امام باقرعلیه السلام عمر بن عبد العزیز را مستحق نفرین مى‏دانست چون مقام‏خلافت را که هیچ گاه حق او نبود، اشغال کرده بود.
صحیح است که عمر بن عبد العزیز، فدک را که رمز مظلومیّت‏اهل‏بیت و باز گرداندن آن دلیل صدق مذهب آنان در نظر مردم بود،به ایشان باز پس داد، امّا ائمه به این امر توجّه نداشتند و آن را براى‏حسن سلوک نظام کافى نمى‏دانستند، چرا که بنیاد نظام از اساس بر باطل‏قرار داشت و ائمه همچون انبیا مى‏خواستند جامعه را از ریشه و بنیاداصلاح کنند.
حدیث زیر از شیوه نگرش پیشتازان امّت بدانچه به خلافت عمر بن‏عبد العزیز مربوط مى‏شود، پرده بر مى‏دارد.
روزى عمر بن عبد العزیز به عامل خود در خراسان نوشت که صد نفراز دانشمندان آن دیار را به سوى من روانه کن تا از آنان در باره روش توپرس و جو کنم. عامل وى دانشمندان را جمع کرد و این امر را به اطلاع‏آنان رساند. دانشمندان از اجابت در خواست خلیفه عذر خواستندوگفتند: ما کار و خانواده داریم و نمى‏توانیم آنها را رها کنیم عدالت‏خلیفه هم اقتضا نمى‏کند که ما را به اجبار به این کار وادارد، ولى ما یک‏تن را به نمایندگى از میان خود، انتخاب کرده به سوى او گسیل مى‏داریم‏وعقیده خود را به او مى‏گوییم تا به آگاهى خلیفه رساند. سخن او همان‏سخن ما و نظر او همان نظر ماست. عامل خلیفه موافقت کرد و آن مرد رابه نزد عمر فرستاد. چون مرد بر خلیفه وارد شد، به وى سلام گفت‏ونشست. مرد به خلیفه گفت: مجلس را برایم خلوت کن. خلیفه گفت:چرا؟ تو یا سخن حقى مى‏گویى که اینان تصدیقت مى‏کنند و یا باطلى‏مى‏گویى که اینان تکذیب مى‏کنند. مرد گفت: من به خاطر خودم این‏پیشنهاد را نمى‏دهم بلکه به خاطر خود توست، زیرا من بیم دارم سخنى‏میان ما گفته شود که شنیدن آن تو را خوش نیاید.