-
ـ «اى فرزندان آدم آيا با شما عهد نكردم كه شيطان را پرستش نكنيد كه دشمن آشكار شماست و اين كه مرا بپرستيد و اين صراط مستقيم است.» (1)
بنابراين صراط مستقيمِ رجوعِ به سوى خدا ودخول بهشت برين عبارت است از: مجموعه عقايد صحيح، اخلاق نيك، احكام و قوانين شريعت كه به وسيله پيامبران الهى فرستاده شده است. صراط مستقيم يك راه بيش نيست و هر راه ديگرى جز آن راه فرعى و انحرافى است. قرآن در آيات ذيل مىفرمايد:
ـ «كسانى كه به جهان واپسين ايمان ندارند از صراط انحراف يافتهاند.» (2)
ـ «و هر كس كه كفر را جاى گزين ايمان كند بىشك راه درست را گم كرده است.» (3)
ـ «كسانى كه از راه خدا گمراه شوند عذابى سخت خواهند داشت چون روز حساب را فراموش كرده اند.» (4)
ـ «كسانى را كه ستم كردند و همپايگان آنها و آنچه را به جاى خدا پرستش كردند گرد آوريد و به صراط دوزخ هدايت كنيد.» (5)
بنابراين صراط شيوه زندگى است كه در همين جهان و از هنگام تولد آغاز مى شود و تا قيامت ادامه دارد. اين راه به دو راه تقسيم مى شود: صراط مستقيم و صراط هاى انحرافى و غير مستقيم. صراط مستقيم عبارت است از مجموعه عقايد صحيح، اخلاق نيك، احكام و قوانين شريعت و صراط هاى انحرافى عبارتند از: عقايد باطل، اخلاق زشت، گفتار و كردار ناشايسته و خلاف شريعت. پوينده اين راه انسانى است كه با اختيار خود يكى از اين دو راه را انتخاب مى كند و در آن قدم بر مى دارد.
**
1. يس (36) آيات 60 ـ 61 : «أَلـَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِـى آدَمَ أَنْ لا تَعْـبُدُوا الشَّـيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِى هـذا صِراطٌ مُسْتَقِـيمٌ».
2. مؤمنون (23) آيه 74: «وَ إِنَّ الَّذِينَ لايُـؤْمِنُونَ بِالآخِـرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَـناكِـبُونَ».
3. بقره (2) آيه 108: «وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الكُفْرَ بِالاْءِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِـيلِ».
4. ص (38) آيه 26: «إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الحِسابِ».
5. صافات (37) آيات 22 ـ 23: «اُحْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَأَزْواجَهُمْ وَما كانُوا يَعْبُـدُونَ * مِنْ دُونِ اللّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الجَحِـيمِ».
-
اين مسيرى است واقعى نه اعتبارى، هر انسانى با انتخاب نوع ايمان، اخلاق، نيتهاى خود در باطن ذات يا در مسير انسانيت، بندگى، قرب به خدا، كمال و نورانيت حركت مى كند، يا در مسير حيوانيت، درنده خويى، تاريكى، دورى از خدا و سقوط در وادى هاى هولناك ماديت رهسپار است، هر انسانى در همين جهان واقعاً در يكى از اين دو مسير حركت مىكند گرچه از آن غافل باشد. همين مسير بعد از مرگ و در عالم برزخ و قيامت ادامه دارد، و به بهشت يا دوزخ منتهى مىگردد؛ به عبارت ديگر، مى توان گفت: صراط در قيامت باطن همين صراط دنيوى است كه در آنجا آشكار مى گردد. در احاديث بدين معنا اشاره شده است.
مفضل بن عمر مى گويد: از حضرت صادق عليهالسلام سئوال كردم: صراط چيست؟ فرمود: راه معرفت و شناخت خداى عزّوجلّ، صراط دو صراط است: صراط در دنيا و صراط در آخرت. اما صراط در دنيا عبارت است از امام واجب الاطاعه، هر كس در دنيا او را بشناسد و از دستوراتش پيروى كند، در آخرت از صراطى كه به صورت پلى بر جهنم نهاده شده عبور مى كند.
و هر كس او را در دنيا نشناسد (و از رهنمودهاى او بهره نگيرد) در آخرت قدمش مىلغزد و در جهنم سقوط مىكند. (1)
از امام حسن عسكرى عليهالسلام نقل شده كه فرمود: «صراط مستقيم دو صراط است: صراط در دنيا و صراط در آخرت، طريق مستقيم در دنيا به حد غلو (زيادهروى) نرسد و از كوتاهى بالاتر باشد، يعنى مستقيم باشد و به سوى باطل تمايل نداشته باشد. و صراط آخرت عبارت است از راه مؤمنان به بهشت كه مستقيم است و از بهشت به سوى دوزخ و غير دوزخ تمايل پيدا نمى كند.» (2)
ابوهريره از رسول خدا صلىاللهعليهوآله نقل كرده كه فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و گفت: آيا تو را بشارت ندهم به چيزى كه به وسيله آن از صراط عبور كنى؟ گفتم: چرا، گفت: تو با نور خدا عبور مىكنى و على با نور تو كه از نور خداست، و امت تو با نور على كه از نور توست و هر كس كه خدا برايش نورى قرار ندهد نورى نخواهد داشت. (3)
**
1. بحارالأنوار، ج8 ، ص66 : «مفضّل بن عمر قال: سألت أباعبداللّه عليهالسلام عن الصراط فقال: هو الطريق إلى معرفة اللّه عزّوجلّ و هما صراطان: صراط في الدنيا و صراط في الآخرة. فأمّا الصراط الذي في الدنيا فهو الإمام المفروض الطاعة، من عرفه في الدنيا و اقتدى بهداه مرّ على الصراط الذي هو جسر جهنّم في الآخرة، و من لم يعرفه في الدنيا زلّت قدمه عن الصراط في الآخرة فتردّى في نار جهنم».
2. التفسير الامام حسن العسكرى، ص44.
3. بحارالأنوار، ج8 ، ص69 : أبوهريرة عن رسولاللّه صلىاللهعليهوآله أنه قال: «أتاني جبرئيل فقال: أُبشّرك يا محمد! بما تجوز على الصراط؟ قال قلت: بلى، قال تجوز بنوراللّه، و يجوز عليّ بنورك و نورك من نوراللّه، و تجوز أمّتك بنور عليّ و نور عليّ من نورك. و من لم يجعل الله له نوراً فما له من نور».
-
شيخ مفيد فرمود: صراط در لغت به معناى راه است و به همين جهت، دين «صراط» ناميده شده است چون راه رسيدن به ثواب است، از همين رو، ولاء و پيروى از حضرت على و امامان معصوم عليهمالسلام صراط ناميده شده است. لذا اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: من صراط مستقيم خدا و دستگيره محكمى هستم كه قطع نمى شود. بدين معنا كه شناخت و تمسك به او راه به سوى خداوند سبحان است.» (1)
ابوبصير از حضرت صادق عليهالسلام نقل كرده كه فرمود: «مردمى كه بر صراط عبور مى كنند مختلف هستند. صراط دقيقتر از مو و تيزتر از شمشير است. گروهى از مردم مثل برق از آن مىگذرند و عدهاى ديگر مانند دويدن اسب و دستهاى با دست و پا و سينه، و جمعى به صورت پياده و بعضى به صراط آويزان شدهاند، گاهى آتش دوزخ آنها را فرا مى گيرد و گاهى رها مى سازد.» (2)
بنابراين عبور همه عابران از صراط يكسان نيست، بلكه بستگى دارد به مقدار شناخت آنها از دين و شريعت و به مقدار تعهد و التزام آنها به قوانين شريعت و اجتناب از گناهان و معاصى.
شناخت دقيق صراط مستقيم ديانت و تعهد و التزام به آن و عدم انحراف از آن كارى بس دشوار است كه نياز به توفيق الهى دارد، به همين جهت، مسلمان در همه نمازهاى واجب و مستحب خود، همواره از خدا مى خواهد كه او را به صراط مستقيم هدايت كند: «اِهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقِـيمَ».
**
1. همان، ص70.
2. همان، ص64 : أبوبصير، عن أبيعبداللّه الصادق عليهالسلام قال: «الناس يمرّون على الصراط طبقات و الصراط أدقّ من الشعر و أحدّ من السيف، فمنهم من يمرّ مثل البرق. و منهم من يمرّ مثل عدو الفرس، و منهم من يمرّ حبواً، و منهم من يمرّ مشياً، و منهم من يمرّ متعلّقاً قد تأخذ النار منه شيئاً و تترك شيئاً».
-
امام خمينى در باره صراط مىگويد:
ما الآن در صراط مستقيم، همان صراطى كه يك طرفش دنياست، يك طرفش عاقبت و ما الان در صراط داريم حركت مى كنيم. اين پرده كه برداشته شد آن وقت صراط جهنم كه از متن جهنم مى گذرد؛ يعنى آتش دوزخ را گرفته، اين از وسط اين جا مىگذرد. بايد از اين جا عبور كنيد. دنيا همين جور است فساد كه همان آتش است بر شما احاطه كرده، بايد از بين همين فساد عبور كنيد به طورى كه سالم عبور كنيد. (1)
و مىفرمايد: ما همه در صراط هستيم و صراط از متن جهنم عبور مى كند، باطنش در آن عالم ظاهر مى شود. و در اين جا هر انسانى صراطى مخصوص به خود دارد، و در حال سير است، يا در صراط مستقيم كه منتهى به بهشت مىشود و بالاتر، و يا صراط منحرف به چپ يا منحرف به سوى راست كه هر دو به جهنم منتهى مىشوند. (2)
و مىفرمايد: آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است، اگر مستقيم در اين عالم حركت كنيد از آن صراط مستقيماً رد مى شويد، جهنم باطن اين دنياست اگر مستقيم از اين راه رفتيد و طرف چپ يا طرف راست
1و1. معاد از ديدگاه امام خمينى، ص278.
منحرف نشديد از صراط در اين عالم هم مستقيم عبور مىكنيد و به چپ يا راست متمايل نمى شويد كه اگر به چپ متمايل بشويد به جهنم است و اگر به راست متمايل بشويد جهنم است. (1)
1. همان، ص281.
-
دوزخ
دوزخ جاى گاهى است در جهان ديگر كه بزهكاران در آنجا به انواع عقوبت ها كيفر مى بينند. قرآن مجيد از آنجا به عنوان جهنم و جحيم ياد مى كند. به آيات زير توجه فرماييد:
ـ «به كافران بگو: به زودى مغلوب مى شويد و به سوى جهنم محشور خواهيد شد، و جاى گاه بدى است.» (1)
ـ «خدا همه منافقان و كافران را در جهنم گرد مى آورد.» (2)
ـ «خدا به مردان و زنان منافق و كافران به آتش جهنم وعده داده و در آنجا جاودانه خواهند بود. همان، آنان را كفايت مى كند و خدا آنان را لعنت كرده است، و عذابى پايدار خواهند داشت.» (3)
ـ «هر كس نزد پروردگارش گناهكار بيايد بى گمان داخل دوزخ شود كه نه مى ميرد و نه زنده مى ماند.» (1)
ـ «براى كافران آتش جهنم آماده است، نه حكم مرگشان صادر مى شود، نه در عذابشان تخفيف داده مى شود. بدين گونه هر ناسپاسى را كيفر مى دهيم.» (2)
ـ «پروردگارتان فرمود: مرا بخوانيد تا اجابت كنم، آنان كه از پرستش من سرباز مى زنند با خوارى داخل جهنم مى شوند.» (3)*
**
1. آل عمران (3) آيه 12: «قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ * وَتُحْشَرُونَ إِلى جَهَنَّمَ وَبِئْسَ المِهادُ».
2. نساء (4) آيه 140: «إِنَّ اللّهَ جامِـعُ المُنافِقِـينَ وَالكافِرِينَ فِى جَهَنَّمَ جَمِـيعاً».
3. توبه (9) آيه 68 : «وَعَدَ اللّهُ المُنافِقِـينَ وَالمُنافِقاتِ وَالكُـفّارَ نارَ جَـهَـنَّمَ خالِدِينَ فِـيها هِىَ حَسْبُـهُمْ
وَلَعَنَهُمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقِـيمٌ».
-
عذابهاى دوزخى
قرآن عذاب هاى جهنم را سخت و دردناك توصيف كرده و با اين عناوين از آنها ياد مى كند:
عذاب دردناك (عذاب اليم) عذاب ذلت بار (عذاب مهين) عذاب بزرگ (عذاب عظيم) عذاب سخت (شديد العذاب) عقاب سخت (شديد العقاب) جاى گاه بد (لبئس المهاد) عذاب سوزنده (عذاب الحريق).
مهمترين عذابهاى دوزخ، آتش سوزان است؛ از همين رو، جهنم در آيات فراوانى از قرآن به عنوان نار (آتش) معرفى شده است؛ به عنوان نمونه:
ـ «كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند اصحاب نار (آتش) و در آنجا جاويدان خواهند بود.» (1)
ـ «آرى هر كس كار بد انجام داد و گناهانش او را فرا گيرند آنان اصحاب آتش اند و در آنجايگاه جاويدان خواهند بود.» (2)
ساير عذابهاى دوزخى نيز از نوع حرارت شديد، سوختن و شعله ور شدن معرفى شده است.
**
1. طه (20) آيه 74: «إِنَّهُ مَنْ يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِماً فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لا يَمُوتُ فِـيها وَلايَحْيى».
2. فاطر (35) آيه 36: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ نارُ جَهَـنَّمَ لا يُـقْضى عَلَيْهِمْ فَيَمُوتُوا وَلا يُـخَفَّـفُ عَنْهُمْ مِنْ عَذابِها كـذ لِكَ نَجْزِى كُلَّ كَفُورٍ».
3. غافر (40) آيه 60 : «وَقالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِـبادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ».
-
خوراك اهل دوزخ
قرآن مى فرمايد:
ـ «ما براى ستمكاران آتشى آماده كرده ايم كه سراپرده هايش آنان را فرا مى گيرد و اگر فرياد رسى طلب كنند با آبى چون گدازه فلز به فريادشان مى رسند كه (گرماى آن) چهره ها را بريان مى كند، چه بد آشاميدنى و زشت جاى گاهى است.» (3)
ـ «پشت سرش جهنم است و از آب چرك و خون به او بخورانند. جرعه جرعه آن را مى نوشد و گواراى او نيست، مرگ از هر سو بر او مى تازد، اما نمى ميرد و عذابى سخت در انتظار اوست.» (4)
ـ «درخت زقّوم خوراك گناهكار است كه چون فلز گداخته در شكم ها جوش مى زند، هم چون جوشيدن آب داغ سپس بر سرش آب داغ مى ريزند؟» (1)
**
1. بقره (2) آيه 39: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآياتِنا أُولـئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِـيها خالِدُونَ».
2. همان، آيه 81 : «بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّـئَةً وَأَحاطَتْ بِهِ خَطِـيئَتُهُ فَأُولـئِكَ أَصْحابُالنّارِ هُمْ فِـيها خالِدُونَ».
3. كهف (18) آيه 29: «إِنّا أَعْتَدْنا لِلظّالِمِـينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ يَسْتَغِـيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهْلِ يَشْوِى الوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَساءَتْ مُرْتَفَقاً».
4. ابراهيم (14) آيات 16 ـ 17: «مِنْ وَرائِهِ جَهَـنَّمُ وَيُسْقى مِنْ ماءٍ صَدِيدٍ * يَتَجَرَّعُهُ وَلايَكادُ يُسِـيغُهُ وَيَأْتِـيهِ المَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ وَما هُوَ بِمَـيِّتٍ وَمِنْ وَرائِهِ عَذابٌ غَلِـيظٌ».
-
لباس اهل دوزخ
در قرآن مى گويد: «پس براى كسانى كه كفر ورزيدند جامه اى از آتش آماده كرده اند. بر سرشان آب جوش ريخته مى شود. هر چه در اندرون آنهاست و نيز پوستهايشان گداخته مى شود. گرزهاى آهنين برايشان آماده است.» (2)
چنان كه ملاحظه مى فرماييد دوزخ در قرآن به عنوان جاى گاهى پر از آتش، شعلهور، داغ و سوزنده، كه با لباسها و خوراكهاى آتشين از ساكنين آن پذيرايى مى شود، معرفى شده است. آيا وضع واقعاً همين گونه است كه از ظواهر آيات استفاده مى كنيم. آيا آتش دوزخ عين همين آتشهاى دنيوى است؟ يا به گونهاى ديگر است كه نمونه اش در دنيا وجود ندارد؟ در برخى آيات ويژگى هايى براى آتش دوزخ ياد كرده كه نمونهاش در دنيا نيست؛ مثلاً در قرآن مى گويد: «از آتشى بترسيد كه هيزم آن آدميان و سنگهاست كه براى كافران آماده شده است.» (3)
**
1. دخان (44) آيات 43 ـ 46: «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ * طَعامُ الأَثِـيمِ * كَالْمُهْلِ يَغْلِى فِى البُطُونِ * كَغَلْىِ الحَمِـيمِ».
2. حج (22) آيات 19 ـ 21: «فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُـطِّعَتْ لَهُمْ ثِـيابٌ مِنْ نارٍ يُـصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِـهِمُ الحَمِـيمُ * يُصْهَرُ بِهِ ما فِى بُطُونِـهِمْ وَالْـجُلُودُ * وَلَهُمْ مَقامِـعُ مِنْ حَدِيدٍ».
3. بقره (2) آيه 24: «فَاتَّقُوا النّارَ الَّتِـى وَقُودُها النّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْـكافِرِينَ».
و مى فرمايد: «اى مؤمنان خود و خانواده خويش را از آتشى باز داريد كه هيزم آن آدميان و سنگها مى باشند.» (1)
و مى گويد: «شما و آنچه را به جاى خدا مى پرستيد هيزم (يا سنگريزه) جهنم هستيد و در آن وارد خواهيد شد.» (2)
در اين آيات، نفوس خود انسانها و معبودهايشان، چه بتها و چه سنگهاى قيمتى به عنوان هيزم و شعله ور ساز آتش دوزخ معرفى شدهاند و در آتش هاى دنيوى چنين چيزى وجود ندارد.
در قرآن مى گويد: «آنان كه اموال يتيمان را به ستم مى خورند همانا كه شكم خويش از آتش پر مى كنند و به زودى در آتش شعله ور در آيند.» (3)
و مى فرمايد: «كسانى كه زر و سيم مى اندوزند و در راه خدا انفاق نمى كنند به عذابى دردناك بشارت بده، روزى كه زر و سيم را در آتش مى گدازند و پيشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ مى كنند. (و گفته مى شود) اين همان اموال است كه ذخيره كرده بوديد، اكنون آنچه را اندوخته ايد بچشيد.» (4)
**
1. تحريم (66) آيه 6 : «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِـيكُمْ ناراً وَقُودُها النّاسُ وَالحِـجارَةُ».
2. انبياء (21) آيه 98: «إِنَّكُمْ وَما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ حَصَبُ جَهَـنَّمَ أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ».
3. نساء (4) آيه 10: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ اليَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ ناراً وَسَيَصْلَوْنَ سَعِـيراً».
4. توبه (9) آيات 34 ـ 35: «وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالفِضَّـةَ وَلا يُنْفِقُونَها فِى سَبِـيلِ اللّهِ فَبَـشِّـرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِـيمٍ * يَوْمَ يُـحْمى عَلَيْها فِى نارِ جَـهَـنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُـهُمْ وَجُـنُوبُـهُمْ وَظُـهُورُهُمْ هـذا ما كَـنَـزْتُمْ لاِءَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ».
-
در آيات مذكور خوردن مال يتيم را عين خوردن آتش معرفى كرده و طلا و نقره ذخيره شده را به عنوان وسيله عذاب دادن ذخيره كننده به شمار آورده آنگاه مى گويد اينها عين چيزهايى است كه براى خودتان ذخيره كرده ايد، پس طعم آنها را بچشيد.
قرآن در عذاب دادن دوزخيان مى گويد: «كسانى كه به آيات ما كفر ورزيده اند به زودى در آتش مى افكنيم، هرگاه كه پوست بدنشان بريان شد پوستهاى تازهاى جاى گزين آن مى سازيم تا عذاب را بچشند. همانا كه خدا قدرتمند و حكيم است.» (1)
از آيه استفاده مى شود كه نه آتش دوزخ همانند آتش هاى دنيوى است، نه بدن انسان عذاب شونده مانند بدن دنيوى است. آتشهاى دنيوى بدن انسان را مى سوزانند، نه روح و قلب او را. ولى قرآن مى گويد: آتش دوزخ به روح مى رسد و باطن انسان را شعلهور مى سازد: در قرآن مىگويد: «آتش برافروخته خداست كه به دلها راه مى يابد. و از هر سو در ميانشان گرفته، در شعله هاى برافراشته.» (2)
از اين قبيل آيات استفاده مى شود كه آتش جهنم با آتشهاى دنيوى تفاوتهاى اساسى دارد و به گونه اى ديگر و با آثار ويژه ديگر است. اصولاً اگر آتش دوزخ عين آتشهاى دنيوى باشد دنيا خواهد بود نه آخرت.
**
1. نساء (4) آيه 56 : «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِـيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِـيَذُوقُوا العَذابَ إِنَّ اللّهَ كانَ عَزِيزاً حَكِيماً».
2. همزه (104) آيات 6 ـ 9: «نارُ اللّهِ المُوقَدَةُ * الَّتِى تَطَّلِـعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ * إِنَّها عَلَيْهِمْ مُـؤْصَدَةٌ * فِى عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ».
-
سخنانى از امام خمينى
در اينجا به قسمتى از سخنان امام خمينى در توصيف دوزخ و عذابهاى دوزخى اشاره مى كنيم:
جهنم و عذابهاى گوناگون عالم ملكوت و قيامت صورتهاى عمل و اخلاق خود توست. تو به دست خود خويشتن را دچار ذلت و زحمت كردى و مى كنى، تو با پاى خود به جهنم مى روى و به عمل خود جهنم درست مى كنى، جهنم نيست جز باطن عمل هاى ناهنجار تو، ظلمتها و وحشت هاى برزخ و قبر و قيامت نيست جز ظل ظلمانى اخلاق فاسده بنى الانسان: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَـرّاً يَرَهُ». (1)
و مى فرمايد:
اين جا مال يتيم خوردى لذت بردى، خدا مى داند آن صورتى كه در آن عالم از آن در جهنم مى بينى، و آن ذلتى كه در آنجا نصيب توست چيست؟ اين جا بد گفتى به مردم، قلب مردم را سوزانيدى، اين سوزش قلب عباد خدا را خدا مى داند چه عذابى دارد، در آن دنيا، وقتى كه ديدى مى فهمى چه عذابى خودت براى خودت تهيه كردى. وقتى غيبت كردى صورت ملكوتى او براى تو تهيه شد، به تو رد مى شود، با او محشور مى شوى و عذاب آن را خواهى چشيد. (2)
**
1. معاد از ديدگاه امام خمينى، ص301.
2. همان، ص305.
و مى فرمايد:
خداى تعالى خبر مى دهد در كتاب منزل خود در آيه شريفه «نارُ اللّهِ المُوقَدَةُ * الَّتِى تَطَّلِـعُ عَلَى الأَفْئِدَةِ» از وصف آتشى كه ـ آتش خدا ـ استيلاى بر قلوب پيدا مى كند و قلوب را مى سوزاند، هيچ آتشى قلب سوزان نيست جز آتش الهى. تمام آتش دوزخ و عذاب قبر و قيامت و غير آنها را كه شنيدى و قياس كردى به آتش دنيا و عذاب دنيا اشتباه فهميدى، بد قياس كردى و آتش اين عالم يك امر عرضى سردى است، عذاب اين عالم خيلى سهل و آسان است، ادراك تو در اين عالم ناقص است و كوتاه است، همه آتشهاى اين عالم را جمع كنند روح انسان را نمى تواند بسوزاند، آنجا آتش علاوه بر اين كه جسم را مى سوزاند روح را مى سوزاند، قلب را ذوب مى كند فؤاد را محترق مى نمايد. (1)
-
تهديدشدگان به عذاب دوزخ
در قرآن كريم چند دسته مردم به عذاب دوزخ تهديد شده اند:
دسته اول، كافران: كسانى كه به خدا و معاد و نبوت ايمان ندارند. قرآن مى گويد: «كسانى كه كافر شدند و آيات خدا را تكذيب كنند آنان اهل دوزخند و در آنجا جاودانه خواهند بود.» (2)
دسته دوم، مشركان: كسانى كه در پرستش، غير از خدا را شريك قرار مى دهند. قرآن مى فرمايد: «كافران اهل كتاب و نيز مشركان در آتش دوزخند، و براى هميشه در آنجا خواهند بود. اينان بدترين انسانها مى باشند.» (1)
**
1. همان، ص315.
2. بقره (2) آيه 39: «وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآياتِنا أُولـئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِـيها خالِدُونَ».
دسته سوم، منافقان: كسانى كه در باطن ايمان ندارند ولى با زبان مدعى ايمان هستند و در جمع مؤمنان زندگى مى كنند. قرآن مى گويد: «خدا به مردان و زنان منافق و كافران وعده آتش دوزخ داده است و در آنجا جاودانه اند. همين برايشان بس است. خدا آنها را لعن كرده و در عذابى پايدار گرفتار خواهند شد.» (2)
در اين آيات به اين سه گروه وعده دوزخ داده شده به علاوه توقفشان را در دوزخ جاودانه و هميشگى معرفى كرده است. و در اين خصوص از كلمه «خالد» و «خلود» استفاده كرده است. اما بايد توجه داشته باشيم كه جاودانگى يكى از معانى خلود است، در لغت معانى ديگر نيز دارد.
راغب مىنويسد: «مخلد» در اصل به معناى چيزى است كه مدت درازى باقى بماند و به همين جهت به مردى كه موهايش دير سفيد شود مى گويند: رجل مخلد. سپس كلمه مخلد به طور استعاره استعمال شده براى كسى كه جاودانه باشد. (3)
**
1. بينة (98) آيه 6 : «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الكِتابِ وَالمُشْرِكِـينَ فِى نارِ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِـيها أُولـئِك َ هُمْ شَرُّ البَرِيَّةِ».
2. توبه (9) آيه 68 : «وَعَدَ اللّهُ المُنافِقِـينَ وَالمُنافِقاتِ وَالكُـفّارَ نارَ جَـهَـنَّمَ خالِدِينَ فِـيها هِىَ حَسْبُـهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللّهُ وَلَهُمْ عَذابٌ مُقِـيمٌ».
3. المفردات، ص154، ذيل كلمه خلد.
-
ابن اثير نيز در تفسير حديث حضرت على عليهالسلام كه فرموده «من دان لها و اخلد اليها» يعنى به دنيا اعتماد نمايد و ملازم آن باشد، خلود را به معناى «جاودانگى» آورده است. (1)
بنابراين، در اين كه كافران و مشركان و منافقان مدتى بسيار طولانى در دوزخ معذب خواهند بود ترديدى نيست، چون قرآن بدين مطلب تصريح دارد، اما اين كه جاودانه خواهند ماند محل ترديد است، مخصوصاً با توجه به دو نكته مهم: يكى اين كه تعذيب دوزخيان به منظور كينه توزى و انتقامجويى نيست، بلكه به هدف زدودن تاريكى ها و آلودگى هاى حيوانى و شيطانى و قابليت يافتن براى الطاف الهى است، نكته دوم اين كه از سعه رحمت خداى متعال و سبقت آن بر غضبش نبايد غفلت كرد. بنابراين، اگر در اثر تعذيب طولانى دوزخيان فطرت توحيدى كه در باطن ذات آنها پنهان بود آشكار گشت و جنبه انسانيت آنها بر جنبه حيوانيت و شيطنت غلبه كرد امكان اين كه مشمول لطف و رحمت خداى ارحم الراحمين قرار گيرند منتفى نخواهد بود. ما با عقل ناقص و تنگ نظرى هاى خود حق داورى در مورد اين مسئله مهم را نداريم.
گروه چهارم، ظالمان و ستمكاران هستند. قرآن مى گويد: «آن گاه به ستمكاران گويند: عذاب جاويد را بچشيد، آيا نه اين است كه در برابر اعمالتان كيفر مى بينيد.» (2)
**
1. النهايه، ج2، ص61 ، ذيل كلمه خلد.
2. يونس (10) آيه 52 : «ثُمَّ قِـيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ».
-
گروه پنجم، كسانى كه انسان يا انسانهايى را بدون جرم به قتل برسانند. قرآن مىگويد: «هر كس مؤمنى را به عمد بكشد كيفر او جهنم است كه در آن جاويدان خواهد بود، خدا بر او خشم گيرد و لعنت كند و برايش عذابى بزرگ آماده سازد. (1)
در اين كه اين دو گروه گناه بسيار بزرگى را مرتكب شدهاند و بايد به كيفر اعمال زشتشان مدتى طولانى در دوزخ باشند ترديد نيست اما اين كه در جهنم جاويدان باشند، چنان كه ظاهر آيات است محل ترديد مى باشد، مخصوصاً با توجه به آنچه قبلاً بدان اشاره شد.
گروه ششم، گناهكاران و مجرمان. در قرآن مىفرمايد: «آرى، هر كس كه كار زشتى انجام داد و گناهش بر او احاطه كرد اينان اهل جهنم اند و جاودانه خواهند بود.» (2)
و مى فرمايد: همانا كه مجرمان (گناهكاران) در عذاب جهنم جاويدان خواهند بود. (3)
چنان كه ملاحظه مىفرماييد مجرمان و گناهكاران به دخول در دوزخ و عذاب جاويدان تهديد شده اند. اما با توجه به آيات و احاديث فراوان، دخول در دوزخ آنان مشروط به اين است كه اولاً: بدون توبه و جبران مافات از دنيا رفته باشند و ثانياً: عذابهاى دوزخى و سختىهاى قيامت آنان به حدى نبوده كه لياقت شفاعت پيدا كنند، وگرنه داخل دوزخ نخواهند شد. در اين آيات كسانى هم كه داخل دوزخ شدهاند به عذاب دائم تهديد شده اند ولى با توجه به آنچه گفته شد مدت توقف آنان در دوزخ به مقدار گناهانشان (كم يا زياد) خواهد بود. و بعد از پاك شدن و لياقت شفاعت به وسيله شافعان و رحمت و لطف بى پايان الهى از عذاب دوزخ نجات خواهند يافت.
**
1. نساء (4) آيه 93: «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِـيها وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظِـيماً».
2. بقره (2) آيه 81 : «بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّـئَةً وَأَحاطَتْ بِهِ خَطِـيئَتُهُ فَأُولـئِكَ أَصْحابُالنّارِ هُمْ فِـيها خالِدُونَ».
3. زخرف (43) آيه 74: «إِنَّ المُجْرِمِـينَ فِى عَذابِ جَهَنَّـمَ خالِدُونَ».
گروه هفتم، كافران بى خبر. در بين مردم افرادى هستند كه به خدا و پيامبر و معاد ايمان ندارند ولى نه از روى عناد و تعمد بلكه از روى جهل و بىخبرى محض. به طور وحشى يا نيمه وحشى در جنگل يا محيط هاى دور افتاده همانند حيوانات زندگى مى كنند و جز خوردن و آشاميدن و شهوترانى چيزى نمى دانند. يا به دين آبائى و اجدادى خود آن چنان يقين دارند كه احتمال نمى دهند تا در صدد تحقيق برآيند. اين گونه افراد گرچه استحقاق بهشت ندارند در دوزخ هم معذب نخواهند شد، چون تعذيب چنين افراد بى خبرى با عدل خدا سازگار نيست. خدا در قرآن مى گويد: «ما هيچ قومى را عذاب نمى كنيم تا آن گاه كه پيامبرى برايشان بفرستيم.» (1)
**
1. اسراء (17) آيه 15: «وَما كُنّا مُعَذِّبِـينَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً».
-
بهشت و نعمتهاى بهشتى
بهشت يعنى جهان بهتر، جايى خوش آب و هوا و پر از انواع نعمتها كه نيكوكاران پس از مرگ در آنجا زندگى خواهند كرد. قرآن كريم از آن مكان موعود به عنوان جنت ياد كرده است. جنت يعنى باغ پر درخت. در قرآن آيات فراوانى داريم كه مؤمنان نيكوكار را به بهشت وعده داده و انواع زيبايى ها و نعمتهايش را بر شمرده است؛ به عنوان نمونه به برخى از آنها اشاره مى شود:
ـ «به كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند بشارت بده كه باغ هايى خواهند داشت كه جويبارها از زير آنها روان است. هرگاه ميوه اى از آنها روزى آنان گردد، مى گويند اين همان است كه از پيش روزى ما شده بود. ميوه هاى همانندى برايشان آورده مى شود، و همسرانى پاكيزه دارند، و در بهشت جاويدان خواهند بود.» (1)
**
1. بقره (2) آيه 25: «وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنْها مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قالُوا هـذا الَّذِى رُزِقْنا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَلَهُمْ فِـيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِـيها خالِدُونَ».
ـ «كسانى كه پرهيزكارند در باغهايى (بهشت) زندگى خواهند كرد كه در زير درختان آن جويبارهايى روان است. جاودانهاند، پذيرايى شايسته اى است از جانب خدا، و آنچه نزد خداست بهتر است براى نيكوكاران.» (1)
ـ «خدا به مردان و زنان مؤمن باغ هايى وعده داده كه از زير آنها نهرها جارى است و جاودانه اند. و منزل هاى پاكيزه در بهشت عدن. و خشنودى (رضوان) خدا از همه اينها برتر است. و اين است سعادت بزرگ.» (2)
ـ «مَثَل بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده (اين است كه) نهرهايى در آن جارى است، ميوه ها و سايه هايش هميشگى است. اين فرجام پرهيزگاران است. و عاقبت كافران دوزخ خواهد بود.» (3)
ـ «بهشتهاى عدن كه در آن فرود مىآيند از زير آنها نهرها جارى است، هر چه بخواهند در آن هست، خدا به پرهيزگاران اين گونه پاداش مى دهد.» (4)
**
1. آل عمران (3) آيه 198: «الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ خالِدِينَ فِـيها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ وَما عِنْدَ اللّهِ خَيْرٌ لِلأَبْرارِ».
2. توبه (9) آيه 72: «وَعَدَ اللّهُ المُـؤْمِنِـينَ وَالمُـؤْمِناتِ جَـنَّاتٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ خالِدِينَ فِـيها وَمَساكِنَ طَيِّبَةً فِى جَـنّاتِ عَـدْنٍ وَرِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذ لِكَ هُـوَ الفَوْزُ العَظِـيمُ».
3. رعد (13) آيه 35: «مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ المُتَّـقُونَ تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَظِلُّها تِلْكَ عُقْبَى الَّذِينَ اتَّـقَوْا وَعُقْبَى الْكافِرِينَ النّارُ».
4. نحل (16) آيه 31: «جَنّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ لَهُمْ فِـيها ما يَشاءُونَ كَذ لِكَ يَجْزِى اللّهُ المُتَّقِـينَ».
-
ـ «كسانى كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام داده اند همانا كه ما پاداش كسى را كه كار خوب انجام داده ضايع نخواهيم كرد، آنان بهشت هاى عدن خواهند داشت كه از زير آنها نهرها جارى است. در آنجا به دستبندهاى زرين آراسته مى گردند، و جامهه اى سبز كه از ديباى نازك و ديباى درشت بافته شده، مى پوشند. بر تختها تكيه مى دهند، پاداش نيك و آسايشگاه خوبى است.» (1)
ـ «هيچ كس نمى داند چه چيز گرانبهايى (چشم روشنى) به پاداش كارهاى خوبى كه انجام داده اند برايشان نهفته اند.» (2)
ـ «آنان كه به آيات ما ايمان آوردند و مسلمان بودند، (به آنان گفته مىشود) خود و همسرانتان شادمان به بهشت در آييد، گرد آنان قدحهاى زرين و جامها را مى چرخانند. در آنجا آنچه دلها بخواهد و چشمها لذت برد فراهم است و شما در آنجا جاويدان خواهيد بود، اين بهشتى است كه براى كارهايى كه انجام دادهايد به شما رسيده است. در آنجا ميوه هاى فراوانى است كه از آنها مى خوريد.» (3)
**
1. كهف (18) آيات 30 ـ 31: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ إِنّا لا نُضِـيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً * أُولـئِكَ لَهُمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْرِى مِنْ تَحْتِـهِمُ الأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِـيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِـياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِـينَ فِـيها عَلَى الاْءَرائِكِ نِعْمَ الثَّوابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقاً».
2. سجده (32) آيه 17: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِـىَ لَهُمْ مِنْ قُـرَّةِ أَعْيُنٍ جَـزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ».
3. زخرف (43) آيات 69 ـ 73: «الَّذِينَ آمَنُوا بِآياتِنا وَكانُوا مُسْلِمِـينَ * أُدْخُلُوا الجَنَّةَ أَنْتُمْ وَأَزْواجُكُمْ تُحْبَرُونَ * يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوابٍ وَفِـيها ما تَشْتَهِـيهِ الأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ وَأَنْتُمْ فِـيها خالِدُونَ * وَتِلْكَ الجَنَّةُ الَّتِى أُورِثْتُمُوها بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ * لَكُمْ فِـيها فاكِهَةٌ كَثِـيرَةٌ مِنْها تَأْكُلُونَ».
ـ «مَثَل بهشتى كه به پرهيزگاران نويد داده شده (اين است) در آن نهرهايى است از آب هايى كه نمى گندد و جويبارهايى از شير كه مزهاش تغيير نمى كند و جويبارهايى از شراب كه به نوشندگان لذت مى بخشد، و نهرهايى از عسل تصفيه شده و انواع ميوها در اختيارشان مىباشد، و نيز آمرزش پروردگارشان، آيا اينان برابرند با كسانى كه در آتش دوزخ جاودانه اند و آبى داغ به آنان مى نوشانند كه رودههايشان را پاره پاره مى كند.» (1)
ـ «به سوى مغفرت پروردگارتان سبقت بگيريد و همچنين به بهشتى كه عرض آن به مقدار آسمان و زمين است و به كسانى وعده داده شده كه به خدا و رسولانش ايمان آوردهاند.» (2)
ـ «همانا كه نيكان از پيالهاى مى نوشند كه آميخته به بوى خوش كافور است. از چشمه اى كه بندگان خدا از آن مى نوشند، آن را به اراده خود روان مى سازند.» (3)
ـ «به پاداش صبرى كه داشته اند بهشت و لباس حرير داده مى شود، در بهشت بر تختهاى زيبا تكيه مى كنند، نه خورشيد را مى بينند
**
1. محمد (47) آيه 15: «مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِى وُعِدَ المُتَّقُونَ فِـيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشّاِرِبيَن وَأَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّىً وَلَهُمْ فِـيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِى النّارِ».
2. حديد (57) آيه 21: «سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَالأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَرُسُلِهِ».
3. انسان (76) آيات 5 ـ 6 : «إِنَّ الأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً * عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً».
-
و نه سرما را، سايه نزديك آنها و ميوهها در اختيارشان مى باشد، اطراف آنها ظرفهاى نقره و جامهاى بلورين مى چرخانند، ظرفهاى بلورينى كه از نقره و به اندازه، ساخته شده اند، در آنجا از پياله هايى مى نوشند كه با زنجبيل آميخته شده است، از چشم هاى به نام سلسبيل، خدمتگزارانِ جوانى هميشه گرد آنان مىچرخند كه چون آنها را بنگرى گمان مىكنى مرواريدهاى پراكندهاند. چون بدانجا بنگرى نعمت و پادشاهى بزرگى را خواهيد ديد. بر تن آنان جامههاى سبز كه از ديباى نازك و درشت بافته شده است. و به دستبندهاى سيمين آراستهاند. و پروردگارشان به آنان شرابى پاك مى نوشاند.» (1)
آيات مذكور، بهشت را به عنوان منزلى بسيار عالى و زيبا و خوش آب و هوا معرفى مى كنند كه انواع نعمتها در آن آماده است. از جمله درختان سرسبز و انبوه كه نهرهايى از آب زلال زير آنها جريان دارد، انواع ميوه هاى خوشمزه و خوشبو و لطيف كه بدون زحمت در اختيار بهشتيان قرار مىگيرد، جويبارهايى از شير و عسل تصفيه شده و شراب ناب در آنجا روان است كه هر چه بخواهند مى نوشند، گوشت پرندگان آماده است و در
**
1. همان، آيات 12 ـ 21: «وَجَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَحَرِيراً * مُتَّـكِئِينَ فِـيها عَلَى الأَرائِك ِ لا يَرَوْنَ فِـيها شَمْساً وَلا زَمْهَرِيراً * وَدانِـيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَذُلِّـلَتْ قُطُوفُها تَذلِـيلاً * وَيُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِـيَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوابٍ كانَتْ قَوارِيرَاْ * قَوارِيرَاْ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوها تَقْدِيراً * وَيُسْقَوْنَ فِيها كَأْساً كانَ مِزاجُها زَنْجَبِيلاً * عَيْناً فِـيها تُسَمّى سَلْسَبِيلاً * وَيَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُـؤْلُـؤاً مَنْثُوراً * وَ إِذا رَأَيْتَ ثَـمَّ رَأَيْتَ نَعِـيماً وَمُلْكاً كَبِيراً * عالِـيَهُمْ ثِـيابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً».
اختيارشان قرار مىگيرد، در قصرهاى زيبا و چند طبقه بر روى تختهاى بسيار نرم و لطيف و زيبا آرميده اند و خدمتگزارانى بسيار زيبا پيوسته دورشان مى چرخند و پذيرايى مى كنند، لباسهاى نرم و لطيف و قشنگ مى پوشند و در باغهاى بهشت گردش مى نمايند، از حورالعين كه در زيبايى همانند مرواريد هستند و قبلاً با هيچ مردى آميزش نداشته و جز به همسرشان نظر ندارند. و در يك كلام، آنچه مؤمنان نيكوكار بخواهند و اراده كنند در بهشت آماده است.
گفتنى است كه نعمتهاى مذكور شبيه نعمتهاى دنيوى است و بايد اين حقيقت را بپذيريم ولى لزومى ندارد آنها را عين نمونههاى دنيوى و با حفظ همه آثار دنيوى و نواقصشان بدانيم، اگر چنين باشد بهشت بخشى از دنيا مىشود نه آخرت. در صورتى كه آخرت جهان بسيار عالىترى است كه در طول عالم دنياست نه در عرض آن، امور اخروى از نواقص و كاستى هاى امور دنيوى منزه اند.
-
در برخى آيات و احاديث نيز بدين امتياز اشاراتى شده است كه به عنوان نمونه به بعض آنها اشاره مى شود: غذاهاى دنيوى لذت دارند ولى به همراه آن مواد زايدى هم دارند كه به ناچار بايد از طريق ادرار و مدفوع دفع شود، اما غذاهاى بهشتى مدفوع و ادرار ندارند. ميوه هاى دنيوى را بايد چيد ولى
شاخه هاى درختان ميوه بهشتى خود به نزديك مؤمن مى آيند آبها و شيرهاى دنيوى قابليت فساد دارند و اگر مدتى راكد بمانند مىگندند و مزه آنها تغيير مى كند:
«وَدانِـيَةً عَلَيْهِمْ ظِلالُها وَذُلِّـلَتْ قُطُوفُها تَذلِـيلاً».
ولى آب و شير بهشتى فساد نمىپذيرد: «فِـيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ».
مشروبات دنيوى لذت دارند ولى مستى و تهوع و اعتياد نيز به همراه دارند؛ بر خلاف مشروبات بهشتى كه لذت دارند ولى از نواقص مشروبات دنيوى منزه هستند.
آنچه گفته شد در خصوص نعمتهايى است كه نمونه ناقصى از آنها در دنيا يافت مىشود، ولى از قرآن استفاده مىشود كه در بهشت نعمتهاى بسيار ممتازى وجود دارد كه نه چشمى آنها را ديده نه گوشى شنيده نه بر قلب بشرى خطور كرده است، قرآن مىگويد: «هيچ كس نمى داند چه چيزى را كه وسيله چشم روشنى اوست برايش نهفته اند.» (1)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «در بهشت نعمتهايى است كه نه چشمى آنها را ديده و نه بر قلب بشرى خطور كرده است.» (2)
نعمتهاى بهشتى به سراغ مؤمن مى آيند نه اين كه مؤمن به سراغ آنها برود، اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: «طوبى، درختى است در بهشت. اصل آن در منزل رسول خدا صلىاللهعليهوآله است و در منزل هر مؤمنى شاخهاى دارد. هرگاه كه مؤمن به چيزى ميل داشته باشد آن شاخه همان را در اختيارش قرار مىدهد.» (1)
**
1. سجده (32) آيه 17: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِـىَ لَهُمْ مِنْ قُـرَّةِ أَعْيُنٍ».
2. وسائل الشيعه، ج11، ص476: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : «و فيها ما لا عين رأت، و لا أذن سمعت، و لا خطر على قلب بشر».
بهشتيان هميشه جوان و زيبايند. پيرى، بيمارى، ناتوانى، غم و اندوه، حسد، كينه، رنج در بهشت نيست. بهشتيان از انواع غذاهاى لذيذ مى خورند ولى ادرار و مدفوع ندارند. براى هميشه در بهشت زندگى مى كنند و مرگ بر آنها عارض نمى شود.
مرحوم ملامحسن فيض كاشانى در تفاوت نعمتهاى بهشتى با نعمتهاى دنيوى نوشته است:
تمايل انسان در دنيا تابع چيزهايى است كه در خارج موجودند ولى امور بهشت تابع خواسته بهشتيان مى باشند، آنها هر چه بخواهند با ارادهشان موجود مىشود. خدا در قرآن مى گويد: «فِـيها ما تَشْتَهِـيهِ الأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ» پس آنچه را اراده كنند فوراً حاضر مى شود، نه اين كه آنچه موجود است برايشان حاضر شود. (2) تفاوت ديگر اين كه نشأه آخرت نشأه نور و ادراك و حضور و حيات و ظهور است، امور اخروى زنده و مدرك هستند. چنان كه در احاديث آمده كه انواع ميوه ها به بهشتيان مى گويند: اى ولىِّ خدا مرا بخور قبل از اين كه ديگرى را ميل كنى. و اين كه وقتى مؤمن بر تخت خود مىنشيند آن تخت از خشنودى به اهتزاز در مى آيد. و در قرآن آمده كه: «إِنَّ الدّارَ الآخِرَةَ
**
1. بحارالأنوار، ج8 ، ص117: قال اميرالمؤمنين عليه السلام : «طوبى شجرة في الجنّة أصلها في دار النبيّ: و ليس من مؤمن إلاّ في داره غصنٌ منها لا تخطر على قلبه شهوة شيء إلاّ أتاه به ذلك الغصن».
2. اصول المعارف، ص197.
لَهِىَ الحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ». (1)
-
درجات بهشت
بهشت درجات و مراتب مختلفى دارد. نعمتهاى بهشتى نيز براى همه بهشتيان يكسان نيست. همه بهشتيان در يك مقام نيستند، بعضى در اعلا مرتبه و بعضى در پايينترين درجات و برخى در حد متوسط هستند.
اميرالمؤمنين عليه السلام در توصيف بهشت فرمود: «درجاتى فروتر و برتر، منزل هايى متفاوت، نعمتهاى آن قطع نمى شود، مقيم آن كوچ نمى كند، جاويدان در آن پير نمى شود، ساكن در آن هيچگاه نيازمند نمى گردد.» (2)
قرآن مى گويد: «آنان نزد خدا درجاتى دارند و خدا به آنچه انجام مى دهند بيناست.» (3)
و مى فرمايد: «مؤمنانى كه به جهاد نمى روند و آسيب نمى بينند با جهادگران در راه خدا به جان و مال برابر نيستند خدا كسانى را كه در راه خدا با مال و جان خود جهاد كرده اند بر جهادگريزان به درجهاى برترى مى دهد، و به همگان وعده احسان داده است و جهادگران را بر جهاد گريزان به پاداشى بزرگ برترى داده است.» (1)
**
1. همان، ص201.
2. نهجالبلاغه، خطبه 85 : «درجات متفاضلات، و منازل متفاوتات، لا ينقطع نعيم ها، و لا يضعن مقيمها، و لا يهرم خالدها، و لا يبأس ساكن ها».
3. آل عمران (3) آيه 163: «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللّهِ وَاللّهُ بَصِـيرٌ بِما يَعْمَلُونَ».
و مى فرمايد: «خدا كسانى را كه ايمان آورده اند و دانشمندان را درجاتشان را بالا مى برد و خدا به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.» (2)
و مى فرمايد: «و براى هر يك از آنها به مقدار عملشان درجاتى است، جزاى اعمالشان به طور كامل داده مى شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت.» (3)
بالاترين درجات بهشت رضوان است، قرآن مى فرمايد: «رضوان (رضايت خدا) از همه اينها برتر است و اين است رستگارى بزرگ.» (4)
بنابراين همه مؤمنان به بهشت مى روند و از نعمتهاى بهشتى برخوردار خواهند شد، ولى نه جاى گاه بهشتى آنان يكسان است، نه نعمتهايى كه از آنها بهره مند مى شوند. بلكه تفاوتهاى فراوانى دارند كه عقل ما از درك آنها عاجز است. منشأ تفاوت درجات بهشتيان مى تواند چند چيز باشد:
يك: مقدار شناخت و ايمان و باورهاى آنها به اصول عقايد؛
دو: ملكات نفسانى و مقدار التزام آنان به رعايت ارزش هاى اخلاقى؛
سه: مقدار التزام آنها به انجام وظايف دينى؛
چهار: مقدار تقوا و پرهيز از اخلاق زشت و ترك گناهان
**.
1. نساء (4) آيه 95: «لا يَسْتَوِى القاعِدُونَ مِنَ المُؤْمِنِـينَ غَيْرُ أُولِى الضَّرَرِ وَالمُجاهِدُونَ فِى سَبِـيلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدِينَ بِأَمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلى القاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُـلاًّ وَعَدَ اللّهُ الحُسْنى وَفَضَّلَ اللّهُ المُجاهِدِينَ عَلى القاعِدِينَ أَجْراً عَظِـيماً».
2. مجادله (58) آيه 11: «يَرْفَعِ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ وَاللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ».
3. احقاف (46) آيه 19: «وَلِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا وَ لِيُوَفِّيَهُمْ أَعْمالَهُمْ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ».
4. توبه (9) آيه 72: «وَرِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَكْبَرُ ذ لِكَ هُـوَ الفَوْزُ العَظِـيمُ».
گرچه بهشتيان هر چه بخواهند و اراده كنند فوراً در اختيارشان قرار مى گيرد: «فِـيها ما تَشْتَهِـيهِ الأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الأَعْيُنُ» ولى خواسته همه افراد يكسان نيست بلكه به معرفت و عرفان هر يك بستگى دارد.
-
وسيله بهشت رفتن و بهرهمندى از نعمتهايش
بهشت در همين جهان و با ايمان و عقايد صحيح و اخلاق نيك و عملهاى صالح و اجتناب از گناهان تهيه مىشود و در جهان آخرت آشكار مىگردد. بهشت و نعمتهايش نتيجه اعمال دنيوى بلكه عين آنها خواهد بود.
امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «خداى تبارك و تعالى فرموده: اى بندگان صديق من! در اين دنيا از نعمت عبادت من بهره بگيريد، چون در جهان آخرت از همينها بهرهمند خواهيد شد.» (1)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «در بهشت قصرهاى بلورين وجود دارد كه ظاهر آنها از باطن و باطنشان از ظاهر ديده مىشود. از امت من كسانى در آن قصرها سكونت خواهند كرد كه با مردم خوب سخن بگويد، مردم را اطعام كند، سلام خود را آشكار سازد و شبانگاه كه مردم در خواب هستند نماز بخواند.» (1)
**
1. بحارالأنوار، ج8 ، ص155: قال أبوعبداللّه عليهالسلام : «قال اللّه تبارك و تعالى: يا عبادى الصديقين! تنعّموا بعبادتي في الدنيا؛ فإنّكم تتنعّمون بها في الآخرة».
امام سجاد عليهالسلام فرمود: «به تلاوت و عمل به قرآن عنايت داشته باش همانا كه خداى متعال بهشت را با خشتى از طلا و خشتى از نقره آفريد. ملاط آنها را مسك و خاك آن را زعفران و سنگ ريزههاى آن را مرواريد قرار داده. درجات بهشت را به تعداد آيات قرآن قرار داد. هر كس در دنيا قرآن بخواند (و بدان عمل كرده) در قيامت به او گفته مىشود: بخوان و بالا برو و هر كس داخل بهشت شود بالاتر از او نيست مگر پيامبران و صديقان.» (2)
رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «هنگامى كه به معراج رفتم داخل بهشت شدم فرشتگان را ديدم كه با خشت هايى از طلا و نقره ساختمانى را بنا مىكنند. گاهى مشغول كار بودند و زمانى دست مىكشيدند به آنان گفتم: چرا گاهى دست از كار بر مىداريد؟ گفتند: در انتظار رسيدن مصالح مىمانيم. گفتم مصالح شما چيست؟ گفتند اين ذكرِ مؤمن در دنيا: سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر، هنگامى كه اين ذكر را مىگويد مشغول بنا هستيم، هرگاه توقف مىكند ما هم دست از كار مىكشيم.» (1)
**
1. همان، ج8 ، ص119: قال رسولاللّه: «إنّ في الجنّة غرفاً يرى ظاهرها من باطنها و باطنها من ظاهرها، يسكنها من أمّتي من أطاب الكلام، و أطعم الطعام، و أفشى السلام و صلّى با الليل و الناس نيام».
2. همان، ج8 ، ص133: قال عليّ بن الحسين عليهالسلام : «عليك بالقرآن؛ فإنّ اللّه خلق الجنّة بيده لبنة من ذهب و لبنة من فضّة، و جعل ملاطها المسك، و ترابها الزعفران، و حصباءها اللؤلؤ، و جعل درجاتها على قدر آيات القرآن. فمن قرأ القرآن قال له: اقرأ و ارق، و من دخل منهم الجنّة لم يكن في الجنّة أعلى درجة منه ما خلا النبييون و الصديقون».
-
رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: «سخاوت درختى است از درختهاى بهشت، در دنيا شاخههايى دارد آويزان، هر كس با سخاوت باشد يكى از شاخههاى آن را مىگيرد و او را به بهشت مىبرد. و بخل درختى است از درختان دوزخ، در دنيا شاخههايى دارد، پس هر كس بخل بورزد يكى از آن شاخه را گرفته و داخل دوزخش مىگرداند.» (2)
قرآن مىگويد: «از خدا و رسول فرمان ببريد، باشد كه مشمول رحمت خدا واقع شويد. بشتابيد به سوى مغفرت پروردگارتان و به سوى بهشتى كه پهناى آن به اندازه پهناى آسمانها و زمين است و براى پرهيزگاران آماده شده است. آنان كه از مال خود در حال وسعت و تنگدستى انفاق مىكنند، خشم خود را فرو مىنشانند و از بدرفتارى مردم در مىگذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد. و آنان كه اگر كار زشتى انجام دادهاند يا به نفس خويش ستم كردهاند به ياد خدا مىافتند و از گناهان خود توبه مىكنند. و كيست جز خدا كه گناهان را ببخشد و آنان كه در كار زشت خود اصرار نكنند در حالى كه از زشتى آن آگاهند، پاداش عمل اينان آمرزش پروردگار و بهشتها (باغهايى) است كه زير درختان آنها نهرهايى جارى است و در آن جاويدان خواهند بود. و چه نيكوپاداشى است براى نيكوكاران.» (1)
**
1. همان، ص123: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : «لمّا أسري بي إلى السماء دخلت الجنّة. فرأيت فيها ملائكة يبنون لبنة من ذهب و لبنة من فضّة، و ربّما أمسكوا، فقلت لهم: ما لكم ربّما بنيتم و ربّما أمسكتم؟ فقالوا: حتى تجيئنا النفقة، فقلت لهم: و ما نفقتكم؟ قالوا: قول المؤمن في الدنيا: سبحان اللّه، و الحمد للّه، و لا إله إلاّ الّله و اللّه اكبر، فإذا قال بنينا و إذا أمسك أمسكنا».
2. همان، ص171: قال رسولاللّه صلىاللهعليهوآله : «إنّ السخاء شجرة من أشجار الجنّة لها أغصان متدلّية في الدنيا، فمن كان سخياً تعلّق بغصن من أغصانها فساقه ذلك الغصن إلى الجنّة. والبخل شجرة من أشجار النار لها أغصان متدلّية في الدنيا، فمن كان بخيلاً تعلّق بغصن من أغصانها فساقه ذلك الغصن إلى النار».
و آخر دعوانا أن الحمدللّه ربّ العالمين، اللّهمّ ارحم شيبتي، و نفاد أيّامي، و اقتراب أجلي و ضعفي و مسكنتي، و قلّة حيلتي، و أرحمني إذا انقطع من الدنيا أثري، و ارحمني في حشري و نشري، و اجعل في ذلك اليوم مع أوليائك موقفي، و في جوارك مسكني يا ربّ العالمين. إلهي! لم يزل برّك عليّ أيّام حياتي، فلا تقطع برّك عنّي في مماتي يا أرحم الراحمين.
1. آلعمران (3) آيات 132 ـ 136: «وَأَطِيعُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ * وَسارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّـكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُها السَّمـواتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِى السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ وَالكاظِمِينَ الغَيْظَ وَالعافِـينَ عَنِ النّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ المُحْسِنِـينَ * وَالَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاّ اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ * أُولـئِكَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِها الأَنْهارُ خالِدِينَ فِـيها وَنِعْمَ أَجْرُ العامِلِـينَ».
منبع : معاد در قرآن
نویسنده : آیت الله امینی