-
RE: سوره زمر [39]
(آيه 9)- آيا عالمان و جاهلان يكسانند؟ در اين آيه از روش مقايسه- كه روش شناخته شده قرآن براى تفهيم مسائل مختلف است- استفاده كرده، مىگويد:
آيا چنين كسى با ارزش است «يا كسى كه در ساعات شب به عبادت مشغول است، و در حال سجده و قيام، از عذاب آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش اميدوار است» (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ).
آن انسان مشرك و فراموشكار و متلون و گمراه و گمراه كننده كجا و اين انسان بيدار دل و نورانى كه با خوف و رجاء خدا را مىخواند، كجا؟! تكيه روى ساعات شب به خاطر آن است كه در آن ساعات حضور قلب بيشتر و آلودگى به ريا از هر زمان كمتر است.
در دنباله آيه پيامبر را مخاطب ساخته، مىفرمايد: «بگو: آيا كسانى كه مىدانند با كسانى كه نمىدانند يكسانند»؟! (قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ).
نه، يكسان نيستند «تنها خردمندان متذكر مىشوند» (إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ).
گر چه سؤال فوق سؤالى است وسيع و گسترده ولى اشارهاى است به سؤال قبل يعنى آيا كسانى كه مىدانند آن مشركان لجوج و كوردل با اين مؤمنان پاك و روشن ضمير و مخلص نابرابرند با كسانى كه از اين واقعيت روشن آگاه نيستند مساويند؟
اين جمله جزء شعارهاى اساسى اسلام است كه عظمت مقام علم و عالمان را در برابر جاهلان روشن مىسازد، و معلوم مىشود اين دو گروه نه در پيشگاه خدا يكسانند، و نه در نظر خلق آگاه، نه در دنيا در يك صف قرار دارند، و نه در آخرت، نه در ظاهر يكسانند و نه در باطن.
علم در اين آيه و آيات ديگر قرآن به معنى دانستن يك مشت اصطلاحات يا روابط مادى در ميان اشياء، و به اصطلاح «علوم رسمى» نيست، بلكه منظور از آن معرفت و آگاهى خاصى است كه انسان را به «قنوت» يعنى اطاعت پروردگار، و ترس از دادگاه او و اميد به رحمت خدا دعوت مىكند، اين است حقيقت علم، و علوم رسمى نيز اگر در خدمت چنين معرفتى باشد علم است، و اگر مايه غرور و غفلت و ظلم و فساد در ارض شود «قيل و قالى» بيش نيست.
-
RE: سوره زمر [39]
(آيه 10)- خطوط اصلى برنامه بندگان مخلص: در حقيقت آيات گذشته كه مقايسهاى ميان مشركان مغرور و مؤمنان مطيع فرمان خدا و نيز ميان عالمان و جاهلان شده بود، در اينجا خطوط اصلى برنامههاى بندگان راستين و مخلص را ضمن «هفت دستور» كه در طى چند آيه آمده و هر آيه با خطاب «قل» شروع مىشود بيان شده است.
نخست از تقوا شروع مىكند و به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله دستور مىدهد: «بگو: اى بندگان من كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت پروردگارتان بپرهيزيد» (قُلْ يا عِبادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ).
آرى! تقوا كه همان خويشتن دارى در برابر گناه، و احساس مسؤوليت و تعهد در پيشگاه حق است نخستين برنامه بندگان مؤمن خدا و معيار شخصيت و كرامت انسان در پيشگاه پروردگار است.
در دومين دستور به مسأله «احسان و نيكوكارى» در اين دنيا كه دار عمل است پرداخته، و از طريق بيان نتيجه احسان، مردم را به آن تشويق و تحريص مىكند، مىفرمايد: «براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردهاند پاداش نيكى است» (لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ).
آرى! نيكوكارى بطور مطلق در اين دنيا در گفتار، در عمل، در طرز انديشه و تفكر نسبت به دوستان، و نسبت به بيگانگان، نتيجهاش برخوردارى از پاداش عظيم در هر دو جهان است كه نيكى جز نتيجه نيك نخواهد داشت.
در حقيقت تقوا يك عامل بازدارنده است، و احسان يك عامل حركت آفرين كه مجموعا «ترك گناه» و «انجام فرائض و مستحبات» را شامل مىشود.
-
RE: سوره زمر [39]
سومين دستور تشويق به «هجرت» از مراكز شرك و كفر و آلوده به گناه است مىگويد: «و زمين خداوند وسيع است» اگر تحت فشار سران كفر بوديد مهاجرت كنيد (وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ).
كه در حقيقت پاسخى است به بهانه جويان سست ارادهاى كه مىگفتند: ما در سرزمين مكه به خاطر سيطره حكومت مشركان قادر به انجام وظايف الهى خود نيستيم، قرآن مىگويد: سرزمين خدا محدود به مكه نيست، مكه نشد مدينه، دنيا پهناور است، به جاى ديگر نقل مكان كنيد.
اين به خوبى نشان مىدهد كه فشار و خفقان محيط در آنجا كه امكان هجرت وجود دارد به هيچ وجه در پيشگاه خدا عذر نيست.
و از آنجا كه هجرت معمولا همراه با مشكلات فراوانى در جنبههاى مختلف زندگى است چهارمين دستور را در باره صبر و استقامت به اين صورت بيان مىكند: «صابران اجر و پاداش خود را بىحساب دريافت مىدارند» (إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ).
تعبير «بغير حساب» نشان مىدهد كه صابران با استقامت برترين اجر و پاداش را در پيشگاه خدا دارند، و اهميت هيچ عملى به پايه صبر و استقامت نمىرسد.
-
RE: سوره زمر [39]
(آيه 11)- در پنجمين دستور سخن از مسأله اخلاص، و توحيد خالص از هر گونه شائبه شرك، به ميان آمده، اما در اينجا لحن كلام عوض مىشود و پيامبر صلّى اللّه عليه و اله از وظائف و مسؤوليتهاى خودش سخن مىگويد، مىفرمايد: «بگو: من مأمورم كه خدا را پرستش كنم در حالى كه دينم را براى او خالص كرده باشم» (قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ).
(آيه 12)- سپس به ششمين دستور اشاره كرده، مىافزايد: «و مأمورم كه نخستين مسلمان باشم»! (وَ أُمِرْتُ لِأَنْ أَكُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِينَ).
(آيه 13)- هفتمين و آخرين دستور كه مسأله خوف از مجازات پروردگار در روز قيامت است نيز با همين لحن عنوان شده، مىفرمايد: «بگو: من اگر نافرمانى پروردگارم كنم از عذاب روز بزرگ (قيامت) مىترسم» (قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ).
تا اين حقيقت روشن شود كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله نيز بندهاى از بندگان خدا است، او نيز مأمور به پرستش خالصانه است و از كيفر الهى خائف مىباشد، و اين خود نشانه روشنى بر عظمت و حقانيت اوست.
(آيه 14)- بعد از ذكر برنامه هفت مادهاى آيات فوق (تقوا، احسان، هجرت، صبر، اخلاص، تسليم، و خوف) از آنجا كه مسأله اخلاص مخصوصا در برابر انگيزههاى مختلف شرك ويژگى خاصى دارد بار ديگر براى تأكيد به سراغ آن رفته، و با همان لحن مىفرمايد: «بگو: تنها خدا را مىپرستم در حالى كه دينم را براى او خالص مىكنم» (قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَهُ دِينِي).
-
RE: سوره زمر [39]
(آيه 15)- «شما هر كس را جز او مىخواهيد بپرستيد» (فَاعْبُدُوا ما شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ).
سپس مىافزايد: «بگو: اين راه، راه زيانكاران است چرا كه) زيانكاران واقعى آنانند كه سرمايه وجود خويش و بستگانشان را در روز قيامت از دست دادهاند»! (قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ).
نه از وجود خويش بهرهاى گرفتند، و نه از سرمايه عمر نتيجهاى، نه خانواده و فرزندانشان وسيله نجات آنها هستند و نه مايه آبرو و شفاعت در پيشگاه حق، تازه در برابر از دست دادن اين سرمايههاى عظيم، سختترين و دردناكترين عذاب را براى خود فراهم ساختهاند.
«آگاه باشيد زيان آشكار همين است»! (أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ).
(آيه 16)- در اين آيه يكى از چهرههاى زيان آشكار آنها را اين گونه توصيف مىكند: «براى آنها از بالاى سرشان سايبانهائى از آتش، و در زير پايشان نيز سايبانهائى» از آتش است! (لَهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِنَ النَّارِ وَ مِنْ تَحْتِهِمْ ظُلَلٌ).
و به اين ترتيب آنها از هر طرف با شعلههاى آتش محاصره شدهاند، چه خسرانى از اين بالاتر؟ و چه عذابى از اين دردناكتر؟! اين در حقيقت تجسمى از حالات دنياى آنهاست كه جهل و كفر و ظلم به تمام وجودشان احاطه كرده بود، و از هر سو آنها را مىپوشاند.
سپس براى تأكيد و عبرت مىافزايد: «اين چيزى است كه خداوند با آن بندگانش را مىترساند، اى بندگان من! از نافرمانى من بپرهيزيد»! (ذلِكَ يُخَوِّفُ اللَّهُ بِهِ عِبادَهُ يا عِبادِ فَاتَّقُونِ).
تعبير به «عباد» (بندگان) اشاره به اين است كه اگر خداوند تهديدى به عذاب مىكند آن هم به خاطر لطف و رحمت اوست، تا بندگان حق گرفتار چنين سرنوشت شومى نشوند.
-
RE: سوره زمر [39]
(آيه 17)- بندگان حقيقى خدا: باز در اينجا، قرآن از روش مقايسه بهرهگيرى كرده، و در مقابل مشركان متعصب و لجوجى كه سرنوشتى جز آتش دوزخ ندارند سخن از بندگان خاص و حقيقت جوى پروردگار به ميان آورده، مىگويد: و كسانى كه از عبادت طاغوت پرهيز كردند و به سوى خدا بازگشتند بشارت از آن آنهاست» (وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى).
«اجتناب از طاغوت» دورى از هر گونه شرك و بت پرستى و هوى پرستى و شيطان پرستى و تسليم در برابر حاكمان جبّار و سلطه گران ستمكار را فرا مىگيرد و «أَنابُوا إِلَى اللَّهِ» جامع روح تقوا و پرهيزكارى و ايمان است، و البته چنين كسانى در خور بشارتند.
سپس براى معرفى اين بندگان ويژه مىگويد: «پس بندگان مرا بشارت ده» (فَبَشِّرْ عِبادِ).
(آيه 18)- «همان كسانى كه سخنان را مىشنوند، و از نيكوترين آنها پيروى مىكنند» (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ).
«آنها كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنها خردمندانند» (أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ).
اين دو آيه كه به صورت يك شعار اسلامى درآمده، آزاد انديشى مسلمانان، و انتخابگرى آنها را در مسائل مختلف به خوبى نشان مىدهد.
(آيه 19)- و از آنجا كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله به هدايت گمراهان و مشركان سخت علاقه داشت، و از انحراف آنها كه گوش شنوا در برابر حقايق نداشتند رنج مىبرد اين آيه به او از طريق بيان اين حقيقت كه اين عالم، عالم آزادى و امتحان است، و گروهى سر انجام مستوجب آتشند دلدارى داده، مىگويد: «آيا تو مىتوانى كسى را كه فرمان عذاب الهى در باره او قطعى شده رهايى بخشى، آيا تو مىتوانى كسى را كه در درون آتش است برگيرى و نجات دهى؟ (أَ فَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذابِ أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِي النَّارِ).
بديهى است قطعى شدن فرمان عذاب در باره اين گروه جنبه اجبارى نداشته، بلكه به خاطر اعمالى است كه مرتكب شدهاند.
-
RE: سوره زمر [39]
(آيه 20)- اما براى شادى قلب پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و اميدوارى مؤمنان، در اين آيه چنين مىگويد: «ولى آنها كه تقواى الهى پيشه كردند غرفههايى در بهشت دارند كه بر فراز آنها غرفههاى ديگرى بنا شده» (لكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها غُرَفٌ مَبْنِيَّةٌ).
اگر دوزخيان در ميان پردههاى آتش قرار دارند، بهشتيان غرفههايى دارند بر فراز غرفهها، و قصرهايى بر فراز قصرها، چرا كه ديدن منظره گلها و آبها و نهرها و باغها از فراز غرفهها لذت بخش و دلپذيرتر است.
اين غرفههاى زيباى بهشتى با نهرهائى كه از زير آن جارى مىشود تزيين شده لذا در دنباله آيه مىفرمايد: «و از زير آنها نهرها جارى است» (تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ).
آرى «اين وعده الهى است، و خداوند در وعده خود تخلّف نمىكند» (وَعْدَ اللَّهِ لا يُخْلِفُ اللَّهُ الْمِيعادَ).
(آيه 21)- در اين آيه بار ديگر قرآن به دلائل توحيد و معاد باز مىگردد، و بحثهايى را كه در آيات گذشته پيرامون كفر و ايمان بود تكميل مىكند.
روى سخن را به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كرده، به عنوان سرمشقى براى همه مؤمنان، مىفرمايد: «آيا نديدى كه خداوند از آسمان آبى فرستاد و آن را بصورت چشمههائى در زمين وارد نمود»؟! (أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسَلَكَهُ يَنابِيعَ فِي الْأَرْضِ).
قطرههاى حياتبخش باران از آسمان نازل مىشود، قشر «نفوذ پذير» زمين آنها را به درون مىپذيرد و تا به قشر «نفوذ ناپذير» مىرسد آنها را متوقف مىسازد و ذخيره مىكند، سپس بصورت چشمهها و قناتها و چاهها بيرون مىفرستد.
بعد مىافزايد: «سپس با آن زراعتى را خارج مىسازد كه رنگهاى مختلف دارد» (ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ).
-
RE: سوره زمر [39]
هم انواع آن مختلف است، همچون گندم و جو و برنج و ذرت، و هم كيفيتهاى آن متفاوت است، و هم رنگ ظاهرى آن، بعضى سبز تيره، بعضى سبز كمرنگ، بعضى داراى برگهاى پهن و گسترده، و بعضى برگهاى باريك و لطيف و همچنين ...!
بعد به مراحل ديگر حيات اين گياه پرداخته، مىگويد: «بعد آن گياه خشك مىشود به گونهاى كه آن را زرد و بىروح مىبينى»! (ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا).
تند باد از هر سو مىوزد، و آن را كه سست شده است از جا مىكند «سپس آن را درهم شكسته و خرد مىكند» (ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطاماً).
«در اين مثال تذكرى است براى خردمندان» از ناپايدارى دنيا (إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى لِأُولِي الْأَلْبابِ).
تذكرى است از نظام حسابشده و با عظمت عالم هستى و ربوبيت پروردگار در اين صحنه عظيم، و نيز تذكرى است از پايان زندگى و خاموش شدن شعلههاى حيات، و سپس مسأله رستاخيز، و تجديد حيات مردگان.
-
RE: سوره زمر [39]
(آيه 22)- به دنبال اين درس بزرگ توحيد و معاد به مقايسهاى در ميان مؤمن و كافر پرداخته تا اين حقيقت را روشن سازد كه قرآن و وحى آسمانى نيز همچون دانههاى باران است كه بر سرزمين دلها نازل مىشود، همان گونه كه تنها زمينهاى آماده از قطرات حياتبخش باران منتفع مىشود تنها دلهائى از آيات الهى بهره مىگيرد كه در سايه لطف او و خودسازى آمادگى و گسترش پيدا كرده است.
مىفرمايد: «آيا كسى كه خدا سينهاش را براى اسلام گشاده است و بر فراز مركبى از نور الهى قرار گرفته» همچون كوردلان گمراه است؟! (أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ).
سپس مىافزايد: «واى بر آنها كه قلبهائى سخت در برابر ذكر خدا دارند» (فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ).
نه مواعظ سودمند در آن مؤثر است، نه انذار و بشارت، نه آيات تكاندهنده قرآن آن را به حركت در مىآورد.
آرى «آنها در گمراهى آشكارى هستند» (أُولئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ).
به دلهائى كه در برابر نور حق و هدايت انعطافى از خود نشان نمىدهد، و نرم و تسليم نمىگردد، و نور هدايت در آن نفوذ نمىكند «قلبهاى قاسيه» يا قساوتمند گفته مىشود، و در فارسى از قساوت به سنگدلى تعبير مىكنيم.
در روايتى مىخوانيم كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله فرمود: «نشانه شرح صدر توجه به سراى جاويد، و جدا شدن از سراى غرور، و آماده گشتن براى استقبال از مرگ پيش از نزول آن است».
-
RE: سوره زمر [39]
(آيه 23-
شأن نزول:
نقل كردهاند كه: روزى جمعى از صحابه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله كه ملالت خاطرى پيدا كرده بودند عرض كردند: اى رسول خدا! چه مىشد حديثى براى ما بيان مىكردى تا زنگار ملالت از دلهاى ما بزدايد؟
در اينجا آيه نازل شد و قرآن را به عنوان «أَحْسَنَ الْحَدِيثِ» معرفى كرد.
تفسير:
در آيات گذشته سخن از بندگانى در ميان بود كه مطالب را مىشنوند و بهترين آنها را برمىگزينند، در اينجا به همين مناسبت سخن از قرآن به ميان مىآيد تا ضمن تكميل بحثهاى گذشته حلقههاى توحيد و معاد را با ذكر دلائل «نبوت» تكامل بخشد.
نخست مىگويد: «خداوند بهترين سخن را نازل كرده است» (اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ).
سپس به شرح مزاياى قرآن پرداخته و ضمن بيان سه توصيف امتيازات بزرگ اين كتاب آسمانى را شرح داده، مىفرمايد: «كتابى است كه آياتش (در لطف و زيبائى و عمق و محتوا) همانند يكديگر است» (كِتاباً مُتَشابِهاً).
منظور از «متشابه» در اينجا كلامى است كه قسمتهاى مختلف آن با يكديگر همرنگ و هماهنگ مىباشد، هيچ گونه تضاد و اختلافى در ميان آن نيست، خوب و بد ندارد.