-
معاد در قرآن
نامه اعمـال
از آيات و احاديث استفاده مى شود كه همه اعمال، گفتار، عقايد، و افكار نيك و بد انسان، به وسيله فرشتگانى كه از جانب خدا بر اين كار گمارده شده اند در كتابى ثبت و ضبط مى شود.
قرآن مى گويد: «همانا كه محافظانى بر شما گمارده شده اند، نويسندگانى بزرگوار، آنچه را انجام مى دهيد مى دانند.» (1) آن نوشته ها در اصطلاح قرآن «طائر» و «كتاب» ناميده شده است.
در قرآن مى گويد: «آنچه را انسان انجام دهد (خوب يا بد) به گردنش آويخته ايم. و در روز قيامت كتابى را گشوده برايش بيرون آوريم تا در آن بنگرد. (به او گفته مى شود) كتاب خود را بخوان كه امروز تو براى حسابرسى از خود كافى هستى.» (2)
***
1. انفطار (82) آيات 10 ـ 12: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِـينَ * كِراماً كاتِـبِينَ * يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ».
2. اسراء (17) آيات 13 ـ 14: «وَكُلَّ إِنْسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِى عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ القِـيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً * إِقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِـيباً».
-
RE: معاد در قرآن
راغب اصفهانى «طائر» مذكور در آيه را به معناى اعمال نيك و بدى كه از انسان سر مى زند تفسير كرده است. (1)
از آيات استفاده مى شود كه فرشتگان مأمور الهى براى هر انسان دو پرونده (كتاب) تشكيل مى دهند: پرونده اعمال نيك و پرونده اعمال بد، پرونده ها ملازم او خواهند بود و بر گردنش آويخته مى شوند تا در قيامت آنها را بخواند و به كردار شايسته خود آگاه گردد.
كتاب به معناى نوشته است. نوشتن در عرف ما عبارت است از: ثبت كردن حروف و كلمات و جمله هايى كه طبق قرارداد اجتماعى بر معانى خاصى دلالت دارند بر ورق كاغذ يا هر لوح ديگرى كه قابليت نگهدارى آن نقوش را داشته باشد. تا در آينده براى خودش و ديگران كه آشناى با وضع واضع باشند قابل استفاده باشد. ولى به هر حال دلالت اين خطوط و كلمات اعتبارى و قراردادى است نه حقيقى و واقعى.
اكنون اين سؤال مطرح مىشود كه آيا نوشتن فرشتگان و تهيه نامه عمل براى انسانها نيز همين گونه است يا به گونهاى ديگر؟ آيا در نوشتن از همين خطوط و تصاوير اعتبارى استفاده مى كنند؟ آيا اين همه اعمال بر ورق هايى از كاغذ يا الواح ديگر نوشته مى شود. و همين ها بر گردن انسانها آويخته مى شود و تا قيامت باقى مى ماند؟ چنين فرضى اصلاً قابل تصور نيست. علاوه بر اين با محتواى برخى آيات سازگار نيست، چون از آيات و احاديث استفاده مى شود كه انسان در قيامت عين اعمال و گفتار خوب وبد خود را مشاهده مى كند نه يادداشت هاى كتبى آنها را.
***
1. المفردات، ماده طير.
-
RE: معاد در قرآن
در قرآن مى گويد: «روزى كه هر كس همه كارهاى نيك و بد خود را در برابر خويش حاضر ببيند آرزو كند كهاى كاش ميان او و كردار بدش فاصله بزرگى وجود داشت خدا شمارا از (عذاب) خودش مى ترساند. وبه بندگانش مهربان است.» (1)
و مى فرمايد: «دفتر اعمال گشوده شود، پس مجرمان را مى بينى كه از آنچه در آن آمده بيم ناكند و مى گويد: واى بر ما، اين چه دفترى است كه هيچ عمل كوچك و بزرگى را فرو گذار نكرده و همه را ثبت كرده است. آنگاه هر عملى را كه انجام داده اند نزد خود حاضر بيابند. و پروردگار تو بر كسى ستم نمى كند.» (2)
از اين آيات چند نكته بسيار مهم استفاده مى شود:
1. در قيامت عين كارهاى خوب و بد انسان در برابرش حاضر مى شوند و آنها را مشاهده مى كند، نه نوشته آنها را؛
2. كردار بد انسان (در داخل ذات او هستند) واز او جدا نخواهند شد وآرزوى فاصله داشتن سودى ندارد؛
3. همه اعمال خوب و بد انسان در نامه عملش ثبت شده و كوچكترين چيزى فراموش نشده است. همه را يك جا مى بيند و از آن تعجب مى كند.
***
1. آل عمران (3) آيه 30: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِـيداً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».
2. كهف (18) آيه 49: «وَوُضِـعَ الكِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِـينَ مُشْفِقِـينَ مِمّا فِـيهِ وَيَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا مالِ هـذا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِـيرَةً وَلاكَبِيرَةً إِلاّ أَحْصاها وَوَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَلايَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً».
در برخى احاديث نيز به همين معنا اشاره شده است.
-
RE: معاد در قرآن
ابوالجارود از حضرت باقر عليهالسلام نقل كرده كه در تفسير آيه «أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِى عُنُقِهِ» فرمود: «خير و شر اعمال انسان با او خواهند بود و امكان جدايى وجود ندارد، تا اين كه درقيامت نامه عملش را دريافت كند.» (1)
خالد بن نجيح از امام صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «وقتى قيامت بر پا شود كتاب انسان به او داده خواهد شد. آنگاه به او گفته خواهد شد: كتاب خود را بخوان. راوى عرض كرد: آيا مى داند در كتاب او چه نوشته شده است؟
فرمود: خدا همه را به ياد او مى آورد ،پس هيچ چشم به هم زدن و كلمه و قدم برداشتن و آنچه در طول حيات انجام داده نيست جز اين كه همه را به ياد مى آورد؛ به گونه اى كه گويا همان ساعت آنهارا انجام داده است.
به همين جهت مى گويد: «يا وَيْلَتَنا مالِ هـذا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِـيرَةً وَلاكَبِيرَةً إِلاّ أَحْصاها» (2).
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «آدمى در آخرين روز زندگى دنيوى و اولين روز ورود به جهان آخرت اموال و اولاد واعمالش براى او تجسم مىيابند. پس به مال خود توجه مىكند و مى گويد: من به تو حريص و بخيل بودم، امروز به من چه كمكى مى كنى؟ در جواب مى گويد: كفنت را مى دهم. پس به فرزندانش توجه مى كند و مى گويد: من به شما محبت داشتم و
***
1. بحارالأنوار، ج7، ص312.
2. همان، ص315.
-
RE: معاد در قرآن
حمايت كردم. امروز چه كمكى به من مى كنيد؟ در پاسخ مى گويند؟ تو را به سوى گور مى بريم و دفن مى كنيم، آنگاه به اعمالش توجه مى كند و مى گويد: من در حق شما كوتاهى كردم و بر من دشوار بوديد امروز چه كار مى توانيد براى من بكنيد؟ مى گويند: ما در قبر و در قيامت به همراه تو هستيم تا زمانى كه ما و تو نزد پروردگار حضور يابيم. فرمود: پس اگر ولىِّ خدا باشد عمل او به صورت زيباترين و خوشبوترين و خوش لباسترين صورتها برايش آشكار مى شود و مى گويد: تو را به روح و ريحان و بهشت نعيم بشارت مى دهم، مقدمت گرامى باد. پس مؤمن از او مى پرسد: تو كيستى؟ جواب مى دهد من عمل صالح تو هستم از دنيا با تو بودم و تا بهشت تو را همراهى مى كنم.» (1)
بنابراين، عقايد حق يا باطل، اخلاق نيك و بد، كردار شايسته و ناشايسته انسان در همين جهان در باطن ذات و همراه خود او خواهند بود، ولى در اثر شواغل دنيوى از وجود آنها غافل و بىاطلاع است. اما در قيامت كه پرده از چشم باطن انسان برداشته مىشود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» همه را يك مرتبه نزد خود حاضر خواهد يافت. از اين امر عجيب اظهار شگفتى مىكند، و در جوابش گفته مىشود: همانا كه تو در دنيا از اين امر غافل بودى، پس پرده را از چشمانت برداشتيم، و امروز چشمانت تيزبين شده است. (2)
***
1. كافى، ج3، ص231.
2. علم اليقين، ج2، ص938.
-
RE: معاد در قرآن
در اين جا اين سئوال مطرح مى شود كه اعمال و گفتار نيك و بد انسان در
دنيا از امور عرضى هستند كه بعد از وقوع زائل مى شوند و از بين مى روند چگونه تصور مى شود كه عين آنها تا قيامت باقى بمانند؟ مثلاً نماز عبارت است از تكبيرة الاحرام، قرائت حمد و سوره، ركوع، سجود، تشهد و سلام، و همه اينها از پديده هاى عرضى هستند و نمىتوانند باقى بمانند. ساير اعمال نيك و بد نيز همين گونه اند.
بهتر است در حل اين مشكل از رهنمودهاى يكى از راهيافتگان وادى صعب العبور عرفان مبدأ و معاد استفاده كنيم. او چنين مى نويسد:
هر چه را انسان با حواس خود درك كند اثرى در روح و نفس او خواهد گذاشت. و در صحيفه نفس و خزينه مدركاتش ذخيره خواهد شد. همچنين هر عمل نيك يا بدى را انجام دهد، گرچه بسيار كوچك باشد، اثر آن در صحيفه نفسش ثبت خواهد شد؛ مخصوصاً اعمالى كه در اثر تكرار به صورت ملكه و خلق و خوى درآيند. همين خلق و خوى ثابت است كه باعث خلود در بهشت يا خلود در دوزخ مى گردد. چون ملكات نفسانى به صورت هاى جوهرى تبديل مى شوند كه در ايجاد نعمتها و عذابهاى نفسانى تأثير مى گذارند. اگر آثارى كه از اعمال و گفتار در نفس حاصل مى شود دوام و ثبات نداشت و به تدريج اشتداد نمى يافت به حدى كه ملكه و خوى راسخ گردد هيچكس نمى توانست در صنايع و حرفهها تخصص پيدا كند. تأديب و تهذيب و تعليم و تربيت كودكان نيز بىفايده بود. و بايد انسان از آغاز كودكى تا آخر عمر يكسان باشد و تفاوتى پيدا نكند. و در اين صورت تكاليف
شرعى (در تزكيه و تهذيب نفس) عبث و بيهوده بود.
و اگر ملكات ثبات و جوهريت نداشت و هميشه باقى نمىماند خلود اهل بهشت در نعمت و خلود اهل دوزخ در عذاب وجهى نداشت. اگر منشأ ثواب و عقاب خود عمل و گفتار انسان باشد، در حالى كه عمل و قول نابود شدهاند، لازمه اش اين است كه معلول بدون وجود علتش باقى بماند، و چنين امرى صحيح نيست. عمل جسمانى كه در زمان محدودى واقع شده چگونه مى تواند منشأ جزاى هميشگى باشد؟ چنين مجازاتى در شأن خداى حكيم نيست. (1)
***
1. كافى، ج3، ص231.
-
RE: معاد در قرآن
گفتارى از امام خمينى
امام در اين باره چنين مى نويسد:
نيت، صورت فعليه و جنبه ملكوتى عمل است. و در حديث شريف اشاره به همين مطالب مى نمايد آنجا كه فرمايد: «و النية افضل من العمل، الا و ان النية هى العمل» نيت از عمل افضل است، بلكه نيت تمام حقيقت عمل است، و اين مبنى بر مبالغه نيست، چنانچه بعضى احتمال داده اند، بلكه مبنى بر حقيقت است، زيرا نيت صورت كامله عمل و فصل محصل اوست، و صحت و فساد و كمال و نقص اعمال به آن است. چنانچه عمل واحد به واسطه نيت گاهى تعظيم و گاهى توهين است و گاهى تام و گاهى ناقص است و گاهى از سنخ ملكوت اعلا و صورت بهيه جميله دارد و گاهى از ملكوت اسفل و
صورت موحشه و مدهشه دارد. (1)
***
1. علم اليقين، ج2، ص938.
1. معاد از ديدگاه امام خمينى، ص339.
-
RE: معاد در قرآن
ميزان اعمـال
از آيات و احاديث استفاده مى شود كه در قيامت براى تعيين مقدار و ارزش كارهاى نيك بندگان و مقدار كارهاى زشت و گناهان آنان ميزانى نصب و با آن، اعمال خوب و بد (حسنات و سيئات) سنجيده مى شوند. توزين اعمال يكى از عقايد اسلامى و بخشى از حسابرسى است.
قرآن مى گويد: «ميزان هاى عدل را در قيامت برپا مى سازيم، پس هيچكس به هيچ چيز مورد ستم قرار نمى گيرد. اگر به مقدار مثقالى از دانه خردل هم باشد آن را مى آوريم. و حسابرسى ما كفايت مى كند.» (1)
ميزان (ترازو) ابزارى است براى تعيين مقدار اجناس و اشياء. اين وسيله در طول تاريخ و در ميان اقوام و ملل، به صورت هاى گوناگون معمول بوده و هست. گرچه غالباً با اشياء مادى ساخته مى شود و اجسام را با آن مى سنجند اما اختصاصى به امور مادى ندارد بلكه به طور حقيقت در امور ديگر نيز استعمال مى شود.
***
1. انبياء (21) آيه 47: «وَنَضَعُ المَوازِينَ القِسْطَ لِـيَوْمِ القِـيامَةِ فَلاتُظْلَمْ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَـبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنا بِـها وَكَفى بِنا حاسِـبِينَ».
-
RE: معاد در قرآن
علم منطق را كه وسيله اى است براى شناخت قضاياى صحيح از باطل «علم ميزان» مى نامند، در كشف مقدار هوش و حافظه و علوم و اطلاعات افراد از آزمون هاى كتبى و شفاهى استفاده مى كنند و آنها را ميزانِ كشف واقع مى نامند، و امور ديگرى از اين قبيل. بنابراين در صدق ميزان ضرورتى ندارد حتماً مادى باشد.
چنان كه در ميزان قيامت همين گونه است. چون وسيله اى است براى شناخت ايمان و اصول عقايد، اخلاق نيك و زشت، عمل هاى صالح و ناصالح نمى تواند يك امر دنيوى و جسمانى باشد.
آيا نماز، روزه، اخلاص، تقوا، ايمان، راستگويى، امانتدارى را مى توان با ترازوهاى دنيوى سنجيد؟ شخصى به امام صادق عليه السلام عرض كرد: «آيا در قيامت عمل هاى بندگان توزين نمى شود؟ فرمود: نه. چون عمل كه جسم نيست، آنچه مورد سنجش قرار مى گيرد صفت (اثر) عمل هاست. كسى نياز به توزين دارد كه از تعداد و مقدار سنگينى و سبكى آنها بى اطلاع باشد. در حالى كه چيزى بر خدا پوشيده نيست. همان شخص عرض كرد: پس ميزان اعمال چه معنا دارد؟ فرمود: يعنى در محاسبه و پاداش عمل عدالت رعايت مى شود. عرض كرد: پس معناى اين آيه: «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» چيست؟ فرمود: يعنى اعمال نيك او زيادتر باشد.» (1)
***
1. بحارالأنوار، ج7، ص248: «سأل الزنديق أباعبداللّه عليه السلام فقال: أو ليس توزن الأعمال؟ قال: لا، إنّ الأعمال ليست بأجسام و إنّما هي صفة ما عملوا و إنما يحتاج إلى وزن الشيء من جهل عدد الأشياء و لا يعرف ثقلها و خفّتها، و إنّ الله لا يخفى عليه شيء، قال: فما معنى الميزان؟ قال: العدل، قال: فما معناه في كتابه «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ» قال: فمن رجّح عمله».
-
RE: معاد در قرآن
بنابراين ميزان اعمال در قيامت نظير ترازوهاى متعارف و جسمانى دنيوى نيست بلكه بايد به گونه اى ديگر باشد. در تبيين و تفسير ميزان در قيامت مى توان يكى از دو وجه را برگزيد:
وجه اول اين كه ميزان عبارت باشد از مجموعه عقايد صحيح، ارزشهاى اخلاقى، احكام و قوانين شريعت و دين، كه صراط مستقيم سير و سلوك الى الله و نيل به عالى ترين مراتب انسانيت است. بنابراين در قيامت عمل هر انسانى را به مقدار تطابق با متن شريعت مى سنجند و پاداش مى دهند. در احاديث به همين معنا اشاره شده است:
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: «عدل در زمين ميزان خداست، هر كس به آن عمل كند او را به بهشت مى برد، و هر كس آن را ترك كرد او را به دوزخ خواهد كشيد.» (1)
امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس كلمه لا اله الا الله را با اخلاص بگويد: به بهشت مى رود. و اخلاصش در اين است كه شهادت به لا اله الا الله او را از ارتكاب محرمات باز دارد.» (2)
***
1. مستدرك الوسائل، ج11، ص 388: قال النبيّ صلى الله عليه وآله : «العدل ميزان الله في الأرض فمن أخذه قاده إلى الجنّة و من تركه ساقه إلى النار».
2. وسائل الشيعه، ج15، ص257: «عن أبيعبداللّه عليهالسلام قال: من قال: لا إله إلاّ اللّه مخلصاً دخل الجنّة و إخلاصه أن يحجزه لا إله إلاّ اللّه عمّا حرّم اللّه».
-
RE: معاد در قرآن
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «نماز ميزان است، هر كس حق آن را ادا كند پاداش كامل دريافت خواهد كرد.» (1)
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «در قيامت چيزى را در ميزان اعمال بندگان نمىگذارند كه افضل از حسن خلق باشد.» (2)
حضرت صادق عليهالسلام فرمود: «هر كس با اين ده چيز خدا را ملاقات كند داخل بهشت مى شود: شهادت به لا اله الا الله، شهادت به رسالت حضرت محمد صلى الله عليه وآله و اقرار به آنچه از جانب خدا آورده است، برپاداشتن نماز، پرداختن زكات، روزه گرفتن ماه رمضان، حج بيت الله، قبول ولايت اولياى خدا، برائت از دشمنان خدا و اجتناب از مسكرات.» (3)
وجه دوم اين كه: ميزان عبارت باشد از نفوس مقدس پيامبران و اوصياى معصوم آنان. اين ذوات مقدس چون در علم و عمل هادى مردم هستند خود به مجموعه احكام و قوانين شريعت و ارزشهاى اخلاقى عمل مى كنند و كمالات انسانى در آنها تجسم يافته است و مردم را به همان سوى دعوت مى نمايند. به همين جهت مىتوان عقايد، اخلاق، گفتار و كردار پيروانشان را با آنان تطبيق كرد و سنجيد بدين صورت ميزان اعمال به شمار مى روند.
***
1. كافى، ج3، ص268: «قال رسول اللّه صلىاللهعليهوآله : الصلاة ميزان، من وفّى استوفى».
2. همان، ج2، ص100: «قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : ما يوضع في ميزان امرئ يوم القيامة أفضل من حسن الخلق».
3. وسائل الشيعه، ج1، ص30: «عن أبيعبداللّه عليهالسلام قال: عشر من لقى اللّه بهنّ دخل الجنّة: شهادة أن لا إله إلاّ اللّه، و أنّ محمداً رسولاللّه، و الإقرار بما جاء من عند اللّه، و إقام الصلاة، و إيتاء الزكات، و صوم شهر رمضان، و حجّ البيت، و الولاية لأولياء اللّه، و البراءة من أعداء اللّه، و اجتناب كلّ مسكر».
-
RE: معاد در قرآن
در برخى احاديث به همين مطلب اشاره شده است.
امام صادق عليه السلام در تفسير آيه «وَنَضَعُ المَوازِينَ القِسْطَ لِـيَوْمِ القِـيامَةِ» فرمود: آنان پيامبران و جانشيان آنها هستند. (1)
امام سجاد عليه السلام فرمود: «على عليه السلام امير ايمان و ميزان اعمال است.» (2)
امام صادق عليه السلام فرمود: «به خدا سوگند! على صراط مستقيم و ميزان اعمال است.» (3)
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «من ميزان علم و على دو كفه ميزان و حسن و حسين ريسمان هاى آن، و فاطمه وسيله ارتباط آنها و امامان بعد از حسن و حسين ميزان شناخت دوستان و دشمنان مى باشند.» (4)
بنابراين، نفوس مقدس پيامبران و اوصياى معصوم آنان را نيز مىتوان به عنوان ميزان سنجش اعمال افراد امت معرفى كرد، ولى با اندكى دقت تصديق مى كنيد كه وجه دوم نيز به وجه اول باز مى گردد، چون نفوس پيامبران و اوصيا بدين جهت كه مركز تجسم يافته عقايد، اخلاق و كردارهاى شايسته دين هستند به عنوان ميزان معرفى شده اند، پس حقيقت ميزان عبارت است از متن عقايد، اخلاق، احكام و قوانين دين. و عمل هر انسانى را به آن مقايسه مى كنند، مىسنجند و پاداش نيك يا كيفر مىدهند. در اين سنجش نفس انسان موردِ محاسبه يك كفه ميزان است و كفه ديگر عبارت است از مجموعه عقايد اخلاق، و احكام و قوانين شريعت. از بعضى آيات استفاده مى شود انسان يك ميزان ندارد بلكه ميزانهاى متعدد دارد: «در آن روز وزن كردن بر طبق حق است، آنها كه ميزان هايشان سنگين است رستگارند، و آنان كه ميزانهايشان سبك است كسانى هستند كه نفوس خود را خسارت كرده و به آيات ما ستم روا داشته اند.» (1) در اين آيه، صحبت از سنگين بودن ميزان هاى بعض انسانها و سبك بودن ميزان هاى بعضى ديگر مى باشد. معلوم مى شود: هر انسانى داراى ميزان هاى متعدد خواهد بود. شايد بدين جهت باشد كه عقايد را با ميزانى مى سنجند و اخلاق را با ميزانى ديگر، و اعمال را با ميزانى سوم. و اگر هر يك از عقايد را با عقايد صحيح واقعى و هر يك از اخلاقى و مقدار آن را با اخلاق واقعى و هر يك از اعمال و مقدار آن را با متن احكام و قوانين شريعت محاسبه كنيم براى هر انسانى ميزانهاى متعدد خواهد بود.
***
1. كافى، ج1، ص420: «عن أبيعبداللّه عليهالسلام في قوله تعالى: «وَنَضَعُ المَوازِينَ القِسْطَ لِـيَوْمِ القِـيامَةِ» قال: الأنبياء و الأوصياء».
2. مستدرك الوسائل، ج10، ص224: «قال عليّ بن الحسين عليهالسلام : عليّ يعسوب الإيمان و ميزان الأعمال».
3. بحارالأنوار، ج35، ص363: «عن أبيعبداللّه عليهالسلام قال: هذا صراط على مستقيم، قال هو و الله! عليّ، هو و الله! الصراط المستقيم و الميزان».
4. همان، ج23، ص107: «قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : أنا ميزان العلم و عليّ كفّتاه و الحسن و الحسين حباله، و فاطمة علاقته، و الأئمّة من بعدهم يزنون المحبّين و المبغضين الناصبين الذين عليهم لعنة اللّه و لعنة اللاعنين».
-
RE: معاد در قرآن
كيفيت توزين اعمال
زمينه سنگين شدن يا سبك شدن كفه ميزان در همين جهان به وسيله عقايد، اخلاق، كردار و گفتار انسان فراهم مى شود: عقايد صحيح نفس را نورانى مى سازند، و هر چه ايمان قوى تر باشد نورانيت نفس بيشتر مى گردد. اخلاق نيك و ملكات پسنديده نيز همين گونه اند، عملهاى صالح، عبادات، كارهاى خير گرچه امور عرضى هستند و باقى نمى مانند، ولى از طريق اخلاص و نيت خير به صورت ملكه در مى آيند نفس انسان را نورانى و با صفا مى سازند و جنبه هاى انسانى او را قوى تر و كفه ميزانش را سنگينتر مى سازند. بر عكس عقايد باطل، اخلاق زشت، عملهاى ناشايسته نفس را تاريك، وحشتناك مىسازند، جنبه انسانيت او را ضعيفتر، و جنبه هاى حيوانيت او را قوى تر، و حتى گاهى در باطن ذات به صورت حيوانى درنده در مى آيد و كفه ميزان انسانيت او به طور كلى تهى و سبك مى گردد. همه اين فعل و انفعال ها و دگرگونى ها در همين جهان و در باطن نفس رخ مى دهد ولى خودش از آنها آگاه نيست، تا اين كه در قيامت پرده از چشم باطن او برداشته مى شود: «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» همه را بالعيان مشاهده خواهد كرد. در آن هنگام كفه ميزان نفس خود را سنگين يا سبك خواهد يافت
***
1. اعراف (7) آيه 8 : «وَالوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولـئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَـفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولـئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ».
-
RE: معاد در قرآن
محاسبه اعمـال
از نظر آيات و احاديث، محاسبه اعمال امرى قطعى و ضرورى است. گرچه هر انسانى نامه اعمال خود را كه همه چيز در آن نوشته شده در قيامت به همراه دارد، ولى چون اعمال او در طول عمر، بسيار گسترده بوده و از وضع آنها آگاهى كامل ندارد، در قيامت در محضر پروردگار جهان حضور مى يابد تا همه آنها را بالعيان مشاهده كند.
در قرآن مى گويد: «در آن روز مردم پراكنده از قبرها بيرون مى آيند تا اعمالشان را به آنها نشان بدهند. هر كس به مقدار ذره اى كار نيك انجام داده آن را خواهد ديد و هر كس به اندازه ذره اى كار بد انجام داده آن را مشاهده خواهد كرد.» (1)
و مى فرمايد: «روزى كه هر كس كارهاى نيك خود را حاضر ببيند و همچنين كارهاى بد خود را و آرزو كند كهاى كاش در ميان او و كردار بدش فاصله زيادى وجود داشت.» (1)
در قيامت و به هنگام حساب، نامه عمل هر انسانى به دستش داده مى شود، ولى همه انسانها يكسان نامه خود را دريافت نمى كنند، بلكه نامه مؤمنين و نيكوكاران به دست راستشان داده مى شود و اين از نشانه هاى آسان بودن حسابشان مى باشد، و نامه كافران و ستمكاران از پشت سر و به دست چپشان داده خواهد شد كه نشانه سختگيرى در حساب است.
در قرآن مى گويد: «هر كس نامهاش را به دست راستش دهند، حساب آسانى خواهد داشت و شادمان نزد خويشانش خواهد رفت. و هر كس نامهاش از پشت سر داده شود، مى گويد: اى واى كه هلاك شدم، و به آتش افروخته در آيد.» (2)
***
1. زلزال (99) آيه 6 : «يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النّاسُ أَشْتاتاً لِـيُرَوْا أَعْمالَهُمْ * فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَـرّاً يَرَهُ».
-
RE: معاد در قرآن
گروههاى مردم در قيامت
مردم در قيامت سه گروه اند:
1. صالحان: گروه اول كسانى اند كه از جهت ايمان و عمل صالح در بالاترين مراتب واقع شده اند كاملاً پيرو شريعت بوده و كار خلاف و گناهى انجام نداده اند. اين گونه افراد نياز به حساب ندارند و قبل از همه به بهشت مى روند.
1. آل عمران (3) آيه 30: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَبَيْنَهُ أَمَداً بَعِـيداً».
2. انشقاق (84) آيه 8 : «فَأَمّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ بِيَمِـينِهِ * فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِـيراً * وَيَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً * وَأَمّا مَنْ أُوتِىَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ * فَسَوْفَ يَدْعُو ثُـبُوراً * وَيَصْلى سَعِـيراً».
قرآن مى گويد: «روزى كه قيامت برپا شود مردم از يكديگر جدا شوند، كسانى كه ايمان آورده و عمل هاى صالح انجام داده اند در باغى از بهشت شادمانى مى كنند.» (1)
و مى فرمايد: «(در آن روز) شما سه گروه مى باشيد: يكى سعادتمندان و آنان كيستند، ديگرى شقاوتمندان و آنان چگونه اند، ديگرى پيشتازان، اينان مقربانند، در بهشت هاى پر نعمت.» (2)
علامه طباطبائى در تفسير آيه نوشته است: مراد از سابقين در آيه كسانى هستند كه در انجام كارهاى نيك بر ديگران سبقت گرفته اند و به همين جهت در رسيدن به آمرزش و رحمت و لطف خدا نيز بر ديگران سبقت مى گيرند. (3)
-
RE: معاد در قرآن
2. مشركان و كافران و ستمكاران: اين گروه نيز در قيامت با مشاهده نامه عمل خود كه تاريك و پر از زشتى ها و بدى ها و خوى هاى آزار دهنده است، و نورى در نفس و نامه عملشان ديده نمى شود، به خسران و زيان كامل خود پى مى برند. تكليفشان روشن است و نيازى به حساب ندارند. عمل خيرى ندارند تا نياز به حساب باشد، چون ايمان شرط قبولى خيرات است.
قرآن مى گويد: «كسانى كه كافر شده اند و آيات ما را تكذيب مى كنند و ديدار آخرت را دروغ مى پندارند همه در عذاب حاضر خواهند شد.» (1)
***
1. روم (30) آيات 14 ـ 15: «وَيَوْمَ تَقُومُ السّاعَةُ يَوْمَـئِذٍ يَتَـفَرَّقُونَ * فَأَمّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ فَهُمْ فِى رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ».
2. واقعه (56) آيات 7 ـ 11: «وَكُنْتُـمْ أَزْواجـاً ثَـلاثَـةً * فَـأَصْحابُ المَـيْمَنَةِ ما أَصْـحابُ المَـيْمَنَةِ * وَأَصْـحابُ المَشْأَمَةِ ما أَصْـحابُ المَشْـأَمَةِ * وَالسّـابِقُونَ السّـابِقُونَ * أُولـئِكَ المُقَـرَّبُونَ».
3. الميزان، ج19، ص117.
***
و مى فرمايد: «آنگاه به ستمكاران گويند: عذاب جاويد را بچشيد، آيا جز اين است كه به كيفر اعمالتان مى رسيد.» (2)
و مى فرمايد: «هر كس كه به آيات خدا كافر شود همانا كه خدا سريع الحساب است.» (3)
و مى فرمايد: «اعمال كافران همانند سرابى در بيابان است، انسان تشنه گمان كند آب است ولى وقتى بدان نزديك شد چيزى نمىيابد، و خداى را نزد خود مى يابد كه جزاى او را به تمام خواهد داد، و خدا با سرعت به حساب بندگان رسيدگى مى كند.» (4)
و مى گويد: «همانا كه خدا گناه مشركان را نمى آمرزد.» (5)
امام سجاد عليه السلام در ضمن حديث مفصلى فرمود: «براى مشركان ميزانى نصب نمى شود و كتابى باز نمى گردد، گشودن كتاب اختصاص به مسلمين دارد.» (6)
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «خداى عزّوجلّ به حساب اعمال همه بندگان
***
1. روم (30) آيه 16: «وَأَمّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآياتِنا وَلِقائِ الآخِرَةِ فَأُولـئِكَ فِى العَذابِ مُحْضَـرُونَ».
2. يونس (10) آيه 52 : «ثُمَّ قِـيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ».
3. آلعمران (3) آيه 19: «وَمَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
4. نور (24) آيه 39: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمالُـهُمْ كَسَرابٍ بِقِـيعَةٍ يَحْسَـبُهُ الظَّـمْآنُ ماءً حَتّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْـئاً وَوَجَدَ اللّهَ عِنْدَهُ فَوَفّاهُ حِسابَهُ وَاللّهُ سَرِيعُ الحِسابِ».
5. نساء (4) آيه 48: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِـهِ».
6. بحارالأنوار، ج7، ص259: «قال عليّ بن الحسين عليهالسلام (فى حديث) اعلموا عباد اللّه: أنّ أهل الشرك لا تنصب لهم الموازين، و لا تنشر لهم الدواوين، و إنّما تنشر الدواوين لأهل الإسلام».
-
RE: معاد در قرآن
رسيدگى مى كند، جز كسانى كه مشرك باشند، براى اينان حسابى باز نمى كند بلكه بدون حساب داخل دوزخ مى شوند.» (1)
3. حد وسط ها: گروه سوم كسانى هستند كه نه كافر محضاند، نه مؤمن خالص بلكه حد وسط مى باشند. به خدا و پيامبر و معاد ايمان دارند و به مقدار ايمانشان انجام وظيفه كرده و عمل هاى صالحى دارند، ولى در اثر ضعف ايمان قصور و تقصيراتى نيز دارند. قرآن مى گويد: «گروهى ديگر به گناهان خود اعتراف كردند كه اعمال نيك را با كارهاى زشت آميخته اند، شايد خدا توبه آنها را بپذيرد زيرا خدا آمرزنده و مهربان است.» (2)
تعيين سرنوشت نهايى اين گونه افراد نياز به حساب دارد. گرچه خداى متعال به طور كامل و دقيق بر اعمال بندگانش اشراف دارد و كوچكترين چيزى بر او مخفى نيست، قبل از محاسبه همه چيز برايش روشن است و نتيجه هاى آن را مىداند، ولى در عين حال محاسبه اعمال در قيامت يك امر ضرورى است. بدين جهت كه هر انسانى اكثر كارهاى خوب و بد خود را كه در طول عمر انجام داده فراموش مى كند، به علاوه به ظاهر اعمال خود مى نگرد و از باطن آنها اطلاع درستى ندارد و به همين جهت توقع پاداش هايى را دارد كه در شأن او نيست. خداى متعال پاداش و كيفر بندگان را طبق استحقاق واقعى مى دهد، نه توقع و انتظار اين و آن. بنابراين حساب قيامت لازم است تا بندگان عذرى نداشته باشند و بدانند كه طبق عدالت با آنها رفتار شده است. حساب قيامت بسيار گسترده و دقيق است و همه چيز مورد سئوال قرار مى گيرد. در اينجا به برخى از آنها به طور كوتاه اشاره مى شود.
***
1. همان، ص260: «قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : إنّ اللّه عزّوجلّ يحاسب كلّ خلق إلاّ من أشرك باللّه عزّوجلّ فإنّه لا يحاسب و يؤمر به إلى النار».
2. توبه (9) آيه 102: «وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِـهِمْ».
-
RE: معاد در قرآن
موارد مورد سؤال در قيامت
اول: اصول عقايد: نخستين و مهمترين چيزى كه مورد حساب قرار مى گيرد اصول عقايد است. عقائد از جهات مختلف مورد سنجش و بررسى قرار مى گيرند: آيا همه را باور داشته يا برخى از آنها مورد شك يا انكار بوده است؟ آيا كاملاً صحيح و خالص بوده اند يا به خرافاتى آلوده بوده اند؟ آيا در باطن ذات او نفوذ كرده و به مرتبه ايمان و يقين قلبى رسيده يا اين كه از حد كلمات زبانى و مفاهيم ذهنى تجاوز نكرده است؟ اين قبيل امور در كمال و نورانيت نفسانى و درجات اخروى انسانها تأثير دارند و در قيامت و به هنگام حساب بايد روشن شوند.
دوم: نعمتها: نعمتهايى كه خداى متعال به بندگانش عطا كرده تا سرمايه اوليه تجارت دنيوى و وسيله اى براى تحصيل زاد و توشه سعادت اخروى او باشد. در قيامت و به هنگام حساب در رابطه با همين نعمتهاى گرانقدر سؤال خواهد شد. دنيا واقعاً مزرعه آخرت و محل تجارت بندگان است.
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «دنيا مزرعه آخرت است.» (1)
***
1. ابن أبيالجمهور احسائى، عوالى اللآلى: قال رسولاللّه صلى الله عليه وآله : «الدنيا مزرعة الآخرة».
-
RE: معاد در قرآن
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: «دنيا براى اولياى خدا تجارتخانه است، رحمت خدا را در آن كسب مى كنند، و بهشت را سود مى برند.» (1)
1. ابن أبيالجمهور احسائى، عوالى اللآلى: قال رسولاللّه صلى الله عليه وآله : «الدنيا مزرعة الآخرة».
نعمتهاى گرانقدر الهى بسيار گسترده و زيادند كه در برخى احاديث به نمونه هايى از آن كه در قيامت در رابطه با آنها سئوال مى شود اشاره شده است.
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «در قيامت بنده خدا قدم از قدم بر نمى دارد جز اين كه در باره چند چيز مورد سئوال قرار خواهد گرفت: از عمرش كه در چه راهى صرف و به پايان رسيده است. و از جوانى اش كه چگونه آن را فرسوده كرده و از مالش كه از چه راهى كسب و در كجا به مصرف رسانيده است، و از محبت و دوستى با ما اهل بيت.» (2)
ايشان صلى الله عليه وآله در حديث ديگرى فرمود: «براى بنده خدا در قيامت در برابر هر روزى بيست و چهار خزينه باز مى شود به تعداد ساعتهاى شبانه روز، وقتى خزينه اى را مشاهده مى كند كه پر از نور و سرور است آن چنان شاد مىشود كه اگر شادى او را در ميان دوزخيان تقسيم كنند عذابهاى دوزخ را فراموش خواهند كرد. آن خزينه مربوط به ساعتى است كه پروردگارش را در آن عبادت كرده است. آن گاه خزينه ديگرى را برايش مىگشايند كه تاريك و ترسناك است، از مشاهده آن، چنان به جزع و فرياد مى افتد كه اگر آن را در ميان بهشتيان تقسيم كنند لذتها و خوشى هاى بهشتى را فراموش مى كنند و آن ساعتى است كه در آن مرتكب معصيت شده است: سپس خزينه ديگرى را برايش مى گشايند كه چيزى را در آن مشاهده نمى كند و آن ساعتى است كه در خواب بوده يا به برخى كارهاى مباح دنيوى اشتغال داشته است، از مشاهده آن احساس زيان مى كند و از فوت آنچه را كه مى توانسته انجام دهد ولى كوتاهى كرده به گونهاى متأسف مى شود كه قابل توصيف نيست. و به همين جهت روز قيامت به «يوم التغابن» ناميده شده است.» (1)
***
1. بحارالأنوار، ج70، ص100: قال أميرالمؤمنين عليه السلام : «الدنيا متجر أولياءه اكتسبوا فيها الرحمة و ربحوا منه الجنّة».
2. همان، ج7، ص258: قال رسول اللّه صلى الله عليه وآله : «لا تزول قدما عبد يوم القيامه حتى يسأل عن أربع: عن عمره فيما أفناه، و عن شبابه فيما أبلاه، و عن ماله من أين كسبه و فيما أنفقه، و عن حبّنا أهل البيت».
-
RE: معاد در قرآن
سوم: عبادات: واجبات و مستحبات، مانند نماز، روزه، حج، دعا، صدقات، و ديگر امور عبادى. امور عبادى در صورتى مورد قبول و ترفيع درجات واقع مى شوند كه اولاً: طبق موازين شرع و همان گونه كه شارع فرموده انجام بگيرند و ثانياً: براى رضاى خدا و به قصد قربت انجام بگيرند. اگر به قصد ريا و خودنمايى يا سرگرمى و تفريح انجام بگيرند نه تنها ثواب ندارند بلكه گناه و نوعى شرك محسوب خواهند شد.
امام صادق عليهالسلام فرمود: «هر عمل ريايى شرك است. هر كس عملى را براى غير خدا انجام دهد ثواب خود را نيز بايد از مردم دريافت كند، و هر كس براى خدا عملى را انجام دهد پاداش او بر عهده خداست.» (2)
على بن سالم مى گويد: از امام صادق عليهالسلام شنيدم كه فرمود: «خداى متعال فرموده: من بهترين شريك هستم، هر كس غير از مرا در عمل خود شريك نمايد عمل او را قبول نخواهم كرد، من عملى را قبول مى كنم كه خالص براى من باشد.» (1)
***
1. همان، ص273.
2. كافى، ج2، ص293: قال أبوعبداللّه عليهالسلام : «كلّ رياء شرك، إنّه من عمل للناس كان ثوابه على الناس و من عمل لِلّه كان ثوابه على اللّه».
-
RE: معاد در قرآن
چه بسا افرادى كه سالها عبادت كرده و بدانها شادمان بوده و خود را بهشتى مى پنداشته، ديگران نيز در بارهاش همين تصور را داشته اند ولى چون در واقع براى غير خدا بوده در قيامت و بعد از حساب پاداش نيكى دريافت نخواهد كرد. نعوذبالله.
چهارم: صدقات جاريه: خيرات و كارهاى مفيدى كه نياز به صرف اموال دارد، مانند: حج، عمره، زيارت، احداث مسجد، بيمارستان، درمانگاه، مدرسه، دانشگاه و ديگر كارهاى خير و ماندنى كه صدقات جاريه ناميده مى شوند. اين قبيل كارها بسيار ارزشمند هستند، ولى مشروط به دو شرط: شرط اول اين كه با قصد قربت انجام بگيرند، نه براى شهرت و خودنمايى و كسب موقعيت اجتماعى، چنان كه قبلاً بدان اشاره شد. شرط دوم اين كه اموال صرف شده حلال باشد، و گرنه در قيامت براى او سودى نخواهد داشت.
حضرت صادق عليه السلام فرمود: «اگر انسان از راههاى حرام اموالى را به دست آورد و با آنها به حج برود، هنگامى كه به قصد احرام تلبيه مى گويد، از جانب خدا به او گفته مى شود: لا لبيك و لا سعديك (نه تو را مى پذيرم و نه خوشآمدى) و چنان چه هزينههاى حج از راه حلال باشد، به هنگام تلبيه در جوابش گفته مى شود: لبيك و سعديك (تو را مى پذيرم و خوش آمدى). (2)
***
1. همان، ص295: «عليّ بن سالم قال: سمعت أباعبداللّه عليهالسلام يقول: «قال اللّه عزّوجلّ أنا خير شريك، من أشرك معي غيري في عمل عمله لم أقبله إلاّ ما كان لي خالصاً».
2. وسائل الشيعه، ج17، ص89 : عن أبيعبداللّه عليهالسلام قال: إذا اكتسب الرجل مالاً من غير حلّه ثمّ حجّ فلبّى، نودي: لا لبّيك و لا سعديك، و إن كان من حلّه فلبّى نودي: لبّيك و سعديك».
-
RE: معاد در قرآن
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: اگر انسان مال حرامى را كسب كند و از آن صدقه بدهد پاداشى دريافت نخواهد كرد، و اگر آن را در زندگى صرف كند برايش بركت ندارد، و اگر آن را براى ورثه بگذارد توشه اى براى آتش دوزخ خواهد شد. (1)
چه بسا افرادى كه تأسيسات خيريه اى داشته و از نيكوكاران به شمار رفته اند، و بدين جهت شادمانند و خود را مستحق ثوابهاى كلان مى دانند، ولى چون از اموال حرام صرف شده در قيامت پاداش نيك نخواهند داشت. اين واقعيت ها بعد از حساب قيامت روشن خواهد شد.
***
1. بحارالأنوار، ج103، ص14: عن النبيّ صلىاللهعليهوآله : «قال لا يكسب العبد مالاً حراماً و يتصدّق منه فيؤجر عليه، و لا ينفق منه فيبارك له، و لا تركه خلف ظهره إلاّ كان زاده إلى النار».
سخت ترين مراحل حسابرسى
سختترين مراحل حساب، رسيدگى به مظالم عباد و حقوق مردم نسبت به يكديگر است. انسانها با هم زندگى مى كنند و نسبت به همديگر حقوقى دارند. رعايت حقوق يك وظيفه الهى است كه پيامبران و پيامبر اسلام در باره آن تأكيد داشته اند. و در قيامت مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.
حقوق الناس بسيار گسترده است. ذكر انواع و اصناف حق داران و تفصيل حقوق هر يك در كتب حديث آمده ولى تفصيل آن در اين اوراق محدود امكانپذير نيست. به طور كوتاه به برخى از آنها اشاره مى كنم: هر يك از زن و شوهر، پدر و مادر و فرزندان، خويشان و نزديكان، همسايگان و شهروندان، جوانان و سالخوردگان، معلمان و دانشجويان، ثروتمندان و تهى دستان، كارگزاران و زيردستان، همكيشان و هموطنان و... نسبت به يكديگر وظايف و حقوقى دارند. كه رعايت آنها يك وظيفه وجدانى، اجتماعى و شرعى است. و تضييع آنها يك گناه و جرم محسوب مى شود، كه در قيامت مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. خداى متعال امكان دارد در قيامت از حقوق تضيع شده خودش صرف نظر كند، ولى از حقوق تضيع شده بندگان نسبت به يكديگر صرف نظر نخواهد كرد؛ مگر اين كه خودشان رضايت دهند و از دادخواهى صرف نظر كنند.
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: ظلم سه گونه است: اول ظلمى كه بخشيده نخواهد شد، دوم ظلمى كه بدون دادستانى رها نمى شود، سوم ظلمى كه مورد بخشش قرار خواهد گرفت: ظلمى كه بخشيده نخواهد شد عبارت است از شرك به خدا، قرآن مى فرمايد: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِـهِ» اما ظلمى كه بخشيده مى شود ستم كوچكى است كه هر انسانى نسبت به خودش روا داشته است، اما ظلمى كه بدون حساب رها نمى شود عبارت است از ظلم بندگان نسبت به يكديگر، قصاص در آنجا بسيار دشوار خواهد بود، سختى آن در حد زخم كارد و زدن تازيانه نيست بلكه بسيار سختتر است. (1)
***
1. همان، ج7، ص271: «عن عليّ بن أبيطالب عليهالسلام قال: ألا و إنّ الظلم ثلاثة: فظلم لا يغفر، و ظلم لا يترك، و ظلم مغفور لا يطلب. فأمّا الظلم الذى لا يغفر، فالشرك باللّه، قال الله سبحانه: «إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِـهِ». و أمّا الظلم الذي يغفر، فظلم العبد نفسه عند بعض الهنات، و أمّا الظلم الذي لا يترك، فظلم العباد بعضهم بعضاً، القصاص هناك شديد، ليس هو جرحاً بالمدا و لا ضرباً بالسياط و لكنّه ما يستصغر ذلك معه».
-
RE: معاد در قرآن
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «هر كس از قصاص مى ترسد از ستم به مردم خوددارى كند.» (1)
مشكل حسابرسى به حق الناس در قيامت اين است كه در آنجا چيزى ندارد تا به طلبكاران بدهند؛ مثلاً كسى كه اموال مردم را در دنيا غصب كرده يا نفقه زن و فرزندانش را نداده يا شخصى را كشته و ديهاش را نپرداخته يا ضربهاى به مظلومى زده و ديهاش را نداده يا زيان مالى به كسى زده و جبرانش نكرده يا از كسى غيبت كرده يا به او توهين و هتك حرمت كرده و راضى اش نساخته است، در قيامت و به هنگام دادرسى چيزى ندارد تا به طلبكاران بپردازد. حل اين مشكل به يكى از دو وجه امكان دارد: وجه اول اين كه به مقدار طلب بستانكار از حسنات بدهكار برداشته مى شود و به طلبكار داده مى شود. وجه دوم اين كه اگر حسناتى نداشت به همان مقدار از سيئات شاكى برداشته و در نامه عمل بدهكار ثبت مىشود. شخصى از امام باقر يا صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: بدهكار را در قيامت حاضر مى كنند در حالى كه شديداً وحشت زده و نگران است، اگر حسناتى دارد از او مى گيرند و به طلبكارش مى دهند و اگر حسناتى نداشت از گناهان طلبكار مى گيرند و به بدهكار مى دهند. (2)
***
1. كافى، ج2، ص335: عن أبيعبداللّه عليه السلام قال: «قال رسولاللّه صلى الله عليه وآله : من خاف القصاص كفّ عن ظلم الناس».
2. بحارالأنوار، ج7، ص274: «ابن أبى يزيد رفعه عن أحدهما عليهماالسلام قال: يؤتى يوم القيامة بصاحب الدين يشكو الوحشة، فإن كانت له حسنات أخذ منه لصاحب الدين، و قال: و إن لم تكن له حسنات ألقى عليه من سيّئات صاحب الدين».
-
RE: معاد در قرآن
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «شخصى را در قيامت براى حساب در محضر خداى متعال حاضر مى سازند و نامه اعمالش را به دستش مى دهند، وقتى در آن نگاه مى كند حسناتش را در آن مشاهده نمى كند، مى گويد: خدايا! اين نامه عمل من نيست، چون عمل هاى صالح خود را در آن نمىيابم. در جواب گفته مىشود: پروردگارت اشتباه و فراموشى ندارد. حسنات تو به واسطه غيبتى كه از مردم كردهاى به آنان داده شده است. سپس شخص ديگرى را براى حساب حاضر مى سازند و نامه عملش را به دستش مى دهند. هنگامى كه در آن مى نگرد عبادت هاى فراوانى در آن مشاهده مىكند كه آنها را انجام نداده است، مى گويد: خدايا! اين نامه عمل من نيست چون بعضى كارهايى كه انجام ندادهام در آن ثبت شده است. در جواب گفته مى شود: چون فلان كس از تو غيبت كرده بود، در عوض حسنات او را به نامه عمل تو منتقل كرديم.» (1)
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «روز قيامت گروهى مى آيند در حالى كه حسناتى دارند همانند كوهها، پس خداى متعال حسنات آنها را همانند ذرات گرد و غبار پراكنده مى سازد. پس آنها را به دوزخ مىبرند. سلمان عرض كرد: يا رسولاللّه اينها چه كسانى هستند؟ فرمود: اينان اهل روزه و نماز و شب بيدارى بودهاند ولى هنگامى كه مال حرام بر آنها عرضه مى شد به آن حمله مى كردند.» (2)
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از اصحاب سئوال كرد: آيا مى دانيد مفلس (ورشكسته) كيست؟ در جواب گفته شد: مفلس در ميان ما كسى است كه نه پول دارد نه جنس، حضرت فرمود: «مفلس واقعى از امت من كسى است كه در قيامت با نماز و روزه و زكات حضور مى يابد، در حالى كه به بعض افراد دشنام داده، به بعضى تهمت زنا زده، مال مردم را خورده، كسى را كشته، به مردم كتك زده است پس از حسنات او مىگيرند و به اين و آن مى دهند. اگر حسناتش تمام شد ولى هنوز طلبكار دارد از گناهان طلبكارها مى گيرند و به او مىدهند آنگاه در جهنم سقوط مى كند.» (3)
***
1. جامع السعادات، ج3، ص306: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : «يؤتى بأحدكم يوم القيامة فيوقف بين يدي اللّه تعالى و يدفع إليه كتابه فلا يرى فيه حسناته فيقول: إلهي! ليس هذا كتابي فإنّي لا أرى فيه طاعتي. فيقول له: إنّ ربّك لا يضلّ و لا ينسى، ذهب عملك باغتياب الناس، ثمّ يؤتى بآخر و يدفع إليه كتابه فيرى فيه طاعات كثيرة! فيقول: إلهى: ما هذا كتابي، فإنّي ما عملت هذه الطاعات فيقول له: إنّ فلاناً اغتابك فدفعت حسناته إليك».
2- مستدرك الوسائل، ج13، ص63 : عن رسولاللّه صلىاللهعليهوآله قال: «إنّ قوماً يجيؤن يوم القيامة و لهم من الحسنات أمثال الجبال، فيجعلها اللّه هباء منثوراً ثمّ يُؤمَر بهم إلى النار» فقال سلمان: صفهم لنا يا رسولاللّه. فقال: «أمّا إنّهم قد كانوا يصومون و يصلّون و يأخذون أهبة من الليل و لكنّهم إذا عرض لهم بشيء من الحرام و ثبوا عليه».
3-بحارالأنوار، ج69 ، ص6 : قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : «أتدرون ما المفلس؟» فقيل: المفلس فينا من لا درهم له و لا متاع له فقال: «المفلس من أمّتي من يأتي يوم القيامة بصلاة و صيام و زكات، و يأتى قد شتم و قذف هذا، و أكل مال هذا، و سفك دم هذا، و ضرب هذا، فيعطى هذا من حسناته و هذا من حسناته فإن فنيت حسناته قبل أن يقضى ما عليه أخذ من خطاياهم فطرحت عليه ثمّ طرح في النار».
-
RE: معاد در قرآن
تفاوت در حساب
حساب همه بندگان در قيامت يكسان نيست، بلكه براى گروهى بسيار آسان و براى گروهى ديگر بسيار سخت خواهد بود. در قرآن كريم حساب سه گونه توصيف شده است: حساباً شديداً، سوء الحساب، حساباً يسيراً. اين تفاوتها به جهت نوع اعمال آنهاست، كفار و ستمكاران و گناهكاران حسابشان بسيار سخت و دشوار است. بدكردارى و گناه زياد دارند و با كمال دقت به جزئيات اعمال آنها رسيدگى خواهد شد، مخصوصاً ستمكاران كه بايد پاسخگوى ستم هاى خود و كسب رضايت ستمديدگان باشند، اما مؤمنان نيكوكار كه نامه عملشان به دست راستشان داده شده حسابشان آسان است، چون اعمال بدى ندارند يا اندك است پس نياز به حساب ندارند، با سرعت به حسابشان رسيدگى مى شود و شادمان رهسپار بهشت برين و زندگى در كنار پيامبر و اولياى خدا مى شوند.
بهترين وسيله براى نجات از سختى هاى حساب، حسابرسى انسان به اعمال خويش در همين دنيا و قبل از فرارسيدن مرگ است. پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمود: «پيش از اين كه به حساب شما رسيدگى شود خودتان به حسابتان برسيد، قبل از اين كه اعمال شما را با ميزان توزين كنند، خودتان آنها را بسنجيد، و بدين وسيله براى عرضه بزرگ اعمال آماده سازيد.» (1)
چه خوب است انسان در هر شبانه روز ساعتى را به بررسى حساب اعمال خود اختصاص دهد. خلوت كند و به طور دقيق و بدون مسامحه كليه اعمال روزانه خود را بررسى كند، اگر كاملاً به وظايفش عمل كرده خداى را بر اين توفيق سپاس گويد و تصميم بگيرد در آينده نيز چنين بلكه بهتر باشد. و اگر كار واجبى از او فوت شده. چنان چه قابل جبران است فوراً جبران كند، اگر گناهى را مرتكب شده توبه كند و تصميم بگيرد در آينده آن را تكرار نكند، اگر حق الناسى بر گردنش آمده فوراً آن را ادا كند و صاحب حق را راضى نمايد و اگر فوريت آن امكان ندارد تصميم بگيرد در اولين فرصت رضايت او را جلب كند. و از خداى متعال پوزش بطلبد. در تصفيه حساب خود به طورى جدى باشد كه گويا آخرين ساعت عمر اوست و مرگش فرا خواهد رسيد. چنين افرادى در قيامت نياز به حساب ندارند و بدون حساب يا با حسابى سريع رهسپار بهشت برين خواهند شد.
***
1. وسائل الشيعه، ج16، ص100: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : «حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسبوا وزنوها قبل أن توزنوا و تجهّزوا للعرض الأكبر».
-
RE: معاد در قرآن
سرعت در حساب
حساب همه بندگان با هم و با سرعت انجام مى گيرد. در آيات متعدد قرآن بدين مطلب تصريح شده است:
ـ «اينان از آنچه كسب كرده اند بهره مى برند و خدا با سرعت به حساب مى رسد.» (1)
ـ «هر كس به آيات خدا كفر بورزد خدا به حسابها با سرعت رسيدگى مى كند.» (2)
ـ «اينان نزد پروردگارشان پاداش نيك دارند همانا كه خدا سريع الحساب است.» (3)
***
1. بقره (2) آيه 202: «أُولـئِكَ لَهُمْ نَصِـيبٌ مِمّا كَسَبُوا وَاللّهُ سَرِيعُ الحِسابِ».
2. آل عمران (3) آيه 19: «وَمَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
3. همان، آيه 199: «أُولـئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
-
RE: معاد در قرآن
ـ «پرهيزگار باشيد همانا كه خدا سريع الحساب است.» (1)
ـ «خدا حكم مى كند و حكم او فسخ نمى شود و او با سرعت به حساب بندگان مى رسد.» (2)
ـ «تا خدا هر كس را بدان چه عمل كرده پاداش دهد، همانا خدا سريع الحساب است.» (3)
ـ «آن روز هر كس را به همان چيز كه كسب كرده جزا مى دهند و به كسى ستم نمى شود. همانا كه زود به حساب بندگان مى رسد.» (4)
ـ «سپس به سوى خدا، مولاى حقيقى خويش باز گردانيده شوند، بدانيد كه حكم از خداست و او سريعترين حسابگران است.» (5)
از اين قبيل آيات استفاده مى شود كه خداى متعال با سرعت به همه اعمال كوچك و بزرگ بندگان رسيدگى مى كند و تكليفشان روشن مى گردد.
علامه طباطبائى در ذيل همين آيات و در توجيه سرعت حسابرسى خداى متعال به چند نكته مهم اشاره كرده است:
1. خداى متعال به كليه اعمال بندگان، كوچك وبزرگ، ريز و درشت، متقدم و متأخر علم حضورى دارد؛
2. عين اعمال نيك و بد بندگان ثبت مى شود و باقى مى ماند و به صورت ديگرى تبديل مى گردد، و همينها پاداش و جزاى بندگان خواهند بود؛
***
1. مائده (5) آيه 4: «وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
2. رعد (13) آيه 41: «وَاللّهُ يَحْكُمُ لا مُعَـقِّبَ لِحُكْمِهِ وَهُوَ سَرِيعُ الحِسابِ».
3. ابراهيم (14) آيه 51 : «لِـيَجْزِىَ اللّهُ كُلَّ نَفْسٍ ما كَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
4. مؤمن (40) آيه 17: «اَلـْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ اليَوْمَ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ».
5. انعام (6) آيه 62 : «ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللّهِ مَوْلاهُم الحَقِّ أَلا لَهُ الحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الحاسِبِـينَ».
-
RE: معاد در قرآن
3. در دنيا و بعد از هر عمل نيك يا بدى جزاى آن به بندگان داده مى شود و حسابش براى خداى متعال روشن است، ولى ظرف ظهور آن براى خود بندگان قيامت مى باشد. (1)
شخصى از اميرالمؤمنين عليهالسلام سئوال كرد: خداى متعال چگونه به حساب بندگان رسيدگى مى كند در حالى كه بسيار زياد هستند؟ فرمود: «چنان كه با همين كثرت به آنها روزى مى رساند. عرض كرد: چگونه به حساب آنها مىرسد در حالى كه او را نمىبينند؟ فرمود: چنان كه به آنها روزى مى دهد در حالى كه او را مشاهده نمى كنند.» (2)
در توضيح حديث مى توان چنين گفت: رزق عبارت است از چيزهايى كه انسان در ادامه حيات و سلامت و رفاه خويش بدانها نياز دارد مانند انواع خوراكى ها، آب،پوشاك، نور، انرژى، هوا، دارو و... خدا به انسان رزق و روزى مى دهد؛ بدين معنا كه در نظام آفرينش به نياز انسانها عنايت داشته همه علل و عوامل رزق انسان را پيشبينى كرده و آفريده و ابزار بهره گيرى از آنها را در وجود او نهاده است. فعل و ايجاد خدا دفعى است و تدريج ندارد، ولى روزى گرفتن انسانها تدريجى و زمانى است. چنان نيست كه در روزى رساندن به هر يك از انسانها نياز به عنايت و اراده جديد باشد.
خدا خالق زمان و مكان است؛ چنان كه ذات مقدسش نياز به زمان و مكان ندارد، فعلش نيز تدريجى و زمانى نيست: «وَما أَمْرُ السّاعَةِ إِلاّ كَلَمْحِ البَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ».
در مورد حساب بندگان نيز همين گونه است. خداى متعال به همه اعمال بندگان علم حضورى دارد، حساب و نتيجه هاى اعمالشان بر او روشن است و نيازى به حساب تك تك آنها وجود ندارد، گرچه ثمره آن براى بندگان در قيامت آشكار مى گردد.
***
1. الميزان، ج15، ص132 و ج12، ص91.
2. بحارالأنوار، ج7، ص271: سئل عليّ عليهالسلام : كيف يحاسب اللّه الخلق على كثرتهم؟ فقال: «كما يرزقهم على كثرتهم». قيل: كيف يحاسبهم و لا يرونه؟ قال: «كما يرزقهم و لا يرونه».
-
RE: معاد در قرآن
شفـاعت
شفاعت از بندگان به هنگام حساب و در قيامت يكى از مسائل مهم اسلامى است، نفى و اثبات و حدود و شرايط آن همواره در علم كلام و تفسير مورد بحث بوده است. شناخت معناى صحيح شفاعت براى كسانى كه به خدا و معاد ايمان دارند و پيروى از احكام و قوانين شريعت را تنها راه تأمين سعادت اخروى و نجات از مهالك مى دانند امرى است بسيار مهم و سرنوشت ساز. اين موضوع حياتى را به طور فشرده، تحت چند عنوان بررسى مى كنيم.
تعريف شفاعت
شفاعت در لغت به معناى وساطت و درخواست عفو يا احسان نسبت به شخصِ قابل ترحم از شخص قدرتمند ديگرى مى باشد. شفاعت در ميان همه جوامع انسانى، كوچك و بزرگ و حتى در بين اعضاى خانواده مرسوم بوده و هست و از لوازم زندگى اجتماعى به شمار مى رود. شفاعت در جايى مصداق پيدا مى كند كه فرد يا گروه نيرومندى اداره امور جمعيتى را بر عهده داشته باشند، و براى زيردستان خود مقررات و قوانينى را جعل كرده و براى اطاعت كنندگان پاداشهاى نيك و براى متخلفان جريمه هايى را مقرر نموده باشند. در چنين اجتماعى اگر همه افراد به وظايف خود عمل كنند پاداش نيك خواهند ديد و نيازى به شفاعت نيست ولى اگر تعدادى از آنها مرتكب خلاف شدند حاكم يا حاكمان حق دارند طبق وعده اى كه داده اند افراد متخلف را جريمه كنند.
ولى گاهى مصالح عالىترى اقتضا مىكند كه از جريمه كردن برخى از آنها صرف نظر شود. در چنين مواردى است كه امكان شفاعت به وجود مى آيد يا شخص حاكم وارد عمل مى شود و به ملاحظه برخى از صفات يا كارهاى خوبى كه در فرد مورد شفاعت سراغ دارد، يا نكات قابل ترحمى كه در او مشاهده مى كند جرم او را مى بخشد و حكم آزادى اش را صادر مى نمايد. يا اين كه يكى از شخصيتهاى آبرومند و خيرخواه پا درميانى مى كند و از حاكم تقاضاى عفو مى نمايد. گاهى همين عمل در باره برخى افراد كه به وظايف خود خوب عمل كردهاند انجام مى گيرد و پاداشى بيش از آنچه مقرر بوده عطا مى گردد تا قدردانى و تشويق شوند. اما به هر حال از چند نكته نبايد غفلت كرد:
يك: پذيرش يا عدم پذيرش شفاعت در اختيار حاكم است و مجرمان نمىتوانند به اميد شفاعت مرتكب جرم شوند. دو: شفاعت جزاف و بدون ملاك نخواهد بود، بلكه در صورتى امكان پذيرش دارد كه امتياز ويژه اى در شخص مورد شفاعت وجود داشته باشد كه بخشيدن او را بر مجازات كردنش
ترجيح دهد. شفيع از حاكم در خواست نمى كند كه از حكم اولي هاش دست بردارد يا قانون مجازات مجرمين را لغو كند بلكه به برخى از ويژگى هاى شخص مورد شفاعت و بزرگوارى و مهربانى شخص حاكم و با توجه به مصالح موجود از حاكم مى خواهد كه از حق حاكميت و اختيارات حكومتى استفاده كند و به شخص مورد شفاعت ترحم نمايد و او را مورد عفو و احسان قرار دهد. بنابراين شفاعت يكى از مصالح اجتماعى است و تضادى با احكام و قوانين جزايى ندارد.
-
RE: معاد در قرآن
شفاعت در قرآن
دسته اول - آياتى كه در نفى شفاعت ظهور دارند
دسته دوم - نفى شفاعت براى گروهى خاص
دسته سوم - آياتى كه شفاعت را مخصوص خدا مى داند
دسته چهارم - اثبات شفاعت به اذن خدا
اكنون بايد ديد قرآن در باره شفاعت چه مى گويد. در اين باره بهتر است آيات مربوط را بررسى كنيم:
آيات را به چند دسته مى توان تقسيم كرد:
دسته اول: آياتى كه در نفى شفاعت ظهور دارند
ـ «بترسيد از روزى كه هيچ كس جزاى اعمال ديگرى را نمى پذيرد، و شفاعتى از كسى پذيرفته نيست و از كسى عوض قبول نمى شود، و كسى را يارى نكنند.» (1)
***
1. بقره (2) آيه 48: «وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِى نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئـاً وَلا يُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَلا يُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ».
-
RE: معاد در قرآن
ـ «بترسيد از روزى كه هيچ كس جزاى عمل ديگرى را قبول نمى كند و عوضى پذيرفته نيست و شفاعت برايش سود ندارد و كسى به ياريشان بر نخيزد.» (1)
ـ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد از آنچه به شما داده ايم انفاق كنيد. پيش از آنكه روزى فرا رسد كه نه خريد و فروشى باشد، نه دوستى و شفاعتى، و كافران خود ستمكارانند.» (2)
ـ «روزى كه هيچ دوستى براى دوست خود سودى ندارد و هيچ كس به يارى آنها بر نخيزد.» (3)
دسته دوم: نفى شفاعت براى گروهى خاص
ـ «ستمكاران را در آن روز نه خويشاوند مى باشد نه شفاعت كننده اى كه از او اطاعت شود.» (4)
ـ «ما را جز مجرمان گمراه نساختند. اكنون شفاعت كننده اى براى ما نيست و دوست مهربانى نداريم.» (5)
***
1. همان، آيه 123: «وَاتَّقُوا يَوْماً لا تَجْزِى نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئاً وَلا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَلا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ».
2. همان، آيه 254: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِىَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِـيهِ وَلا خُلَّةٌ وَلا شَفاعَةٌ وَالْكافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ».
3. دخان (44) آيه 41: «يَوْمَ لا يُغْنِى مَوْلَىً عَنْ مَوْلَىً شَيْئاً وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ».
4. مؤمن (40) آيه 18: «ما لِلظّالِمِينَ مِنْ حَمِـيمٍ وَلا شَفِـيعٍ يُطاعُ».
5. شعراء (26) آيه 99: «وَما أَضَـلَّنا إِلاّ المُـجْرِمُونَ * فَما لَـنا مِنْ شافِعِـينَ * وَلاصَـديـقٍ حَـمِـيمٍ».
-
RE: معاد در قرآن
ـ «با اين قرآن بترسان كسانى را كه از حشر به سوى پروردگارشان هراس دارند، براى آنان جز خدا يار و شفاعت كننده اى وجود ندارد، شايد تقوا پيشه كنند.» (1)
دسته سوم: آياتى كه شفاعت را مخصوص خدا مىداند
ـ «بگو: همه شفاعت به خدا اختصاص دارد، آسمانها و زمين ملك خدا هستند. آنگاه همه شما به سوى خدا رجوع خواهيد كرد.» (2)
ـ «همانا كه روز جدايى (روز قيامت) وعده گاه همه آنهاست. روزى كه هيچ دوستى براى دوست خود سودى ندارد، و يارى نمى شوند. مگر كسى كه خدا به او ترحم كند، همانا كه او كريم و مهربان است.» (3)
دسته چهارم: اثبات شفاعت به اذن خدا
ـ «در آن روز شفاعت سود ندهد مگر آن كس را كه خداى رحمان اجازت دهد و به سخنش راضى باشد.» (4)
ـ «آنان (فرشتگان) جز از كسانى كه خدا از آنها راضى است شفاعت نمىكنند، و خود از بيم او در هراسند.» (5)
***
1. انعام (6) آيه 51 : «وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَ لِىٌّ وَلا شَفِـيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ».
2. زمر (39) آيه 44: «قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَةُ جَمِـيعاً لَهُ مُلْكُ السَّمـواتِ وَالأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ».
3. دخان (44) آيه 42: «إِنَّ يَوْمَ الفَصْلِ مِـيقاتُهُمْ أَجْمَعِـينَ * يَوْمَ لا يُغْنِى مَوْلَىً عَنْ مَوْلَىً شَيْئاً وَلا هُمْ يُنْصَرُونَ * إِلاّ مَنْ رَحِمَ اللّهُ إِنَّهُ هُوَ العَزِيزُ الرَّحِـيمُ».
4. طه (20) آيه 109: «يَوْمَئِـذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمـنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْلاً».
5. انبياء (21) آيه 28: «وَلايَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ».
-
RE: معاد در قرآن
ـ «شفاعت نزد خدا سود ندارد جز در باره كسى كه خدا به او اجازت دهد.» (1)
ـ «چه بسا فرشتگان آسمانها كه شفاعت آنها سودى ندهد مگر بعد از اجازه خدا، براى آن كس كه خدا خواهد و خشنود باشد.» (2)
ـ «همانا پروردگار شما خدايى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، سپس بر عرش (فرمانروايى) استيلا يافت، و جهان هستى را كار سازى مى كند. و هيچ شفيعى در كار نيست مگر با اذن او.» (3)
***
1. سبأ (34) آيه 23: «وَلا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ».
2. نجم (53) آيه 26: «وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِى السَّمـواتِ لا تُغْنِى شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَيَرْضى».
3. يونس (10) آيه 3: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمـواتِ وَالأَرضِ فِى سِتَّةِ أَيّامٍ ثُـمَّ اسْتَوى عَلى العَرْشِ يُدَبِّـرُ الأَمْرَ ما مِنْ شَفِـيعٍ إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذنِهِ».
جمع بين آيات
در جمع ميان آيات مذكور مى توان چنين گفت:
اولاً: شفاعت حق و مخصوص به خداست و در اين جهت محدوديت ندارد، چون او مالك حقيقى همه موجودات است، همه به او نياز دارند و تنها او بى نياز مطلق است. همه علتها و معلولها چنان كه در وجود خود به آفريدگار جهان نياز دارند در عليت و فعل خود نيز به او وابسته اند. چنان كه هرگاه خواست مى تواند وجودشان را بگيرد، عليت و تأثيرشان را نيز هرگاه اراده كرد مى تواند بگيرد. و در اين افاضات و نفى افاضات صفات او مانند: رحمت، جود، غفران، كرم، قهر، غضب، واسطه اند و شفاعت به همين معناست. آنچه گفته شد در امور تكوينى بود، در امور تشريعى نيز همين گونه است. ثواب و عقاب بندگان نيز در قيامت در اختيار خداست. و كسى در كار او نمى تواند دخالت كند. جز با اجازه و اذن او. بنابراين شفاعت نيز در اختيار اوست.
ثانياً: غير از خدا افراد ديگرى مى توانند شفاعت كنند ولى مشروط به اين كه خدا به آنها اجازه شفاعت بدهد و شفاعتشان را بپذيرد.
ثالثاً: كسانى كه مأذون به شفاعت هستند تنها از كسانى مى توانند شفاعت كنند كه خداى متعال به شفاعت كردن از آنها راضى باشد. بنابراين شفاعت بى ملاك نيست و از موقعيت خاص شفاعت شونده سرچشمه مى گيرد.
-
چه كسانى مشمول شفاعت مى شوند
اكنون اين سخن به ميان مى آيد كه چه كسانى امكان دارد مشمول شفاعت شافعين واقع شوند.
در پاسخ اين سؤال نيز بهتر است به قرآن مراجعه كنيم:
قرآن مى گويد: «روزى كه پرهيزگاران را به عنوان مهمانى به سوى خداى رحمان گردآوريم. و گناهكاران را به سوى دوزخ تشنه كام برانيم. از شفاعت بهره نمى برند جز كسى كه از خداى رحمان عهد و پيمانى داشته باشد.» (1)
**
1. مريم (19) آيات 85 ـ 87 : «يَوْمَ نَحْشُرُ المُـتَّقِـينَ إِلَى الرَّحْمـنِ وَفْداً * وَنَسُوقُ المُجْرِمِـينَ إِلى جَهَـنَّمَ وِرْداً * لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاّ مَنِ اتـَّخَـذَ عِنْدَ الرَّحْمـنِ عَهْداً».
از آيه استفاده مى شود تنها كسانى از شفاعت بهره مى برند كه با خدا عهد و پيمانى داشته باشند. در تفسير اين عهد مى توان چنين گفت : خداوند سبحان در قرآن كريم عفو و بخشش خود را مبتنى بر ترك برخى گناهان يا انجام بعض كارهاى نيك ساخته است؛ مثلاً گفته: اگر از فلان اعمال اجتناب كنيد اعمال بد ديگرتان را مى بخشم، و اين خود يك نوع پيمان است، بين خدا و بندگانش، و خداى متعال حتماً به وعده هايش عمل خواهد كرد، مراد از شفاعت خدا و شافعين نزد خدا همين است. يكى از آن وعده ها نويد قبول توبه گناهكاران است كه در آيات قرآن بدان تصريح شده است.
قرآن مى گويد: «كسانى كه كارهاى بد را انجام داده اند و بعد از آن توبه كرده و ايمان آورده اند همانا كه پروردگارت آمرزنده و مهربان است.» (1)
و مى فرمايد: «اوست كه توبه را از بندگانش مىپذيرد و از گناهان مى گذرد و آنچه را مى كنيد مى داند.» (2)
و مى فرمايد: «جز كسى كه توبه كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد. اينان از كسانى هستند كه خدا عمل هاى بد آنها را به حسنات تبديل مى كند و خدا بخشنده و مهربان است.» (3)
-
گروه ديگرى كه خدا به آنها وعده عفو داده كسانى هستند كه به خدا و پيامبر و معاد ايمان دارند، پرهيزگار هستند و از ارتكاب گناهان كبيره خوددارى مى كنند.
**
1. اعراف (7) آيه 153: «وَالَّذِينَ عَمِلُوا السَّـيِّـئاتِ ثُمَّ تابُوا مِن بَعْدِها وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّك َ مِن بَعْدِها لَـغَفُورٌ رَحِـيمٌ».
2. شورى (42) آيه 25: «وَهُوَ الَّذِى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئاتِ وَيَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ».
3. فرقان (25) آيه 70: «إِلاّ مَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُولـئِكَ يُـبَدِّلُ اللّهُ سَـيِّـئاتِـهِمْ حَسَناتٍ وَكانَ اللّهُ غَـفُوراً رَحِـيماً».
قرآن مى گويد: «اگر از گناهان كبيره اى كه از آن نهى شده ايد اجتناب كنيد از گناهان (كوچك) شما چشم پوشى مى كنيم، و شما را به جاى گاه بلندى در مى آوريم.» (1)
و مى فرمايد: «اين فرمان خداست كه به سوى شما فرستاده شده است، هر كس كه پرهيزگار باشد گناهانش را مى پوشاند و پاداشش را بزرگ مى گرداند.» (2)
و مى فرمايد: «اى مؤمنان از خدا پروا كنيد و به پيامبرش ايمان آوريد تا از رحمت خود دو برابر به شما عطا كند، و برايتان نورى قرار دهد تا به وسيله آن راه برويد و شما را بيامرزد و خدا آمرزنده و مهربان است.» (3)
و مى گويد: «اى مؤمنان از خدا پروا كنيد و سخن استوار بگوييد. تا كردارتان را شايسته گرداند و گناهانتان را بيامرزد، و هر كس از خدا و رسولش اطاعت كند به رستگارى بزرگى رسيده است.» (4)
**
آنچه گفته شد مربوط به وعده خداى متعال در چشمپوشى از برخى گناهان در شرايط خاص بود.
1. نساء (4) آيه 31: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً».
2. طلاق (65) آيه 5 : «ذ لِك َ أَمْرُ اللّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَنْ يَتَّقِ اللّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّـئاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْراً».
3. حديد (57) آيه 28: «يا أَ يُّها الَّذِينَ آمَنُوا اتَّـقُوا اللّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُـؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِـيمٌ».
4. احزاب (33) آيه 71: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا اتـَّقُوا اللّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً * يُصْلِـحْ لَكُمْ أَعْمالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِـعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِـيماً».
-
خداى سبحان به نيكوكاران نيز وعده افزايش پاداش داده است. قرآن مى گويد: «هر كس كار نيك انجام دهد ده برابر آن پاداش مى گيرد. و هر كس كار بدى به جاى آورد جز به همان مقدار كيفر نمى بيند، و به آنان ستم نخواهد شد.» (1)
ابن ابى عمير گفت از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام شنيدم كه فرمود: هر مؤمنى كه از گناهان كبيره اجتناب كند از گناهان صغيرهاش سؤال نمى شود. خدا فرموده «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً» سپس عرض كرد: شفاعت در باره چه كسى انجام مى گيرد؟ فرمود: «پدرم از پدرانش از حضرت على عليهالسلام و او از رسول خدا صلى الله عليه وآله روايت كرده كه فرمود: شفاعت من براى كسانى است كه مرتكب گناهان كبيره شده باشند. اما نيكوكاران كه مشكلى ندارند. ابن ابى عمير عرض كرد: يابن رسولاللّه، چگونه شفاعت شامل اهل كبائر مى شود؛ با اين كه خدا فرموده «وَلايَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى» كسى كه مرتكب گناهان كبيره شود مورد رضايت خدا نخواهد بود. امام عليهالسلام فرمود: مؤمن واقعى هرگاه گناهى را انجام داد ناراحت و پشيمان مى شود و پيامبر فرمود: پشيمانى در توبه كفايت مى كند. و فرمود: هر كس كه از انجام كارهاى نيك خشنود و از كارهاى بد ناراحت مى شود مؤمن است. و هر كس كه بر گناهان خود پشيمان نمىشود مؤمن نيست و شفاعت شامل حالش نخواهد شد.» (1)
**
1. انعام (6) آيه 160: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَمَنْ جاءَ بِالسَّـيِّـئَةِ فَلا يُجْزى إِلاّ مِثْلَها وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ».
اگر ايمان را بدين معنا گرفتيم مى توان گفت: اكثر يا همه مؤمنان با شفاعت پيامبر اكرم داخل بهشت خواهند شد. قرآن مى گويد: «به زودى پروردگارت آن قدر به تو عطا كند تا راضى شوى.» (2)
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمود: «خداى متعال مسئلهاى را به من واگذار كرد پس من آن را به قيامت تأخير انداختم تا از مؤمنان امتم شفاعت كنم.» (3)
همچنين ايشان صلى الله عليه وآله فرمود: «هنگامى كه در مقام محمود استقرار يافتم براى صاحبان گناهان كبيره امتم شفاعت خواهم كرد و نزد خدا پذيرفته خواهد شد، ولى به خدا سوگند شفاعتِ كسانى كه فرزندانم را اذيت كردهاند نخواهم كرد.» (4)
**
1. وسائل الشيعه، ج15، ص335: محمّد بن أبيعمير قال: سمعت موسى بن جعفر عليهالسلام يقول: «من اجتنب الكبائر من المؤمنين لم يسأل عن الصغائر. قال اللّه تعالى: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً»» قال: قلت: فالشفاعة لمن تجب؟ فقال: «حدّثني أبي عن آبائه، عن عليّ عليهالسلام قال: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : إنّما شفاعتي لأهل الكبائر من أمّتي. فأمّا المحسنون، فما عليهم من سبيل». قال ابن أبيعمير: فقلت له: يابن رسولاللّه! فكيف تكون الشفاعة لاهل الكبائر و اللّه تعالى يقول: «وَلايَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى» و من يرتكب الكبائر لا يكون مرتضى؟ فقال: «يا أبا أحمد! ما من مؤمن يذنب ذنباً إلاّ ساءه ذلك و ندم عليه، و قد قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : كفى بالندم توبة و قال: من سرّته حسنة و سائته سيئة فهو مؤمن فمن لم يندم على ذنب يرتكبه فليس بمؤمن و لم تجب له الشفاعة».
2. ضحى (93) آيه 5 : «وَلَسَوْفَ يُعْطِـيك َ رَبُّك َ فَتَرْضى».
3. بحارالأنوار، ج8 ، ص37: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : «إن اللّه أعطاني مسألة فأخّرت مسألتي لشفاعة المؤمنين من أمّتي يوم القيامة ففعل ذلك».
4. همان، ج8 ، ص37: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله «إذا قمت المقامَ المحمودَ تشفّعت لأصحاب الكبائر من أمّتي، فيشفّعني اللّه فيهم، و اللّهِ! لاتشفّعتُ فيمن آذى ذرّيّتي».
-
با توجه به آيات و احاديث مذكور و دهها مانند اينها در اصل شفاعت به طور اجمال نبايد ترديد كرد، خداى متعال به گناهكاران وعده شفاعت داده و به طور يقين به وعدهاش عمل خواهد كرد. ولى وعده قبول شفاعت بدينگونه نيست كه پايه هاى احكام و قوانين و تكاليف شرعى را سست گرداند و موجب اين شود كه بندگان به اميد شفاعت مرتكب خلاف شوند. احكام و قوانين شريعت، واجبات و محرمات از مصالح و مفاسد واقعى نشأت گرفته اند، صراط مستقيم تكامل انسانيت و سير و سلوك به سوى خدا، تأمين كننده سعادت نفسانى و اخروى و نجات از مهالك مىباشند. و انحراف از اين مسير موجب خسران و هلاكت خواهد شد. بهشت و نعمتهاى بهشتى، دوزخ و عذابهاى دوزخى نتيجه عملهاى نيك و بد دنيوى خواهند بود. بنابراين هر كس عمل بدى را انجام دهد به طور حتم نتيجهاش را در جهان آخرت خواهد ديد مگر اين كه قبل از مرگ توبه كند و كردار بدش را جبران نمايد.
از چند نكته نيز نبايد غفلت كنيم:
اولاً: بر فرض اين كه برخى گناهكاران مشمول شفاعت قرار گيرند، بايد بدانند كه شفاعت مخصوص به قيامت است و چنان كه در احاديث آمده برزخ جاىگاه شفاعت نيست.
عمرو بن يزيد گفت: به حضرت صادق عليهالسلام عرض كردم: شنيدم كه فرموديد: همه شيعيان ما به بهشت خواهند رفت؟ فرمود: «بله، گفتم و درست گفتم، به خدا سوگند همه داخل بهشت خواهند شد، راوى عرض كرد: فدايت شوم، گناهان كبيره زياد هستند؟ فرمود: اما در قيامت به وسيله شفاعت پيامبر يا وصى او همه به بهشت خواهيد رفت، ولى به خدا سوگند! از عذابهاى برزخ بر شما بيمناك هستم. راوى عرض كرد: برزخ چيست؟ فرمود از هنگام مرگ و دخول در قبر تا روز قيامت.» (1)
عذابهاى برزخى و در مدت طولانى برزخ را نبايد كوچك شمرد و چنان كه در احاديث آمده نمونهاى است از عذابهاى دوزخى.
ثانياً: سختى ها و دشوارى هاى طاقت فرساى قيامت و محاسبه اعمالِ گناهكاران را نيز نبايد ناديده گرفت. ثالثاً: درست است كه جمع كثيرى از مؤمنين گناهكار با شفاعت پيامبر و ديگر شافعان از دخول در جهنم معاف مى شوند، ولى همه اين گونه نيستند، بلكه گروهى كه مرتكب گناهان بيشتر و سنگينترى شده اند براى پس دادن جريمه هاى خود داخل دوزخ خواهند شد و پس از مدتها، كم يا زياد، چشيدن عذاب در نهايت با شفاعت شافعان از عذاب دوزخ نجات مى يابند و داخل بهشت خواهند شد؛ به گونه اى كه هيچ فرد مؤمن و موحدى در دوزخ مخلد نخواهد ماند.
رابعاً: آنچه وعده داده شده شفاعت درباره مؤمنين و موحدين است و ارتكاب برخى گناهان بزرگ به ويژه اصرار بر آنها امكان دارد موجب سلب ايمان شود، و در چنين صورتى مشمول شفاعت واقع نخواهد شد.
خامساً: گرچه خداوند سبحان به مؤمنان گناهكار وعده شفاعت داده و لى به هر حال شفاعت بدون ملاك و معيار نخواهد بود. معلوم نيست شامل حال چه كسان و با چه ملاك و در چه حالى خواهد شد. از مجموع آنچه آمد نتيجه مى گيريم كه ارتكاب گناه به اميد شفاعت، بزرگترين اشتباه است.
**
1. همان، ج6 ، ص267: عمرو بن يزيد قال: قلت لأبيعبداللّه عليهالسلام : إنّي سمعتك و أنت تقول: «كل شيعتنا في الجنّة على ماكان فيهم»، قال: «صدقتك، كلّهم و اللّهِ في الجنّة»؛ قال: قلت: ـ جعلت فداك ـ إنّ الذنوب كثيرةً كبائر؟ فقال: «أمّا في القيامة كلكم في الجنّة بشفاعة النبيّ المطاع أو وصيّ النَبيّ، و لكنّي و اللهِ أتخوّف عليكم في البرزخ»، قلت: و ما البرزخ؟ قال: «القبر منذ حين موته إلى يوم القيامة».
-
چه كسانى شفاعت مى كنند
در آيات مذكور براى خداى متعال به طور استقلال و بدون محدوديت، و براى فرشتگان با اجازه خدا شفاعت اثبات شده است. البته شفاعت آنها تكوينى است. همچنين براى پيامبر گرامى اسلام در صورت اذن خدا حق و امكان شفاعت اثبات شده است: «وَلَسَوْفَ يُعْطِـيك َ رَبُّك َ فَتَرْضى» البته با انضمام احاديثِ قطعى كه در اين باره وارد شده است. قرآن در غير اين موارد براى كسى شفاعت را اثبات نمى كند، ولى در صورتى كه با اذن خدا باشد نفى هم نشده است.
اما در احاديث براى گروهى ديگر نيز شفاعت اثبات شده است:
الف) قرآن، و حافظان و عمل كنندگان به آن.
ب) جانشينان پيامبر و امامان معصوم عليهمالسلام .
ج) حضرت فاطمه دختر گرامى پيامبر اسلام و ام الائمه عليهاالسلام .
د) شهيدان كه در راه دفاع از اسلام جان داده اند.
ه) علماى ربانى كه با عمل و زبان و قلم خود در ترويج و گسترش اسلام و ارشاد مردم نقش داشته اند.
در خاتمه تذكر چند نكته را لازم مىدانم:
1. قدرِ مشتركِ موارد مذكور، نقش داشتنِ آنها در گسترش اسلام و عمل به احكام و قوانين آن مى باشد.
2. شفاعت كنندگان از پيروان خود شفاعت مى كنند، نه از هر كس ديگر.
3. شفاعت آنان مشروط به اذن خدا و رضايت او مى باشد.
4. شفاعت به طور جزاف و دلبخواه و بدون لياقت و وجود ملاك در شفاعت شونده انجام نخواهد گرفت.
بنابراين، كوتاهى در انجام وظايف دينى، كوچك شمردن گناهان و ارتكاب معاصى، به اميد شفاعت شافعان اشتباهى است بس بزرگ و از تسويلات و فريبهاى شيطانى مى باشد.
-
صـراط
صراط به معناى «راه» است. مسير ميان دو مكان را «صراط» مى گويند. كه غالباً با نشانه هايى علامت گذارى شده است. اما صراط و راه گاهى هم در غير راه هاى مكانى استعمال مى شود. گفته مى شود: راه زندگى، راه پيروزى، راه پيشرفت و... در اين موارد راه عبارت مى شود از يك سلسله رفتارى كه انسان را در رسيدن به هدف معين كمك مى كنند.
انسان در اين جهان خواه ناخواه به سوى مرگ و جهان آخرت رهسپار است.
قرآن مىگويد: «اى انسان همانا كه تو با كمال جديت به سوى پروردگارت رهسپار هستى و او را ملاقات خواهى كرد.» (1)
فاصله بين ولادت تا مرگ و مجموعه عقايد و افكار و اخلاق و گفتار و كردار و حركات انسان، در اين مدت يك مسير واقعى، ولى مكانى نيست انسان خواه ناخواه بايد آن را طى كند. مى توان آن را به عنوان صراط و راه زندگى معرفى كرد.
**
1. انشقاق (84) آيه 6 : «يا أَيُّها الإِنْسانُ إِنَّك َ كادِحٌ إِلى رَبِّك َ كَدْحاً فَمُلاقِـيهِ».
-
انسان در پيمودن اين مسير يا در خط مستقيم حركت مى كند كه نزديكترين و هموارترين و آسانترين و بى خطرترين راههاست و در قرآن «صراط مستقيم» ناميده شده است. يا از صراط مستقيم انحراف مى يابد و در وادى هاى ضلالت، سرگردان خواهد شد. قرآن كريم پرستش خداى يگانه و تسليم در برابر فرمان هاى او را كه از فطرت پاك انسان نشأت مى گيرد «صراط مستقيم» معرفى مى كند كه پيامبران الهى مردم را بدان سوى دعوت مى كردند:
ـ «همانا كه خدا پروردگار من و شماست او را پرستش كنيد و همين است راه راست.» (1)
ـ «و اين صراط مستقيم پروردگار توست. آيات قرآن را براى گروهى كه پند مى گيرند بيان كرديم.» (2)
ـ «بگو: همانا كه پروردگارم مرا به صراط مستقيم هدايت كرده است، دين استوارى كه ملت ابراهيم بدان دين پاك هدايت يافته بودند و از مشركان نبود، بگو كه نماز و نيايش من، و زندگى و مرگم براى پروردگار جهان است.» (3)
**
1. آل عمران (3) آيه 51 : «إِنَّ اللّهَ رَبِّى وَرَبُّـكُمْ فَاعْبُدُوهُ هـذا صِراطٌ مُسْتَقِـيمٌ».
2. انعام (6) آيه 126: «وَهـذا صِراطُ رَبِّكَ مُسْتَقِـيماً قَدْ فَصَّلْنا الآياتِ لِقَوْمٍ يَذَّ كَّـرُونَ».
3. همان، آيات 161 ـ 162: «قُلْ إِنَّنِى هَدانِى رَبِّى إِلى صِراطٍ مُسْتَقِـيمٍ دِيناً قِـيَماً مِلَّةَ إِبْراهِـيمَ حَنِـيفاً وَما كانَ مِنَ المُشْرِكِـينَ * قُلْ إِنَّ صَلاتِى وَنُسُكِى وَمَحْياىَ وَمَماتِى لِلّهِ رَبِّ العالَمِـينَ».