-
RE: سوره مائده
(آيه 8)- دعوت اكيد به عدالت! اين آيه دعوت به قيام به عدالت مىكند و نظير آن با تفاوت مختصرى در سوره نساء آيه 135 گذشت.
نخست خطاب به افراد با ايمان كرده، مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد همواره قيام براى خدا كنيد و به حق و عدالت گواهى دهيد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ).
سپس به يكى از عوامل انحراف از عدالت اشاره نموده، به مسلمانان چنين هشدار مىدهد كه: «نبايد كينهها و عداوتهاى قومى و تصفيه حسابهاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق ديگران گردد، زيرا عدالت از همه اينها بالاتر است» (وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلَّا تَعْدِلُوا).
بار ديگر به خاطر اهميت موضوع روى مسأله عدالت تكيه كرده، مىفرمايد:
«عدالت پيشه كنيد كه به پرهيزكارى نزديكتر است» (اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى).
و از آنجا كه عدالت مهمترين ركن تقوا و پرهيزكارى است، براى سومين بار به عنوان تأكيد اضافه مىكند: «از خدا بپرهيزيد، زيرا خداوند از تمام اعمال شما آگاه است» (وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 9)- سپس در اين آيه- طبق سنت قرآن- كه پس از احكام خاصى براى تأكيد و تكميل آن اشاره به قوانين و اصول كلى مىكند در اينجا نيز براى تأكيد مسأله اجراى عدالت و گواهى به حق چنين مىفرمايد: «خداوند به كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام مىدهند و عده آمرزش و پاداش عظيم داده است» (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِيمٌ).
(آيه 10)- و در مقابل: «كسانى كه خدا را انكار كنند و آيات او را تكذيب نمايند از اصحاب دوزخند» (وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ).
قابل توجه اين كه آمرزش و اجر عظيم به عنوان يك وعده الهى در آيه ذكر شده و فرموده: وعد اللّه ... ولى كيفر دوزخ به صورت نتيجه عمل بيان شده و مىفرمايد: «كسانى كه داراى چنين اعمالى باشند، چنان سرنوشتى خواهند داشت» و اين در حقيقت اشاره به مسأله فضل و رحمت خدا در مورد پاداشهاى سراى ديگر است، كه به هيچ وجه برابرى با اعمال ناچيز انسان ندارد، همانطور كه مجازاتهاى آن جهان جنبه انتقامى نداشته بلكه نتيجه اعمال خود آدمى است.
-
RE: سوره مائده
(آيه 11)- به دنبال يادآورى نعمتهاى الهى در چند آيه قبل، در اين آيه روى سخن را بار ديگر به مسلمانان كرده و قسمتى ديگر از نعمتهاى خود را به ياد آنها مىآورد تا به شكرانه آن در اطاعت فرمان خدا و اجراى اصول عدالت بكوشند، مىگويد: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نعمت خدا را بر خودتان به ياد آوريد در آن زمان كه جمعيتى تصميم گرفته بودند، دست به سوى شما دراز كنند و شما را از ميان بردارند، ولى خداوند شرّ آنها را از شما دفع كرد» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ).
در حقيقت اين آيه مسلمانان را متوجه خطراتى كه ممكن بود براى هميشه نامشان را از صفحه روزگار براندازد مىكند، و به آنها هشدار مىدهد كه به پاس اين نعمتها «تقوا را پيشه كنيد و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند» و بدانيد اگر پرهيزكار باشيد، در زندگى تنها نخواهيد ماند و آن دست غيبى كه هميشه حافظ شما بوده، باز هم از شما حمايت خواهد كرد (وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).
(آيه 12)- در اين سوره از آغاز اشاره به مسأله وفاى به عهد شده، و شايد فلسفه اين همه تأكيد براى اهميت دادن به مسأله پيمان غدير است كه در آيه 67 همين سوره خواهد آمد.
در اين آيه مىفرمايد: «ما از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه به دستورات ما عمل كنند و به دنبال اين پيمان دوازده رهبر و سرپرست براى آنها برگزيديم» تا هر يك سرپرستى يكى از طوايف دوازدهگانه بنى اسرائيل را بر عهده گيرد (وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً).
سپس وعده خدا را به بنى اسرائيل چنين تشريح مىكند كه خداوند به آنها گفت: «من با شما خواهم بود و از شما حمايت مىكنم» (وَ قالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ).
اما به چند شرط:
1- «به شرط اين كه نماز را بر پا داريد» (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ).
2- «و زكات خود را بپردازيد» (وَ آتَيْتُمُ الزَّكاةَ).
3- «به پيامبران من ايمان بياوريد و آنها را يارى كنيد» (وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِي وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ).
4- علاوه بر اين، از انفاقهاى مستحب كه يك نوع قرض الحسنه با خداست خوددارى ننماييد» (وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً).
«اگر به اين پيمان عمل كنيد، من سيئات و گناهان گذشته شما را مىبخشم» (لَأُكَفِّرَنَّ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ).
«و شما را در باغهاى بهشت كه از زير درختان آن نهرها جارى است داخل مىكنم» (وَ لَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
«ولى آنها كه راه كفر و انكار و عصيان را پيش گيرند مسلما از طريق مستقيم گمراه شدهاند» (فَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 13)- در تعقيب بحثى كه در باره پيمان خدا با بنى اسرائيل در آيه قبل گذشت، در اين آيه اشاره به پيمان شكنى آنها و عواقب اين پيمان شكنى مىكند و مىفرمايد: «چون آنها پيمان خود را نقض كردند ما آنها را طرد كرديم و از رحمت خود دور ساختيم و دلهاى آنها را سخت و سنگين نموديم» (فَبِما نَقْضِهِمْ مِيثاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِيَةً).
در حقيقت آنها به جرم پيمان شكنى با اين دو مجازات، كيفر ديدند، هم از رحمت خدا دور شدند، و هم افكار و قلوب آنها متحجر و غير قابل انعطاف شد.
سپس آثار اين قساوت را چنين شرح مىدهد: «آنها كلمات را تحريف مىكنند و از محل و مسير آن بيرون مىبرند» (يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ).
و نيز «قسمتهاى قابل ملاحظهاى از آنچه به آنها گفته شده بود به دست فراموشى مىسپارند» (وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ).
بعيد نيست قسمتى را كه آنها به دست فراموشى سپردند، همان نشانهها و آثار پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله باشد كه در آيات ديگر قرآن به آن اشاره شده است، و نيز ممكن است اين جمله اشاره به آن باشد كه مىدانيم تورات در طول تاريخ مفقود شده، سپس جمعى از دانشمندان يهود به نوشتن آن مبادرت كردند و طبعا قسمتهاى فراوانى از ميان رفت و قسمتى تحريف يا به دست فراموشى سپرده شد، و آنچه به دست آنها آمد بخشى از كتاب واقعى موسى (ع) بود كه با خرافات زيادى آميخته شده بود و آنها همين بخش را نيز گاهى به دست فراموشى سپردند.
سپس اضافه مىفرمايد: «هر روز به خيانت تازهاى از آنها پى مىبرى، مگر دستهاى از آنها كه از اين جنايتها بركنارند و در اقليتند» (وَ لا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلى خائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ).
و در پايان به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مىدهد كه «از آنها صرف نظر كن و چشم بپوش، زيرا خداوند نيكوكاران را دوست دارد» (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ).
بطور مسلم اين گذشت و عفو در مورد آزارهايى است كه به شخص پيامبر رسانيدند نه در مسائل هدفى و اصولى اسلام كه در آنها گذشت معنى ندارد.
-
RE: سوره مائده
(آيه 14)- دشمنان جاويدان! در آيه قبل سخن از پيمان شكنى بنى اسرائيل در ميان بود و در اين آيه به پيمان شكنى نصارى اشاره كرده، مىفرمايد: «جمعى از كسانى كه ادعاى نصرانيت مىكنند، با اين كه از آنها پيمان وفادارى گرفته بوديم، دست به پيمانشكنى زدند و قسمتى از دستوراتى را كه به آنها داده شده بود به دست فراموشى سپردند» (وَ مِنَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّا نَصارى أَخَذْنا مِيثاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ).
آرى! آنها نيز با خدا پيمان بسته بودند كه از حقيقت توحيد منحرف نشوند و دستورات الهى را به دست فراموشى نسپارند و نشانههاى آخرين پيامبر را كتمان نكنند، ولى آنها نيز به همان سرنوشت يهود گرفتار شدند.
بايد توجه داشت «نصارى» جمع «نصرانى» است و نامگذارى مسيحيان به اين اسم ممكن است به خاطر آن باشد كه هنگامى كه مسيح ناصران و يارانى از مردم طلبيد، آنها دعوت او را اجابت كردند همانطور كه قرآن مىگويد: كَما قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ لِلْحَوارِيِّينَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ:
«همان گونه كه عيسى بن مريم به حواريّون گفت: چه كسانى در راه خدا ياوران من هستند؟
حواريّون گفتند: ما ياوران خدا هستيم». (صف: 14) سپس قرآن نتيجه اعمال مسيحيان را چنين شرح مىدهد كه: «به جرم اعمالشان تا دامنه قيامت در ميان آنها عداوت و دشمنى افكنديم» (فَأَغْرَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ).
و مجازات ديگر آنها كه در آخرين جمله آيه به آن اشاره شده اين است كه «در آينده خداوند نتايج اعمال آنها را به آنها خبر خواهد داد و عملا با چشم خود خواهند ديد» (وَ سَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 15)- در تعقيب آياتى كه در باره يهود و نصارى و پيمان شكنيهاى آنها بحث مىكرد، اين آيه اهل كتاب را بطور كلى مخاطب قرار داده و از آنها دعوت به سوى اسلام كرده، نخست مىگويد: «اى اهل كتاب فرستاده ما به سوى شما آمد، تا بسيارى از حقايق كتب آسمانى را كه شما كتمان كرده بوديد آشكار سازد، و در عين حال از بسيارى از آنها (كه نيازى به ذكر نبوده و مربوط به دورانهاى گذشته است) صرف نظر مىكند» (يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ).
سپس اشاره به اهميت و عظمت قرآن مجيد و اثرات عميق آن در هدايت و تربيت بشر كرده مىگويد: «از طرف خداوند نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد» (قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ).
(آيه 16)- «همان نورى كه خداوند بوسيله آن كسانى را كه در پى كسب خشنودى او باشند به طرق سلامت هدايت مىكند» (يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ).
و علاوه بر اين «آنها را از انواع ظلمتها و تاريكيها (ظلمت شرك، ظلمت جهل، ظلمت پراكندگى و نفاق و ...) به سوى نور توحيد، علم و اتحاد رهبرى مىكند» (وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 17)- چگونه ممكن است مسيح، خدا باشد! براى تكميل بحثهاى گذشته در اين آيه شديدا به ادعاى الوهيت مسيح (ع) حمله شده و آن را يك كفر آشكار شمرده و مىگويد: «بطور مسلم كسانى كه گفتند: مسيح بن مريم خدا است كافر شدند و در حقيقت خدا را انكار كردهاند» (لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ).
براى روشن شدن مفهوم اين جمله بايد بدانيم كه مسيحيان چند ادعاى بىاساس در مورد خدا دارند نخست اين كه: عقيده به خدايان سهگانه دارند، آيه 170 سوره نساء به آن اشاره كرده و آن را ابطال مىكند.
ديگر اين كه: آنها خداى آفريننده عالم هستى را يكى از خدايان سهگانه مىشمرند و به او خداى پدر مىگويند، قرآن اين عقيده را نيز در آيه 73 همين سوره ابطال مىكند.
ديگر اين كه خدايان سهگانه در عين تعدد حقيقى، يكى هستند كه گاهى از آن تعبير به وحدت در تثليث مىشود، و اين همان چيزى است كه در آيه فوق به آن اشاره شده كه آنها مىگويند خدا همان مسيح بن مريم و مسيح بن مريم همان خدا است!
و اين دو با روح القدس يك واحد حقيقى و در عين حال سه ذات متعدد را تشكيل مىدهند! سپس براى ابطال عقيده الوهيت مسيح قرآن چنين مىگويد: «اگر خدا بخواهد مسيح و مادرش مريم و تمام كسانى را كه در زمين زندگى مىكنند هلاك كند چه كسى مىتواند جلو آن را بگيرد» (قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً).
اشاره به اين كه مسيح مانند مادرش مريم و مانند همه افراد بشر انسانى بيش نبود و به همين دليل فنا و نيستى در ذات او راه دارد و چنين چيزى، چگونه ممكن است خداوند ازلى و ابدى باشد!
و در پايان آيه به گفتار آنهايى كه تولد مسيح را بدون پدر دليلى بر الوهيت او مىگيرند پاسخ داده، مىگويد: «خداوند حكومت آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است در اختيار دارد هر گونه مخلوقى بخواهد مىآفريند (خواه انسانى بدون پدر و مادر مانند آدم، و خواه انسانى از پدر و مادر مانند انسانهاى معمولى، و خواه فقط از مادر مانند مسيح، اين تنوع خلقت دليل بر قدرت اوست و دليل بر هيچ چيز ديگر نيست) و خداوند بر هر چيزى تواناست» (وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 18)- در اين آيه به يكى از ادعاهاى بىاساس و امتيازات موهومى كه يهود و نصارى داشتند اشاره كرده مىگويد: «يهود و نصارى گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان او هستيم»! (وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ)!
اما مىدانيم كه قرآن با تمام اين امتيازات موهوم مبارزه مىكند و امتياز هر انسانى را تنها در ايمان و عمل صالح و پرهيزكارى او مىشمرد، لذا در ادامه آيه براى ابطال اين ادعا چنين مىگويد: «بگو: پس چرا شما را در مقابل گناهانتان مجازات مىكند»؟ (قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ).
اين مجازات گناهكاران نشانه آن است كه ادعاى ارتباط فوق العاده با خدا! تا آنجا كه خود را دوستان، بلكه فرزندان خدا مىشماريد، ادعايى بىاساس است.
به علاوه تاريخ شما نشان مىدهد كه گرفتار يك سلسله مجازاتها و كيفرهاى الهى در همين دنيا نيز شدهايد و اين دليل ديگرى بر بطلان ادعاى شماست.
سپس براى تأكيد مطلب اضافه مىكند: «شما بشرى هستيد از مخلوقات خدا، همانند ساير انسانها» (بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ).
و اين يك قانون عمومى است كه «خدا هر كه را بخواهد (و شايسته ببيند) مىبخشد و هر كه را بخواهد (و مستحق ببيند) كيفر مىدهد» (يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ).
از اين گذشته «همه مخلوق خدا هستند و بنده و مملوك او، بنابراين نام فرزند خدا بر كسى گذاشتن منطقى نيست» (وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما).
«و سر انجام هم تمام مخلوقات به سوى او باز مىگردند» (وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ).
-
RE: سوره مائده
(آيه 19)- باز در اين آيه روى سخن به اهل كتاب است: «اى اهل كتاب و اى يهود و نصارى پيامبر ما به سوى شما آمد و در عصرى كه ميان پيامبران الهى فترت و فاصلهاى واقع شده بود حقايق را براى شما بيان كرد، مبادا بگوييد از طرف خدا بشارتدهنده و بيمدهنده به سوى ما نيامد» (يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِيرٍ وَ لا نَذِيرٍ).
آرى! «بشير» و «نذير» يعنى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله (كه افراد با ايمان و نيكوكار را به رحمت و پاداش الهى بشارت داده و افراد بىايمان و گنهكار و آلوده را از كيفرهاى الهى بيم مىدهد به سوى شما آمد» (فَقَدْ جاءَكُمْ بَشِيرٌ وَ نَذِيرٌ).
و در پايان آيه مىفرمايد: «خداوند بر هر چيز تواناست» (وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ). يعنى مبعوث ساختن پيامبران و برانگيختن جانشينان آنها براى نشر دعوت حق در برابر قدرت او ساده و آسان است.
(آيه 20)- بنى اسرائيل و سرزمين مقدس! از اين به بعد قرآن براى زنده كردن روح حق شناسى در يهود، و بيدار كردن وجدان آنها در برابر خطاهايى كه در گذشته مرتكب شدند، تا به فكر جبران بيفتند، نخست چنين مىگويد: به خاطر بياوريد «زمانى را كه موسى به پيروان خود گفت: اى بنى اسرائيل نعمتهايى را كه خدا به شما ارزانى داشته است بياد آوريد» (وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ).
سپس به سه نعمت مهم اشاره كرده، نخست مىگويد: «هنگامى كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد» و زنجير فرعونى را شكست (إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ).
در پرتو اين نعمت بود كه از درّه هولناك شرك و بتپرستى و گوسالهپرستى رهايى يافتند، و اين بزرگترين نعمت معنوى در حق آنها بود.
سپس به بزرگترين موهبت مادى كه به نوبه خود مقدمه مواهب معنوى نيز مىباشد اشاره كرده مىفرمايد: «شما را صاحب اختيار جان و مال و زندگى خود قرار داد» (وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً).
زيرا بنى اسرائيل ساليان دراز در زنجير اسارت و بردگى فرعون و فرعونيان بودند و هيچ گونه «اختيارى» از خود نداشتند، خداوند به بركت قيام موسى آنها را صاحب اختيار هستى و زندگى خود ساخت.
و در آخر آيه بطور كلى به نعمتهاى مهم و برجستهاى كه در آن زمان به احدى داده نشده بود اشاره فرموده، مىگويد: «به شما چيزهايى داده كه به احدى از عالميان نداد» (وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ).
اين نعمتهاى متنوع، فراوان بودند، كه شرح آن در آيه 57 سوره بقره گذشت.
-
RE: سوره مائده
(آيه 21)- در اين آيه جريان ورود بنى اسرائيل را به سرزمين مقدس چنين بيان مىكند: «موسى به قوم خود گفت: شما به سرزمين مقدسى كه خداوند برايتان مقرر داشته است وارد شويد، و براى ورود به آن از مشكلات نترسيد و از فداكارى مضايقه نكنيد، اگر به اين فرمان پشت كنيد زيان خواهيد ديد» (يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ).
(آيه 22)- اما بنى اسرائيل در برابر اين پيشنهاد موسى- همانطور كه روش افراد ضعيف و ترسو و بىاطلاع است كه مايلند همه پيروزيها در سايه تصادفها و يا معجزات براى آنها فراهم شود و به اصطلاح لقمه را بگيرند و در دهانشان بگذارند «به او گفتند: اى موسى! تو كه مىدانى در اين سرزمين جمعيتى جبار و زورمند زندگى مىكنند و ما هرگز در آن گام نخواهيم گذاشت تا آنها اين سرزمين را تخليه كرده و بيرون روند، هنگامى كه آنها خارج شوند ما فرمان تو را اطاعت خواهيم كرد و گام در اين سرزمين مقدس خواهيم گذاشت» (قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ).
اين پاسخ بنى اسرائيل به خوبى نشان مىدهد كه استعمار فرعونى در طول ساليان دراز چه اثر شومى روى نسل آنها گذارده بود.
(آيه 23)- سپس قرآن مىگويد: «در اين هنگام دو نفر از مردان با ايمان كه ترس از خدا در دل آنها جاى داشت و به همين دليل مشمول نعمتهاى بزرگ او شده بودند (و روح استقامت و شهامت را با دورانديشى و آگاهى اجتماعى و نظامى آميخته بودند براى دفاع از پيشنهاد موسى بپا خاستند و به بنى اسرائيل) گفتند: شما از دروازه شهر وارد بشويد، هنگامى كه وارد شديد (و آنها را در برابر عمل انجام شده قرار داديد) پيروز خواهيد شد» (قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ).
«ولى بايد در هر صورت از روح ايمان استمداد كنيد و بر خدا تكيه نماييد تا به اين هدف برسيد» (وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ).