نيز مىتوانيم آنها را زنده بگذاريم، ولى به خاطر غوطهور شدن در گناه و فساد «بر دلهايشان مهر مىنهيم (درك و شعور و حس تشخيص را از آنها مىگيريم) آنچنان كه هيچ حقيقتى را نشنوند» و هيچ اندرزى را نپذيرند و در زندگى حيران و سرگردان شوند (وَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَسْمَعُونَ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 101)- در اين آيه و آيه بعد باز هم تكيه روى عبرتهايى است كه از بيان سرگذشتهاى اقوام پيشين گرفته مىشود، ولى روى سخن در اينجا به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است اگرچه هدف در واقع همه هستند.
نخست مىگويد: «اينها آباديها و شهرها و اقوامى هستند كه اخبار و سرگذشت آنها را براى تو بيان مىكنيم» (تِلْكَ الْقُرى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبائِها).
سپس مىگويد: چنان نبود كه آنها بدون اتمام حجت، هلاك و نابود شوند، بلكه، «بطور مسلم پيامبرانشان با دلايل روشن، به سراغ آنها آمدند» و نهايت تلاش و كوشش را در هدايت آنها كردند (وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ).
«اما آنها (در برابر تبليغات مستمر، و دعوت پىگير انبياء مقاومت به خرج دادن و روى حرف خود ايستادند، و) حاضر نبودند آنچه را قبلا تكذيب كردند بپذيرند و به آن ايمان بياورند» (فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا مِنْ قَبْلُ).
در جمله بعد علت اين لجاجت و سرسختى را چنين بيان مىكند: «اين چنين خداوند بر دلهاى كافران نقش بىايمانى و انحراف را ترسيم مىكند و بر قلوبشان مهر مىنهد» (كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلى قُلُوبِ الْكافِرِينَ).
يعنى، كسانى كه در مسيرهاى غلط گام بر مىدارند، بر اثر تكرار و ادامه عمل، انحراف و كفر و ناپاكى آنچنان بر دلهاى آنها نقش مىبندد، كه همچون نقش سكه ثابت مىماند و اين از قبيل اثر و خاصيت عمل است كه به خداوند نسبت داده شده، زيرا مسبب تمام اسباب، اوست.
(آيه 102)- در اين آيه دو قسمت ديگر از نقطههاى ضعف اخلاقى اين جمعيتها كه سبب گمراهى و نابودى آنها گرديده، بيان شده است.
نخست مىگويد آنها افراد پيمان شكن بودند: «و ما براى اكثريت آنها عهد و پيمان ثابتى نيافتيم» (وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ).
اين عهد و پيمان ممكن است اشاره به «عهد و پيمان فطرى» باشد كه خداوند به حكم آفرينش و فطرت از همه بندگان خود گرفته است.
و يا عهد و پيمانهايى كه پيامبران الهى از مردم مىگرفتند، بسيارى از مردم آن را مىپذيرفتند و سپس مىشكستند.
و يا اشاره به همه پيمانها اعم از «فطرى» و «تشريعى» بوده باشد.
روح پيمان شكنى يكى از عوامل مخالفت با پيامبران و اصرار در پوييدن راه كفر و نفاق و گرفتار شدن به عواقب شوم آن است.
سپس به عامل ديگر اشاره كرده، مىگويد: «اكثر آنها را فاسد و خارج از اطاعت فرمان يافتيم» (وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ).
يعنى روح تمرّد و قانون شكنى و خروج از نظامات آفرينش و قوانين الهى يكى ديگر از عوامل ايستادگى و پافشارى آنها در كفر و بىايمانى بود.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 103)- خاطره درگيريهاى موسى و فرعون! در اين آيه و آيات فراوان ديگرى كه بعد از آن مىآيد، داستان موسى بن عمران و سرگذشت درگيريهاى او با فرعون و فرعونيان و سر انجام كار آنها بيان شده است.
بطور كلى زندگى اين پيامبر بزرگ يعنى موسى بن عمران را در پنج دوره مىتوان خلاصه كرد:
1- دوران تولد و حوادثى كه بر او گذشت.
2- دوران فرار او از مصر و زندگى او در سرزمين «مدين».
3- دوران بعثت و درگيريهاى فراوانى كه با فرعون و دستگاه او داشت.
4- دوران نجات او و بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان.
5- دوران درگيريهاى موسى با بنى اسرائيل! در اين آيه مىفرمايد: «بعد از اقوام گذشته (يعنى قوم نوح، هود، صالح و مانند آنها) موسى را با آيات خود به سوى فرعون و فرعونيان مبعوث كرديم» (ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى بِآياتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلَائِهِ).
فرعون، اسم عام است كه به تمام سلاطين مصر در آن زمان گفته مىشد.
سپس مىفرمايد: «آنها نسبت به آيات الهى ظلم و ستم كردند» (فَظَلَمُوا بِها).
و در پايان اضافه مىكند: «بنگر سر انجام كار مفسدان چگونه بود»؟! (فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ).
جمله فوق يك اشاره اجمالى به نابودى فرعون و قوم سركش اوست كه شرح آن بعدا خواهد آمد.
(آيه 104)- آيه قبل اشاره بسيار كوتاهى به مجموع برنامه رسالت موسى و درگيريهاى او با فرعون و عاقبت كار آنها بود، اما در آيات بعد همين موضوع بطور مشروحتر مورد بررسى قرار گرفته، نخست مىگويد: «و موسى گفت: اى فرعون! من فرستاده پروردگار جهانيانم» (وَ قالَ مُوسى يا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ).
و اين نخستين برخورد موسى با فرعون و چهرهاى از درگيرى «حق» و «باطل» است.
-
RE: سوره اعراف
(آيه 105)- در اين آيه مىخوانيم كه موسى به دنبال دعوى رسالت پروردگار مىگويد: اكنون كه من فرستاده او هستم «سزاوار است كه در باره خداوند جز حق نگويم» زيرا فرستاده خداوندى كه از همه عيوب، پاك و منزه است، ممكن نيست دروغگو باشد. (حَقِيقٌ عَلى أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ) سپس براى تثبيت دعوى نبوت خويش اضافه مىكند: چنان نيست كه اين ادعا را بدون دليل گفته باشم «من از پروردگار شما، دليل روشن و آشكارى با خود آوردهام» (قَدْ جِئْتُكُمْ بِبَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ).
اكنون كه چنين است «بنى اسرائيل را با من بفرست» (فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرائِيلَ).
(آيه 106)- فرعون با شنيدن اين جمله كه «من دليل روشنى با خود دارم»، بلافاصله «گفت: اگر راست مىگويى و نشانهاى از طرف خداوند با خود دارى آن را بياور» (قالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِها إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ).
(آيه 107)- بلافاصله موسى دو معجزه بزرگ خود را كه يكى مظهر «بيم» و ديگرى مظهر «اميد» بود، و مقام «انذار» و «بشارت» او را تكميل مىكرد، نشان داد: نخست، «عصاى خود را انداخت و به صورت اژدهاى آشكارى درآمد» (فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ).
(آيه 108)- اين آيه اشاره به دومين اعجاز موسى كه جنبه اميد و بشارت دارد كرده، مىفرمايد: «موسى دست خود را از گريبان خارج كرد، ناگهان سفيد و درخشنده در برابر بينندگان بود» (وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ).
(آيه 109)- مبارزه شروع مىشود! از اين بعد سخن از نخستين واكنشهاى فرعون و دستگاه او در برابر دعوت موسى و معجزاتش به ميان آمده است، مىفرمايد: «اطرافيان فرعون (با مشاهده اعمال خارق العاده موسى فورا وصله سحر به او بستند و) گفتند: اين ساحر دانا و كهنه كار و آزمودهاى است»! (قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ).
(آيه 110)- سپس افزودند: «هدف اين مرد اين است كه شما را از سرزمين و وطنتان بيرون براند» (يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ).
يعنى، او نظرى جز استعمار و استثمار و حكومت بر مردم و توسعه طلبى و غصب سرزمين ديگران ندارد و اين كارهاى خارق العاده و ادعاى نبوت همه براى وصول به اين هدف است.
و بعد گفتند: «با توجه به اين اوضاع و احوال عقيده شما در باره او چيست؟» (فَما ذا تَأْمُرُونَ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 111)- به هر حال نظر همگى بر اين قرار گرفت كه به فرعون «گفتند: (كار) او و برادرش را به تأخير انداز، و جمع آورى كنندگان را به همه شهرها بفرست ...»
(قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ).
(آيه 112)- «تا همه ساحران ورزيده و آزموده و دانا را به سوى تو فراخوانند و به محضر تو بياورند» (يَأْتُوكَ بِكُلِّ ساحِرٍ عَلِيمٍ).
از آنجا كه عجله در كشتن موسى و هارون با توجه به دو معجزه عجيبش باعث گرايش عده زيادى به او مىشد و چهره «نبوت» او با چهره «مظلوميت و شهادت» آميخته شده، جاذبه بيشترى به خود مىگرفت، نخست به اين فكر افتادند كه عمل او را با اعمال خارق العاده ساحران خنثى كنند و آبرويش را بريزند سپس او را به قتل برسانند تا داستان موسى و هارون براى هميشه از نظرها فراموش گردد!
(آيه 113)- چگونه سر انجام حق پيروز شد؟ از اين به بعد سخن از درگيرى موسى (ع) با ساحران و سر انجام كار او در اين مبارزه به ميان آمده است.
آيه مىگويد: «ساحران به دعوت فرعون به سراغ او شتافتند و نخستين چيزى كه با او در ميان گذاشتند اين بود كه آيا ما اجر و پاداش فراوانى در صورت غلبه بر دشمن خواهيم داشت» (وَ جاءَ السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قالُوا إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ).
(آيه 114)- فرعون نيز بلافاصله وعده مساعد به آنها داد و گفت: «آرى (نه تنها اجر و پاداش مادى خواهيد داشت) بلكه از مقربان درگاه من نيز خواهيد شد»! (قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ).
و به اين ترتيب هم وعده «مال» به آنها داد و هم وعده «مقام بزرگ».
(آيه 115)- سر انجام موعد معينى براى مقابله موسى (ع) با ساحران تعيين شد و از همه مردم براى مشاهده اين ماجرا دعوت به عمل آمد.
روز موعود فرا رسيد و ساحران همه مقدمات كار خود را فراهم ساخته بودند، يك مشت ريسمان و عصا كه درون آنها گويا مواد شيميايى مخصوصى قرار داده شده بود تهيه كردند كه در برابر تابش آفتاب به صورت گازهاى سبكى در مىآمد و آن طنابها و عصاهاى تو خالى را به حركت درمىآورد.
صحنه عجيبى بود، موسى (ع) تك و تنها- فقط برادرش با او بود- در برابر انبوه جمعيت ساحران و مردم «گفتند: اى موسى! يا (تو شروع به كار كن و وسائل سحرت را) بيفكن و يا ما آغاز مىكنيم و وسائل خود را مىافكنيم» (قالُوا يا مُوسى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 116)- موسى با خونسردى مخصوصى در پاسخ «گفت: (شما قبلا شروع كنيد) شما وسائل خود را بيفكنيد»! (قالَ أَلْقُوا).
«هنگامى كه ساحران طنابها و ريسمانها را به وسط ميدان افكندند، مردم را چشم بندى كرده و (با اعمال و گفتارهاى اغراق آميز خود) هول و وحشتى در دل مردم افكندند و سحر عظيمى در برابر آنها انجام دادند» (فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظِيمٍ).
كلمه «سحر» به معنى خدعه و نيرنگ و شعبده و تردستى است، گاهى نيز به معنى هر چيزى كه عامل و انگيزه آن نامرئى و مرموز باشد، آمده است.
(آيه 117)- در اين هنگام كه همه مردم به جنب و جوش افتاده بودند و غريو شادى از هر سو بلند بود و فرعون و اطرافيانش تبسم رضايت بخشى بر لب داشتند و برق شادى از چشمانشان مىدرخشيد، وحى الهى به سراغ موسى (ع) آمد و او را فرمان به انداختن عصا داد، ناگهان صحنه بكلى دگرگون شد و رنگ از چهرهها پريد و تزلزل بر اركان فرعون و يارانش افتاد، چنانكه قرآن مىگويد: «و ما وحى به موسى كرديم كه عصايت را بيفكن ناگهان (به صورت اژدهايى درآمد و) با دقت و سرعت، مارهاى دروغين و وسائل قلابى ساحران را جمع كرد» (وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ).
(آيه 118)- «در اين هنگام حق آشكار شد و اعمال آنها كه بىاساس و نادرست بود، باطل گرديد» (فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ).
زيرا كار موسى يك واقعيت بود و اعمال آنها يك مشت تقلب و تزوير و چشم بندى و اغفال.
و اين نخستين ضربتى بود كه بر پايه قدرت فرعون جبّار فرود آمد.
(آيه 119)- در اين آيه مىگويد: «به اين ترتيب آثار شكست در آنها نمايان شد و همگى خوار و كوچك و ناتوان شدند» (فَغُلِبُوا هُنالِكَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِينَ).
(آيه 120)- ضربه مهمتر آنگاه واقع شد كه صحنه مبارزه ساحران با موسى (ع) بكلى تغيير شكل داد، ناگهان «همه ساحران به زمين افتادند و براى عظمت خداوند سجده كردند» (وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ).
(آيه 121)- «و فرياد زدند ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم» (قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ).
-
RE: سوره اعراف
(آيه 122)- «همان پروردگار موسى و هارون» (رَبِّ مُوسى وَ هارُونَ).
و اين چيزى بود كه به هيچ وجه براى فرعون و دستگاه او قابل پيش بينى نبود.
(آيه 123)- تهديدهاى بيهوده! هنگامى كه ضربه تازهاى با پيروزى موسى (ع) بر ساحران و ايمان آوردن آنها به موسى (ع) بر اركان قدرت فرعون فرود آمد، فرعون بسيار متوحش و دستپاچه شد، لذا بلافاصله دست به دو ابتكار زد:
نخست اتهامى كه شايد عوام پسند هم بود به ساحران بست، سپس با شديدترين تهديد آنها را مورد حمله قرار داد، ولى بر خلاف انتظار فرعون ساحران آنچنان مقاومتى در برابر اين دو صحنه از خود نشان دادند كه ضربه سومى بر پايههاى قدرت لرزان او فرود آمد.
چنانكه قرآن مىگويد: «فرعون به ساحران گفت: آيا پيش از اين كه به شما اجازه دهم به او (موسى) ايمان آورديد»؟! (قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ).
و اين بالاترين نوع استعمار است كه ملتى آنچنان برده و اسير گردند كه حتى حق فكر كردن و انديشيدن و ايمان قلبى به كسى يا مكتبى را نداشته باشند.
اين همان برنامهاى است كه در «استعمار نو» نيز دنبال مىشود.
سپس فرعون اضافه كرد: «اين توطئه و نقشهاى است كه شما در اين شهر (و ديار) كشيدهايد تا به وسيله آن اهل آن را بيرون كنيد» (إِنَّ هذا لَمَكْرٌ مَكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها).
اين تهمت به قدرى بىاساس و رسوا بود كه جز عوام النّاس و افراد كاملا بىاطلاع نمىتوانستند آن را بپذيرند.
سپس فرعون بطور سر بسته اما شديد و محكم آنها را تهديد كرد و گفت: «اما به زودى خواهيد فهميد»! (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).