(آيه 9)- آيا عالمان و جاهلان يكسانند؟ در اين آيه از روش مقايسه- كه روش شناخته شده قرآن براى تفهيم مسائل مختلف است- استفاده كرده، مىگويد:
آيا چنين كسى با ارزش است «يا كسى كه در ساعات شب به عبادت مشغول است، و در حال سجده و قيام، از عذاب آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش اميدوار است» (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ).
آن انسان مشرك و فراموشكار و متلون و گمراه و گمراه كننده كجا و اين انسان بيدار دل و نورانى كه با خوف و رجاء خدا را مىخواند، كجا؟! تكيه روى ساعات شب به خاطر آن است كه در آن ساعات حضور قلب بيشتر و آلودگى به ريا از هر زمان كمتر است.
در دنباله آيه پيامبر را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «بگو: آيا كسانى كه مىدانند با كسانى كه نمىدانند يكسانند»؟! (قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ).
نه، يكسان نيستند «تنها خردمندان متذكر مىشوند» (إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ).
گر چه سؤال فوق سؤالى است وسيع و گسترده ولى اشارهاى است به سؤال قبل يعنى آيا كسانى كه مىدانند آن مشركان لجوج و كوردل با اين مؤمنان پاك و روشن ضمير و مخلص نابرابرند با كسانى كه از اين واقعيت روشن آگاه نيستند مساويند؟
اين جمله جزء شعارهاى اساسى اسلام است كه عظمت مقام علم و عالمان را در برابر جاهلان روشن مىسازد، و معلوم مىشود اين دو گروه نه در پيشگاه خدا يكسانند، و نه در نظر خلق آگاه، نه در دنيا در يك صف قرار دارند، و نه در آخرت، نه در ظاهر يكسانند و نه در باطن.
علم در اين آيه و آيات ديگر قرآن به معنى دانستن يك مشت اصطلاحات يا روابط مادى در ميان اشياء، و به اصطلاح «علوم رسمى» نيست، بلكه منظور از آن معرفت و آگاهى خاصى است كه انسان را به «قنوت» يعنى اطاعت پروردگار، و ترس از دادگاه او و اميد به رحمت خدا دعوت مىكند، اين است حقيقت علم، و علوم رسمى نيز اگر در خدمت چنين معرفتى باشد علم است، و اگر مايه غرور و غفلت و ظلم و فساد در ارض شود «قيل و قالى» بيش نيست.