بابا! ايثار را با نرخ تورم، چند حساب ميکني؟
بابا! ايثار را با نرخ تورم، چند حساب ميکني؟
عادت کرده که چنين روزي را بر مزار بابا سرکند. شاخه گلي را به دست بگيرد و زير پرپرکردن گلبرگهايش درد دل کند. با او، با بابايي که معصومانه درون قاب عکس مي خندد و گريه مي کند و دلتنگ مي شود و دست بر سر فرزند مي کشد، نجواها دارد.
نعره غريبانه خاطراتي که ياغي شدهاند بر پيکر ديدهاي که مسخ قاب عکس بالاي مزار است شلاق ميزند.
به گزارش ايسنا منطقه فارس، پسر به قد و بالاي خاکي پدر که زير لبخندي به رنگ ايثار خودنمايي ميکند زل زده و بر محاسنش دست مي کشد. روز پدر روز روياهاي غايب پسر و باباي غايب از نظر است.
عادت کرده که چنين روزي را بر مزار بابا سرکند. شاخه گلي را به دست بگيرد و زير پرپرکردن گلبرگهايش درد دل کند. با او، با بابايي که معصومانه درون قاب عکس مي خندد و گريه مي کند و دلتنگ مي شود و دست بر سر فرزند مي کشد نجواها دارد.
..... سلام پسرم. چشم به راهت بودم. مي دانستم ميآيي؛ هرچند نيامده هم عزيزي. خودت گلي؛ چرا زحمت کشيدي. زير لب داري باز هم زمزمه ميکني. چه ميگويي پسرم؟ نگران التهاب پر از بغض چشمانت هستم. بلندتر بگو. سرت را روي شانهام بگذار. اين همه پريشانيات پريشانم ميکند.