RE: چای یکرنگ سادگی با "یه حبه قند" ناب ایرانی/ خودمان باشیم!
ميركريمي در پرداخت شخصيت هاي زن داستان نيز كم نگذاشته اما با اين تفاوت كه برخلاف مردان داستان، تيتروار به آنها پرداخته و اجازه نزديك شدن مخاطب به شخصيت هاي فوق را نداده است.
با اين حال روابط ميان خواهرها به شدت واقعي و مستندگونه از كار درآمده و جلوه خيره كننده اي به اين قصه ساده بخشيده است.
شخصيت مادر خانواده نيز با وجود بهره گيري از كليشه ها، خوب و آبرومند از آب درآمده و مخاطب را در پذيرش آن متقاعد مي سازد.
در اين ميان 'پسنديده' كه توسط بقيه 'پسند' خوانده مي شود، تركيب دلنشيني از معصوميت و شيطنتي جوانانه دارد كه در آخر به پختگي زنانه اي مي رسد.
'يه حبه قند' از آن دسته فيلم هايي است كه جزييات، نقش مهمي در آن داشته و اندكي بي توجهي به فيلم، مخاطب را از لذت كشف آنها محروم مي سازد.
در واقع كارگردان به مانند يك قاليباف ماهر ايراني عمل كرده و تاروپودها را به دقت در كنار هم قرار داده است.
تاكيد روي خرابي كنتور برق كه در دو سه جا تكرار مي شود، در سكانس پاياني خود را نشان داده و صحنه بسيار لطيف و زيبايي را خلق مي كند كه سرنوشت دو قهرمان داستان را به يكديگر پيوند مي دهد.
ايده نزديكي زندگي به مرگ كه در اسلام بارها به آن اشاره شده، در اين فيلم به خوبي عينيت يافته و سروشكل شعاري ندارد به همين خاطر نيز همدردي مخاطبان را برمي انگيزاند.
ميركريمي در بخش يادشده از دوربين روي دست بهره هوشمندانه اي گرفته و دوربين را به عنوان ناظر وارد داستان كرده است.
در فيلم هاي چند سال اخير، تكنيك دوربين روي دست به شكل متظاهرانه اي به كار گرفته شده و فقط در مواردي استثنايي شاهد بهره گيري هوشمندانه و كاربردي از آن بوده ايم.