-
RE: سوره مائده
ادامه آیه 41-
تفسير:
داورى ميان دوست و دشمن- از اين آيه و چند آيه بعد از آن استفاده مىشود كه قضات اسلام حق دارند با شرايط خاصى در باره جرايم و جنايات غير مسلمانان نيز قضاوت كنند.
آيه مورد بحث با خطاب (يا أَيُّهَا الرَّسُولُ) «اى فرستاده!» آغاز شده، گويا به خاطر اهميت موضوع مىخواهد حس مسؤوليت را در پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بيشتر تحريك كند و اراده او را تقويت نمايد.
سپس به دلدارى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به عنوان مقدمهاى براى حكم بعد پرداخته و مىفرمايد: «آنها كه با زبان، مدعى ايمانند و قلب آنها هرگز ايمان نياورده و در كفر بر يكديگر سبقت مىجويند هرگز نبايد مايه اندوه تو شوند» زيرا اين وضع تازگى ندارد (لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ).
بعد از ذكر كارشكنيهاى منافقان و دشمنان داخلى به وضع دشمنان خارجى و يهود پرداخته و مىگويد: «همچنين كسانى كه از يهود نيز اين مسير را مىپيمايند نبايد مايه اندوه تو شوند» (وَ مِنَ الَّذِينَ هادُوا).
بعد اشاره به پارهاى از اعمال نفاقآلود كرده، مىگويد: «آنها زياد به سخنان تو گوش مىدهند) اما اين گوش دادن براى درك و اطاعت نيست، بلكه براى اين است) كه دستاويزى براى تكذيب و افترا بر تو پيدا كنند» (سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ).
اين جمله تفسير ديگرى نيز دارد، «آنها به دروغهاى پيشوايان خود فراوان گوش مىدهند. ولى حاضر به پذيرش سخن حق نيستند».
صفت ديگر آنها اين است كه نه تنها براى دروغ بستن به مجلس شما حاضر مىشوند، بلكه «در عين حال جاسوسهاى ديگران كه نزد تو نيامدهاند نيز مىباشند» (سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ).
يكى ديگر از صفات آنها اين است كه «سخنان خدا را تحريف مىكنند (خواه تحريف لفظى و يا تحريف معنوى هر حكمى را بر خلاف منافع و هوسهاى خود تشخيص دهند) آن را توجيه و تفسير و يا بكلى رد مىكنند» (يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ).
عجبتر اين كه آنها پيش از آن كه نزد تو بيايند تصميم خود را گرفتهاند، «بزرگان آنها به آنان دستور دادهاند كه اگر محمد حكمى موافق خواست ما گفت، بپذيريد و اگر بر خلاف خواست ما بود از آن دورى كنيد» (يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا».
اينها در گمراهى فرو رفتهاند و به اين ترتيب اميدى به هدايت آنها نيست، و خدا مىخواهد به اين وسيله آنها را مجازات كرده و رسوا كند «و كسى كه خدا اراده مجازات و رسوايى او را كرده است هرگز تو قادر بر دفاع از او نيستى» (وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً).
آنها به قدرى آلودهاند كه قابل شستشو نمىباشند به همين دليل «آنها كسانى هستند كه خدا نمىخواهد قلب آنها را شستشو دهد» (أُولئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ).
در پايان آيه مىفرمايد: «آنها هم در اين دنيا رسوا و خوار خواهند شد و هم در آخرت كيفر عظيمى خواهند داشت» (لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 42)- در اين آيه بار ديگر قرآن تأكيد مىكند كه «آنها گوش شنوا براى شنيدن سخنان تو و تكذيب آن دارند» و يا گوش شنوايى براى شنيدن دروغهاى بزرگانشان دارند (سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ).
اين جمله به عنوان تأكيد و اثبات اين صفت زشت براى آنها تكرار شده است.
علاوه بر اين «آنها زياد اموال حرام و ناحق و رشوه مىخورند» (أَكَّالُونَ لِلسُّحْتِ). سپس به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله اختيار مىدهد كه «هرگاه اين گونه اشخاص براى داورى به تو مراجعه كردند مىتوانى در ميان آنها داورى به احكام اسلام كنى و مىتوانى از آنها روى گردانى» (فَإِنْ جاؤُكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ).
و براى تقويت روح پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اضافه مىكند: «اگر صلاح بود كه از آنها روى بگردانى هيچ زيانى نمىتوانند به تو برسانند» (وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئاً). «و اگر خواستى در ميان آنها داورى كنى حتما بايد اصول عدالت را رعايت نمايى، زيرا خداوند افراد دادگر و عدالتپيشه را دوست دارد» (وَ إِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ).
(آيه 43)- اين آيه بحث در باره يهود را در مورد داورى خواستن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه در آيه قبل آمده بود تعقيب مىكند و از روى تعجب مىگويد: «چگونه اينها تو را به داورى مىطلبند در حالى كه تورات نزد آنهاست و حكم خدا در آن آمده است و به آن ايمان دارند»! (وَ كَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَ عِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِيها حُكْمُ اللَّهِ).
بايد دانست كه حكم مزبور يعنى (حكم سنگسار كردن زن و مردى كه زناى محصنه كردهاند) در تورات كنونى در فصل بيست و دوم از سفر تثنيه آمده است.
عجب اين كه «بعد از انتخاب تو براى داورى، حكم تو را كه موافق حكم تورات است چون بر خلاف ميل آنهاست نمىپذيرند» (ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ).
«حقيقت اين است كه آنها اصولا ايمان ندارند» و گر نه با احكام خدا چنين بازى نمىكردند» (وَ ما أُولئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 44)- اين آيه و آيه بعد، بحث گذشته را تكميل كرده، و اهميت كتاب آسمانى موسى، يعنى تورات را چنين شرح مىدهد: «ما تورات را نازل كرديم كه در آن هدايت و نور بود» هدايت به سوى حق و نور و روشنايى براى برطرف ساختن تاريكيهاى جهل و نادانى (إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فِيها هُدىً وَ نُورٌ).
«به همين جهت پيامبران الهى كه در برابر فرمان خدا تسليم بودند و بعد از نزول تورات روى كار آمدند همگى بر طبق آن براى يهود، حكم مىكردند» (يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هادُوا).
نه تنها آنها چنين مىكردند بلكه «علماى بزرگ يهود و دانشمندان با ايمان و پاك آنها، بر طبق اين كتاب آسمانى كه به آنها سپرده شده بود، و بر آن گواه بودند داورى مىكردند» (وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ).
در اينجا روى سخن را به آن دسته از دانشمندان اهل كتاب كه در آن عصر مىزيستند كرده، مىگويد: «از مردم نترسيد (و احكام واقعى خدا را بيان كنيد) بلكه از مخالفت من بترسيد» كه اگر حق را كتمان كنيد مجازات خواهيد شد (فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ). و همچنين «آيات خدا را به بهاى كمى نفروشيد» (وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا).
در حقيقت سر چشمه كتمان حق و احكام خدا يا ترس از مردم و عوامزدگى است و يا جلب منافع شخصى و هر كدام باشد نشانه ضعف ايمان و سقوط شخصيت است، و در جملههاى بالا به هر دو اشاره شده است.
و در پايان آيه، حكم قاطعى در باره اين گونه افراد كه بر خلاف حكم خدا داورى مىكنند صادر كرده، مىفرمايد: «آنها كه بر طبق احكام خدا داورى نمىكنند، كافرند» (وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 45)- قصاص و گذشت! اين آيه قسمت ديگرى از احكام جنايى و حدود الهى تورات را شرح مىدهد، و مىفرمايد: «ما در تورات قانون قصاص را مقرر داشتيم كه اگر كسى عمدا بيگناهى را به قتل برساند اولياى مقتول مىتوانند قاتل را در مقابل اعدام نمايند» (وَ كَتَبْنا عَلَيْهِمْ فِيها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ).
«و اگر كسى آسيب به چشم ديگرى برساند و آن را از بين ببرد او نيز مىتواند، چشم او را از بين ببرد» (وَ الْعَيْنَ بِالْعَيْنِ). «و همچنين در مقابل بريدن بينى، جايز است بينى جانى بريده شود» (وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ). «و نيز در مقابل بريدن گوش، بريدن گوش طرف، مجاز است» (وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ). «و اگر كسى دندان ديگرى را بشكند او مىتواند دندان جانى را در مقابل بشكند» (وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ). «و بطور كلى هر كس جراحتى و زخمى به ديگرى بزند، در مقابل مىتوان قصاص كرد» (وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ).
بنابراين، حكم قصاص بطور عادلانه و بدون هيچ گونه تفاوت از نظر نژاد و طبقه اجتماعى و طايفه و شخصيت اجرا مىگردد.
ولى براى آن كه اين توهم پيش نيايد كه خداوند قصاص كردن را الزامى شمرده و دعوت به مقابله به مثل نموده است، به دنبال اين حكم مىفرمايد: «اگر كسى از حق خود بگذرد و عفو و بخشش كند، كفارهاى براى گناهان او محسوب مىشود، و به همان نسبت كه گذشت به خرج داده خداوند از او گذشت مىكند» (فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ).
و در پايان آيه مىفرمايد: «كسانى كه بر طبق حكم خداوند، داورى نكنند ستمگرند» (وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ).
چه ظلمى از اين بالاتر كه ما گرفتار احساسات و عواطف كاذبى شده و از شخص قاتل به بهانه اين كه خون را با خون نبايد شست بكلى صرف نظر كنيم!
-
RE: سوره مائده
(آيه 46)- در تعقيب آيات مربوط به تورات، در اين آيه اشاره به وضع انجيل كرده، مىگويد: «پس از رهبران و پيامبران پيشين، مسيح را مبعوث كرديم، در حالى كه (به حقانيت تورات اعتراف داشت و) نشانههاى او كاملا با نشانههايى كه تورات داده بود تطبيق مىكرد» (وَ قَفَّيْنا عَلى آثارِهِمْ بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ).
سپس مىگويد: «انجيل را در اختيار او گذاشتيم كه در آن هدايت و نور بود» (وَ آتَيْناهُ الْإِنْجِيلَ فِيهِ هُدىً وَ نُورٌ).
اطلاق نور به اين دو كتاب در قرآن، ناظر به تورات و انجيل اصلى است.
بار ديگر به عنوان تأكيد، روى اين مطلب تكيه مىكند كه «نه تنها عيسى بن مريم، تورات را تصديق مىكرد، بلكه انجيل كتاب آسمانى او نيز گواه صدق تورات بود» (وَ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْراةِ).
و در پايان مىفرمايد: «اين كتاب آسمانى مايه هدايت و اندرز پرهيزكاران بود» (وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ).
(آيه 47)- آنها كه به قانون خدا حكم نمىكنند! پس از اشاره به نزول انجيل در آيات گذشته، در اين آيه مىفرمايد: «ما به اهل انجيل دستور داديم كه به آنچه خدا در آن نازل كرده است، داورى كنند» (وَ لْيَحْكُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِ).
منظور اين است، كه ما پس از نزول انجيل بر عيسى (ع) به پيروان او دستور داديم كه به آن عمل كنند و طبق آن داورى نمايند.
و در پايان آيه، بار ديگر تأكيد مىكند: «كسانى كه بر طبق حكم خدا داورى نكنند فاسقند» (وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 48)- در اين آيه اشاره به موقعيت قرآن بعد از ذكر كتب پيشين انبياء شده است. نخست مىفرمايد: «ما اين كتاب آسمانى را به حق بر تو نازل كرديم در حالى كه كتب پيشين را تصديق كرده (و نشانههاى آن، بر آنچه در كتب پيشين آمده تطبيق مىكند) و حافظ و نگاهبان آنهاست» (وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ).
اساسا تمام كتابهاى آسمانى، در اصول مسائل هماهنگى دارند و هدف واحد يعنى، تربيت و تكامل انسان را تعقيب مىكنند.
سپس دستور مىدهد كه چون چنين است «طبق احكامى كه بر تو نازل شده است در ميان آنها داورى كن» (فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ).
بعد اضافه مىكند: «از هوى و هوسهاى آنها (كه مايلند احكام الهى را بر اميال و هوسهاى خود تطبيق دهند) پيروى مكن و از آنچه به حق بر تو نازل شده است روى مگردان» (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِّ).
و براى تكميل اين بحث مىگويد: «براى هر كدام از شما آيين و شريعت و طريقه و راه روشنى قرار داديم» (لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً).
سپس مىفرمايد: «خداوند مىتوانست همه مردم را امت واحدى قرار دهد و همه را پيرو يك آيين سازد ولى خدا مىخواهد شما را در آنچه به شما بخشيده بيازمايد» و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ).
سر انجام، همه اقوام و ملل را مخاطب ساخته و آنها را دعوت مىكند كه به جاى صرف نيروهاى خود در اختلاف و مشاجره «در نيكيها بر يكديگر پيشى بگيريد» (فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ).
زيرا «بازگشت همه شما به سوى خداست و اوست كه شما را از آنچه در آن اختلاف مىكنيد در روز رستاخيز آگاه خواهد ساخت» (إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 49)
شأن نزول:
از ابن عباس نقل شده: جمعى از بزرگان يهود توطئه كردند و گفتند: نزد محمد صلّى اللّه عليه و آله مىرويم شايد بتوانيم او را از آيين خود منحرف سازيم، پس از اين تبانى، نزد پيامبر صلّى اللّه عليه و آله آمدند و گفتند: ما دانشمندان و اشراف يهوديم و اگر ما از تو پيروى كنيم ساير يهوديان نيز به ما اقتدا مىكنند ولى در ميان ما و جمعيتى، نزاعى است (در مورد يك قتل يا چيز ديگر) اگر در اين نزاع به نفع ما داورى كنى ما به تو ايمان خواهيم آورد، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از چنين قضاوتى (كه عادلانه نبود) خوددارى كرد و اين آيه نازل شد.
تفسير:
در اين آيه بار ديگر خداوند به پيامبر خود تأكيد مىكند كه «در ميان اهل كتاب بر طبق حكم خداوند داورى كن و تسليم هوى و هوسهاى آنها نشو» (وَ أَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ).
سپس به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هشدار مىدهد كه «اينها تبانى كردهاند تو را از بعض احكامى كه خدا بر تو نازل كرده منحرف سازند مراقب آنها باش» (وَ احْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ). «و اگر اهل كتاب در برابر داورى عادلانه تو تسليم نشوند، بدان اين نشانه آن است كه (گناهان آنها دامانشان را گرفته است و توفيق را از آنها سلب كرده) و خدا مىخواهد آنها را به خاطر بعضى از گناهانشان مجازات كند» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّما يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ).
و در پايان آيه مىفرمايد: اگر آنها در راه باطل اين همه پافشارى مىكنند، نگران مباش «زيرا بسيارى از مردم فاسقند» (وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ لَفاسِقُونَ).
(آيه 50)- در اين آيه به عنوان استفهام انكارى مىفرمايد: آيا اينها كه مدعى پيروى از كتب آسمانى هستند «انتظار دارند با احكام جاهلى و قضاوتهاى آميخته با انواع تبعيضات در ميان آنها داورى كنى» (أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ).
«در حالى كه هيچ داورى براى قومى كه اهل يقين هستند، بالاتر و بهتر از حكم خدا نيست» (وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 51)
شأن نزول:
در مورد نزول اين آيه و دو آيه بعد نقل كردهاند كه: بعد از جنگ بدر، عبادة بن صامت خزرجى خدمت پيامبر رسيد و گفت: من هم پيمانانى از يهود دارم كه از نظر عدد زياد و از نظر قدرت نيرومندند، اكنون كه آنها ما را تهديد به جنگ مىكنند و حساب مسلمانان از غير مسلمانان جدا شده است من از دوستى و هم پيمانى با آنان برائت مىجويم، هم پيمان من تنها خدا و پيامبر اوست.
عبد اللّه بن أبى گفت: ولى من از هم پيمانى با يهود برائت نمىجويم، زيرا از حوادث مشكل مىترسم و به آنها نيازمندم.
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به او فرمود: آنچه در مورد دوستى با يهود بر عباده مىترسيديم، بر تو نيز مىترسم (و خطر اين دوستى و هم پيمانى براى تو از او بيشتر است) عبد اللّه گفت: چون چنين است من هم مىپذيرم و با آنها قطع رابطه مىكنم، آيه نازل شد و مسلمانان را از هم پيمانى با يهود و نصارى بر حذر داشت.
تفسير:
قرآن، مسلمانان را از همكارى با يهود و نصارى بشدت برحذر مىدارد، نخست مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، يهود و نصارى را تكيه گاه و هم پيمان خود قرار ندهيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَ النَّصارى أَوْلِياءَ).
يعنى ايمان به خدا ايجاب مىكند كه به خاطر جلب منافع مادى با آنها همكارى نكنيد.
سپس با يك جمله كوتاه، دليل اين نهى را بيان كرده، مىگويد: «هر يك از آن دو طايفه، دوست و همپيمان هممسلكان خود هستند» (بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ).
يعنى، تا زمانى كه منافع خودشان و دوستانشان مطرح است، هرگز به شما نمىپردازند.
روى اين جهت، «هر كس از شما طرح دوستى و پيمان با آنها بريزد، از نظر تقسيم بندى اجتماعى و مذهبى جزء آنها محسوب خواهد شد» (وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ). و شك نيست كه «خداوند چنين افراد ستمگرى را كه به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خيانت كرده و بر دشمنانشان تكيه مىكنند، هدايت نخواهد كرد» (إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 52)- در اين آيه اشاره به عذرتراشيهايى مىكند كه افراد بيمارگونه براى توجيه ارتباطهاى نامشروع خود با بيگانگان، انتخاب مىكنند، و مىگويد:
«آنهايى كه در دلهايشان بيمارى است، اصرار دارند كه آنان را تكيهگاه و همپيمان خود انتخاب كنند، و عذرشان اين است كه مىگويند: ما مىترسيم قدرت به دست آنها بيفتد و گرفتار شويم» (فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشى أَنْ تُصِيبَنا دائِرَةٌ).
قرآن در پاسخ آنها مىگويد: همانطور كه آنها احتمال مىدهند روزى قدرت به دست يهود و نصارى بيفتد، اين احتمال را نيز بايد بدهند كه «ممكن است سر انجام، خداوند مسلمانان را پيروز كند و قدرت به دست آنها بيفتد و اين منافقان، از آنچه در دل خود پنهان ساختند، پشيمان گردند» (فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلى ما أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نادِمِينَ).
(آيه 53)- در اين آيه به سر انجام كار منافقان اشاره كرده مىگويد: در آن هنگام كه فتح و پيروزى نصيب مسلمانان راستين شود، و كار منافقان برملا گردد «مؤمنان از روى تعجب مىگويند آيا اين افراد منافق، همانها هستند كه اين همه ادعا داشتند و با نهايت تأكيد قسم ياد مىكردند كه با ما هستند، چرا سر انجام كارشان به اينجا رسيد» (وَ يَقُولُ الَّذِينَ آمَنُوا أَ هؤُلاءِ الَّذِينَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ إِنَّهُمْ لَمَعَكُمْ).
و به خاطر همين نفاق، «همه اعمال نيك آنها بر باد رفت (زيرا از نيت پاك و خالص سر چشمه نگرفته بود، و) به همين دليل زيانكار شدند» هم در اين جهان و هم در جهان ديگر (حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فَأَصْبَحُوا خاسِرِينَ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 54)- پس از بحث در باره منافقان، سخن از مرتدانى كه طبق پيش بينى قرآن بعدها از اين آيين مقدس روى برمىگرداندند به ميان مىآورد و به عنوان يك قانون كلى به همه مسلمانان اخطار مىكند: «اگر كسانى از شما از دين خود بيرون روند (زيانى به خدا و آيين او و جامعه مسلمين و آهنگ سريع پيشرفت آنها نمىرسانند) زيرا خداوند در آينده جمعيتى را براى حمايت از اين آيين برمىانگيزد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ).
سپس صفات كسانى كه بايد اين رسالت بزرگ را انجام دهند، چنين شرح مىدهد:
1- آنها به خدا عشق مىورزند و جز به خشنودى او نمىانديشند «هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند» (يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ).
2 و 3- «در برابر مؤمنان خاضع و مهربان و در برابر دشمنان و ستمكاران، سرسخت و خشن و پرقدرتند» (أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ).
4- «جهاد در راه خدا بطور مستمر از برنامههاى آنهاست» (يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ).
5- آخرين امتيازى كه براى آنان ذكر مىكند اين است كه: «در راه انجام فرمان خدا و دفاع از حق، از ملامت هيچ ملامت كنندهاى نمىهراسند» (وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ).
و در پايان مىگويد: «به دست آوردن اين امتيازات (علاوه بر كوشش انسان) مرهون فضل الهى است كه هر كس بخواهد و شايسته ببيند مىدهد» (ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ). «و خداوند دايره فضل و كرمش، وسيع و به آنها كه شايستگى دارند آگاه است» (وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ).