RE: منظر مهر (مبانى تربيت در نهج البلاغه)
***محيط رفاقت و معاشرت
انسان موجودى اجتماعى و اهل رفاقت و معاشرت است و بدين وسيله هم نياز فطرى خود را پاسخ مى دهد و هم تاثير مى گذارد و تاثير مى پذيرد و از اين رو محيط رفاقت و معاشرت از محيطهايى است كه به نحو اقتضا و نه علت تامه در جهت مثبت و منفى تربيت كننده است ؛ و به همين جهت است كه توجه به نوع رفاقت و معاشرت در تربيت امرى ضرورى و اساسى است . رفاقت و معاشرت با نيكان و صالحان عامل گرايش به نيكى و صلاح است و رفاقت و معاشرت با بدان و فاسدان عامل گرايش به بدى و فساد است تا آنجا كه دوستى با عاقلان و صالحان مانند قرار گرفتن در معرض نسيم بهارى است كه زنده كننده و به بار نشاننده است و دوستى با جاهلان و فاسدان مانند قرار گرفتن در معرض سرماى پاييزى است كه ميراننده و خشك كننده است . به بيان اميرمؤ منان على (عليه السلام) :
توفوا البرد فى اءوله ، و تلقوه فى آخره ، فانه يفعل فى الابدان كفعله فى الاشجار، اءوله يحرق و آخره يورق . (171)
بپرهيزيد از سرما در آغازش (در پاييز) و استقبال كنيد از آن در آخرش (در نزديك بهار) زيرا در بدنها آن كند كه با درختان كند، آغازش مى سوزاند و پايانش برگ مى روياند.
ملاى رومى اين حقيقت را چنين بيان كرده است :
گفت پيغامبر ز سرماى بهار تن / تن مپوشانيد ياران زينهار
زانكه با جان شما آن مى كند / كان بهاران با درختان مى كند
ليك بگريزيد از سرد خزان / كان كند كو كرد با باغ و رزان
راويان اين را به ظاهر برده اند / هم بر آن صورت قناعت كرده اند
بى خبر بودند از جان آن گروه / كوه را ديده ، نديده كان به كوه
آن خزان نزد خدا نفس و هواست / عقل و جان عين بهارست و بقاست
مر تو را عقليست جزوى در نهان / كامل العقلى بجو اندر جهان
جزو تو از كل او كلى شود / عقل كل بر نفس چون غلى شود
پس به تاءويل آن بود كانفاس پاك / چون بهارست و حيات برگ و تاك (172)