RE: چای یکرنگ سادگی با "یه حبه قند" ناب ایرانی/ خودمان باشیم!
'يه حبه قند'؛ فيلمی با رنگ وبوی ايرانی
تهران - 'يه حبه قند' ساخته رضا ميركريمي، فيلمي به شدت ايراني است كه آدم ها و روابط موجود در آن رنگ و بوي كاملا بومي داشته و مابه ازاهاي واقعي آنها را مي توان به راحتي در جامعه مشاهده كرد، بي آنكه در ورطه اغراق بيافتد.
به گزارش روز دوشنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، فيلم قصه اي بسيار ساده با شخصيت هاي متعدد دارد كه سادگي اش از ساده انگاري كاملا دور بوده و هريك از شخصيت ها براي خود هويتي مستقل دارند.
ايده اوليه فيلم(جمع شدن اعضاي يك خانواده يزدي كاملا سنتي از شهرهاي مختلف به مناسبت ازدواج دختر كوچك خانواده) به عنوان محور فيلمنامه، بسيار خوب طراحي شده و چارچوب محكمي براي بناي قصه روي آن دارد.
آن چيزي كه 'يه حبه قند' را به فيلمي كاملا متمايز تبديل كرده، پرداخت شخصيت هاي متعدد داستان است؛ شخصيت هايي كه هريك داستانكي داشته و نمي توان از آنها سرسري گذشت.
اين پرداخت ريزبينانه در رابطه با برخي شخصيت ها مانند 'جعفر' داماد بزرگ خانواده فوق العاده از كار درآمده اما در رابطه با ديگر دامادشان با بازي كاملا معمولي 'اصغر همت' آنچنان كه بايد از كار درنيامده و در قياس با ديگر شخصيت ها ضعيف جلوه مي كند.
داماد كوچكتر خانواده(حميد) كه آرايشگري مشهدي است و بدجنسي هاي بانمكي را در خود دارد، چنان باورپذير از كار درآمده كه نمونه اش را در سينماي اين سال هاي كشورمان كمتر به ياد مي آوريم.
داماد ديگر هم كه روحاني است، كاملا با نمونه هاي مشابه پيشين متفاوت بوده و به خوبي در بافت داستان جا افتاده است. براي مثال به سكانس تشييع جنازه دايي و نماز ميت خواندن او توجه كنيد.
شخصيت كم حرف و بسيار جذاب دايي خانواده كه از ابتداي فيلم مشغول شكستن قند براي عروسيست، به گونه اي طراحي شده كه مخاطب آن را فرعي فرض كرده، اما نقشي كليدي برعهده دارد.
تاكيد ظريف ميركريمي روي چگونگي خوردن قند توسط او با آن شيوه خطرناك، در ابتدا عادي و بي اهميت تلقي مي شود اما در نيمه پاياني فيلم، همين قند كوچك شيرين، مرگي تلخ را براي او و خانواده رقم مي زند.