درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
بسم الله الرحمن الرحیم
آفتاب صبحدم، سنگ مزارغربتت
اى زمین و آسمان سوگوار غربتت
اى گریبان خزان، چاک از بهارغربتت
بر جبین فصلها هر یک نشان داغ توست
این روزها، آسمان مدینه دیگر بار، در پس غروب غم، کز کرده است. بقیع، دوباره سیاه پوشیده است. و باز زخمی عمیق بر جگر شیعه. این بار، پنجمین ناخدای کشتی ایمان، او که دریا دریا علم، از سینه اش جاری بود و واژه واژه عشق، از نگاهش سرازیر، او که از کلامش وحی میجوشید و از زبانش باران حدیث میبارید، چهره در خاک کشیده است؛ مظلوم و غریب .
هفتم ذی الحجه سالروز شهادت امام مؤمنان و پنجمین پیشوای عطوف شیعیان،امام محمد بن علی الباقرعلیهم السلام را به محضر آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و عموم شیعیان جهان تسلیت عرض می نماییم .http://www.upsara.com/images/cncxbmvr35350kl754fw.jpg
RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
کتابهاى معارف سرشار از سخنان تابناک آنحضرت است. زیرا اوشکافنده دانش، در خاندان رسالت بود. ولى ما در اینجا تنها به ذکرپرتوهایى از این انوار تابناک پسنده مىکنیم باشد که خداوند دلهاى ما رابدانها روشنایى بخشد و حقیقت جانهایمان را به ما نشان دهد و ما را بهراه راست و استوار خود، رهنمون شود.
اینک با هم اندرزهاى حکیمانه امام باقرعلیه السلام به یکى از اصحابش به نام جابر بن یزید جعفى را از نظر مىگذرانیم:
"تو را به پنج چیز سفارش مىکنم: اگر مورد ستم واقع شدى تو ستم مکن، اگر به تو خیانت شود تو خیانت مکن، اگر به تو دروغ گویند تو دروغ مگو، اگر تو را ستودند شاد مشو و اگر نکوهشت کردند بى تابى مکن و در باره آنچه در خصوص تو مىگویند بیندیش اگر آنچه در باره ات مىگویند در خودت دیدى بدان که سقوط تو از چشم بیناى خداوند عزو جل در هنگامى که براىکار درستى خشم کردى مصیبتى بزرگتر است برایت از این که بیم دارى ازچشم مردم بیفتى و اگر بر خلاف واقع گفته اند این خود ثوابى است که بىرنج آن را به دست آورده اى.
بدان که تو دوست و یار ما محسوب نخواهى شد تا چنان شوى که اگر تمام همشهریانت گرد آیند و یکزبان گویند که تو مرد بدى هستى مایه اندوه تونگردد و اگر همه گویند تو مرد نیکى هستى موجبات شادى تو فراهم نشود، امّاهمواره خودت را به قرآن عرضه کن که اگر به راه قرآن مىروى وآنچه را که اونخواسته تو نیز نمىخواهى و آنچه را که خواسته، مىخواهى و از آنچه بر حذرداشته مىترسى پس استوار باش و مژده ات باد که هر چه در باره تو گویند، تورا زیان نرساند و اگر از قرآن جدایى پس چرا بر خود مىبالى؟! براستى مؤمن سر سختانه مشغول جهاد با نفس است تا بر هوا و هوس نفس خویش غلبه کند. یک بار نفس را از کژى به راستى آرد و با خواهش او براى خدا مخالف شود و بار دیگر هم نفس او را به زمین زند و پیرو خواهش او گردد و خدایش دست گیرد و از جا بلند کند و از لغزشش بگذرد و متذکر شود و از خداىبترسد و بدو توبه کند و معرفت و بینا ئی اش افزون شود چرا که ترسش از اوبیشتر شده است و خداوند در این باره مىفرماید:
(إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ) (۱) "براستى چون ایمان آوردگان را از شیطان و سوسه هایى به دل رسد، همان دم خدا را به یاد آرند و بى درنگ بصیرت یابند."
RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
http://www.upsara.com/images/cncxbmvr35350kl754fw.jpg
اى جابر روزى اندک را از سوى خدا براى خویشتن بسیار گیر که از عهده شکرش باید به درآیى و طاعت افزون خود را براى خود اندک انگار تا بدینوسیله نفس را خوار دارى وخود را سزوار گذشت گردانى. شرّ موجود را ازخود به وسیله دانش حاضر دفع کن و علم حاضر خود را با عمل خالصانه بهکار بند و در عمل خالص از غفلت بزرگ به نیک بیدارى و هشیار بودن کنارهگیر و نیک بیدارى را با ترس صحیح از خداوند تحصیل کن و از آرایشهاىنهانى به زندگى موجود دنیوى بر حذر باش و زیاده رویهاى هوا به رهنمایىعقل محدود کن و هنگام غلبه هوا از علم راهنمایى و مدد جو و اعمالخالصانهات را براى روز قیامت ذخیره نگه دار و با انتخاب قناعت از زیادحرص ورزیدن خود دارى نما و با کوتاه کردن آرزو، شیرینى زهد را به سوىخدا جلب کن و طنابهاى آز را به سردى یأس و ناامیدى ببر و با خود شناسىراه خود بینى را ببند و با تفویض صحیح امور به خداوند، به آسودگى برس و بافزون یاد کردن خداوند در خلوتها به رقت قلب دست یاب و با دوام اندوه، دلرا نورانى کن و با ترس راست و صادقانه، خود را از ابلیس حفظ کن مبادا بهامیدوارى دروغین دل خوش کنى که این تو را در هراسى راست خواهدانداخت و مبادا در کارها امروز و فردا کنى کهاین دریایىاست که نابودشوندگان در آن غرق خواهند شد ومبادا غفلت کنى که این مایه سنگدلى و ازآنچه در آن عذر و بهانهاى برایت نباشد بپرهیز که پشیمانها بدین پناه مىآرندوبه پشیمانى بسیار و استغفار فراوان از گناهان گذشتهات باز گرد و با دعاىخالصانه و راز و نیازهاى شبانه از رحمت و گذشت الهى بر خوردار شو، و بابسیارى شکر، نعمتهاى بیشترى به سوى خود جلب کن، و با کشتن آز وطمعدر پى بقاى عزت و سر فرازى باش و این آز را با عزّت نا امیدى از میان برواین عزّت ناامیدى را با بلند همتى به دست آر و کوتاه کردن آرزو را از دنیاتوشه بردار و از هر فرصتى براى رسیدن به مقصود خویش سود جو و مبادا بهچیزى که بدان اطمینان ندارى، اعتماد کنى. و بدان که هیچ دانشى چونسلامت جویى نیست و هیچ سلامتى همچون سلامت دل نیست و هیچ خردىهمچون مخالفت با هوا نیست و هیچ فقرى همچون فقر قلب نیست. هیچثروتى همانند بى نیازى دل و هیچ شناختى همچون خود شناسى نیست و هیچنعمتى مانند عافیت و هیچ عافیتى مثل یار شدن توفیق نیست و هیچ شرفىهمسنگ بلند همتى نیست وهیچ زهدى همگون با کوته آرزویى نیست و هیچعدالتى همانند انصاف نیست و هیچ ستمى همچون موافقت با هوا و هوسنیست وهیچ اطاعتى بمانند انجام فرایض نیست وهیچ مصیبتى همچون بىخردى نیست و هیچ گناهى همانند کوچک شمردن گناهت و خشنودى ازحالتى که در آنى نیست و هیچ فضیلتى همچون جهاد و هیچ جهادى همانندجهاد با هوا وهوس نیست و هیچ نیرویى همچون نیروى جلوگیر از خشمنیست و هیچ ذلّتى همچون ذلّت آز نیست و مبادا با وجود فرصت بهره ورى رااز دست دهى که این عرصهاى است که به اهل خود زیان مىرساند."
RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
ونیز آنحضرت فرمود:
"سخن پاک را از هر کس که مىگوید، فراگیرید اگر چه خود بدان عملنمىکند، زیرا خداوند مىفرماید:
( الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ) (۲)
"بندگانى که سخنان را مىشنوند و از بهترین آن پیروى مىکنند. آنانندکسانى که خدا هدایتشان کرده است."
واى بر تو اى فریب خورده چرا نمىستایى کسى را که بدو چیزى فانىمىدهى و او به تو چیزى باقى مىبخشد. یک درهم فانى را به ده درهم ده تاهفتصد درهم باقى بگیرد یعنى چندین برابر.
واى بر تو براستى تو یکى از دزدان گناهان هستى هر آنگاه که بر تو شهوتىیا ارتکاب گناهى رخ دهد و تو شتابان به سوى آن روى و به جهل خویش درانجام آن بکوشى گویى که در برابر چشم خدا نیستى و یا خداوند در کمین توننشسته است.
اى جوینده بهشت! چقدر خواب تو دراز و مرکبت کند و همتت سُستاست. پس واى خدایا از این طالب و مطلوب! واى گریزنده از دوزخ! چهشتابان به سوى آتش روانهاى و چه زود خود را در آن فرو مىافکنى"!! (۳)
-------------------------------------------------------
۱-سوره اعراف، آیه ۲۰۱.
۲-سوره زمر، آیه ۱۸.
۳-فى رحاب ائمّه اهل البیت - سیره الباقر، ص۲۲ - ۲۱.
RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
امام محمّد باقرعلیه السلام پس از ۱۸ سال، رهبرى و ارشاد خلق، در حالىکه از عمر مبارکش ۵۷ بهار گذشته بود با قلبى آکنده از رضایت وخشنودىدعوت حق را لبیک گفت و چشم از جهان فرو بست.
در نخستین روز از ماه رجب سال ۱۱۴ هجرى، خاندانش گرد بستر اوجمع آمده بودند. زهرى که از طریق زینى که بر آن مىنشست در بدن وىنفوذ کرده بود، هر لحظه بیشتر و بیشتر تأثیر خود را آشکار مىساخت دراین حال آنحضرت، به فرزند و وصى برومندش امام صادق علیه السلام نگریستو بدو فرمود: "شنیدم على بن الحسین مرا از پس دیوار صدا مىزندومىگوید: محمّد! بیا، بشتاب و گفت: فرزندم! این شبى است که بدانوعده داده شده، ظرفى که در آن وضو مىگرفت نزدیکش بود، پس فرمود: بریزش بریزش. برخى گمان بردند که او از خمس مىگوید.
پس فرمود: فرزندم بریزش. چون آن را ریختیم نا گهان دیدیم که درآن موشى است".
امام باقر به فرزندش امام جعفر بن محمّد وصیّت کرد که او را در سه جامه کفن کند. یکى جامه نوى که در روزهاى جمعه با آن نمازمىخواند، و دوّم جامهاى دیگر و سوّم یک پیراهن. او همچنین وصیّتکرد که قبر را براى او بشکافند و افزود: اگر به شما گفته شود که براىرسول خدا لحد گذاشتند، بدانید که راست مىگویند.http://www.upsara.com/images/cncxbmvr35350kl754fw.jpg
RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
آنحضرت وصیّت کرد که قبرش را به اندازه چهار انگشت بالاتر ازسطح زمین آورند و بر آن آب بپاشید و از اموالش به قدرى وقف کنند کهزنان نوحهگر بیست سال در منى نوحه گرى کنند.
چون آنحضرت درگذشت، مدینه منوره یکپارچه غرق در شیونوماتم شد. از امام صادقعلیه السلام روایت شده است که فرمود:
"مردى چندین مایل از مدینه دور بود. او در خواب دید که به او گفتهمىشود. برو و بر ابو جعفر (امام باقر) نماز بگزار که فرشتگان غسلشدادهاند. آن مرد به مدینه آمد و دید که ابو جعفر از دنیا رفته است".
پس از آنکه آنحضرت را شستشو دادند و کفن کردند، وى را بهقبرستان بقیع آورده در کنار آرامگاه پدرش، امام زین العابدینعلیه السلام، و نیزدر جوار قبر عموى پدرش، امام حسن مجتبىعلیه السلام، به خاک سپردند. (۱)
درود خدا بر او باد روزى که به دنیا آمد و روزى که مسموم از دنیارفت و آن روز که زنده برانگیخته خواهد شد.
-------------------------------------------------------
۱-در باره وفات و سن آنحضرت اختلافاتى وجود دارد و آنچه در اینجا نقل شد بااستناد به برخى از روایاتى است که در بحار، ج۴۶، ص۱۲۰ - ۱۱۲ ذکر شده است
RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
نگاهی گذرا به زندگی ان بزرگوار
با نگاهى گذرا به دوران زندگى امام محمّد باقر در مىیابیم که پیش ازوزش طوفان انقلاب که به کار حکومت اموى پس از وفات امام باقر پایانداد و منجر به روى کار آمدن عبّاسیان در روزگار امام صادق شد، سکوتو آرامشى آکنده از خشم بر جامعه حکمفرما بوده است.
از طریق شواهدى که از رویدادهاى زندگى آنحضرت در دست داریم،مىتوان سیماى آن روزگار را بخوبى لمس کرد و نیز از وجود طوفانهاىسهمگین انقلاب در اینجا و آنجا آگاهى یافت.
اوّلاً: وجود پدیدهاى به نام عمر بن عبد العزیز، خلیفه اموى که اصلاحاتى در رأس هرم قدرت انجام داد و تا اندازهاى نیز به توفیقهاىجزئى در این راه نائل شد. با این همه وى، به دلایلى نتوانست کاملاً بهموفقیّت برسد.
او بسیار دیر به روى کار آمد. چون گروههاى اسلامى که با حکومتاموى سر ستیز داشتند، تا عمق امّت اسلامى ریشه دوانیده بودند و فریباین بازى سیاسى را نمىخوردند. در رأس این گروهها باید از شیعیاناهل بیتعلیهم السلام نام برد. آنان تا آنجا از بینش سیاسى بر خوردار بودند کهعمر بن عبد العزیز یا عبداللَّه مأمون نمىتوانستند، در آنها تأثیر بگذارند.این آگاهى سیاسى شیعیان را باید مرهون فرهنگ قرآن و معرفى حقایقاسلام از سوى ائمه علیهم السلام دانست. یکى از بارزترین این حقایق آن بود کهحکومت نه ارثى است، نه مىتوان از راه زور بدان دست یافت بلکه بایدبه امر و فرمان دین باشد. این امام باقر است که به یارانش مىفرماید:ساکنان آسمان، عمر بن عبد العزیز را لعنت مىکنند. امام این عبارت راپیش از رسیدن وى به قدرت بیان کرده بود.
به حدیث زیر توجّه فرمایید:
ابو بصیر روایت کرده است که با امام باقر در مسجد بودم که عمر بنعبد العزیز وارد شد. او دو جامه رنگین در بر کرده و به غلامش تکیّه دادهبود. امامعلیه السلام فرمود:
" این جوان نرمى پیشه مىکند و عدالت را آشکار مىسازد و چهار سالزندگى سپس مىمیرد و زمینیان بر او مىگریند و کروبیّان نفرینش مىکنندو نیز فرمود: در جایگاهى مىنشیند که حق او نیست. سپس عبد الملکبه خلافت رسید و تمام کوشش خود را در آشکار ساختن عدالت به کارگرفت "
RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
امام باقرعلیه السلام عمر بن عبد العزیز را مستحق نفرین مىدانست چون مقامخلافت را که هیچ گاه حق او نبود، اشغال کرده بود.
صحیح است که عمر بن عبد العزیز، فدک را که رمز مظلومیّتاهلبیت و باز گرداندن آن دلیل صدق مذهب آنان در نظر مردم بود،به ایشان باز پس داد، امّا ائمه به این امر توجّه نداشتند و آن را براىحسن سلوک نظام کافى نمىدانستند، چرا که بنیاد نظام از اساس بر باطلقرار داشت و ائمه همچون انبیا مىخواستند جامعه را از ریشه و بنیاداصلاح کنند.
حدیث زیر از شیوه نگرش پیشتازان امّت بدانچه به خلافت عمر بنعبد العزیز مربوط مىشود، پرده بر مىدارد.
روزى عمر بن عبد العزیز به عامل خود در خراسان نوشت که صد نفراز دانشمندان آن دیار را به سوى من روانه کن تا از آنان در باره روش توپرس و جو کنم. عامل وى دانشمندان را جمع کرد و این امر را به اطلاعآنان رساند. دانشمندان از اجابت در خواست خلیفه عذر خواستندوگفتند: ما کار و خانواده داریم و نمىتوانیم آنها را رها کنیم عدالتخلیفه هم اقتضا نمىکند که ما را به اجبار به این کار وادارد، ولى ما یکتن را به نمایندگى از میان خود، انتخاب کرده به سوى او گسیل مىداریموعقیده خود را به او مىگوییم تا به آگاهى خلیفه رساند. سخن او همانسخن ما و نظر او همان نظر ماست. عامل خلیفه موافقت کرد و آن مرد رابه نزد عمر فرستاد. چون مرد بر خلیفه وارد شد، به وى سلام گفتونشست. مرد به خلیفه گفت: مجلس را برایم خلوت کن. خلیفه گفت:چرا؟ تو یا سخن حقى مىگویى که اینان تصدیقت مىکنند و یا باطلىمىگویى که اینان تکذیب مىکنند. مرد گفت: من به خاطر خودم اینپیشنهاد را نمىدهم بلکه به خاطر خود توست، زیرا من بیم دارم سخنىمیان ما گفته شود که شنیدن آن تو را خوش نیاید.
RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
http://www.upsara.com/images/n7dbfdrz6qsm2tufzet8.jpg
خلیفه به حاضران دستور داد که مجلس را ترک گویند سپس به اوگفت: حرف بزن! مرد گفت: به من بگو این خلافت از کجا به تو رسیدهاست؟ خلیفه دیر زمانى خاموش ماند. مرد گفت: آیا پاسخى ندارى؟ خلیفه گفت: نه. مرد پرسید: چرا؟ خلیفه جواب داد: اگر بگویم به نصخدا و رسولش، دروغ گفته ام و اگر بگویم به اجماع مسلمانان، خواهىگفت ما اهل مشرق از این امر بىاطلاع بوده و بر آن اجماع نکردهایم و اگربگویم آن را از پدرانم به ارث بردهام خواهى گفت که پدرت فرزندانبسیارى داشته است. پس چرا از میان آنان تو از این میراث بر خوردارشدهاى؟ مرد گفت: خدا را سپاس که تو خود اعتراف کردى که این حق ازآن کس دیگرى جز توست. اکنون اجازه مىدهى که به دیار خودم بازگردم؟ خلیفه گفت: نه به خدا سوگند که تو هشدار دهنده بودى. بگو تاببینم از این پس چه مىگویى؟ سپس عمر گفت: من چنین دیدم که خلفاىپیشین به ستم و ناروا دست مىآلودند، زور مىگفتند و غنیمتهاىمسلمانان را به خود اختصاص مىدادند حال آنکه من پیش خود پى بردمکه این اعمال هیچ روا نیست. هیچ چیز و هیچ کسى در نزد خلفاى پیشینبدتر از مؤمنان نبود. از این رو بود که من پذیراى منصب خلافت شدم.
مرد پرسید: اگر تو عهده دار این منصب نمىشدى و کس دیگرى بهخلافت مىنشست و همان کردار خلفاى پیشین را در پیش مىگرفت آیاچیزى از گناهان او بر تو نوشته مىشد؟ عمر گفت: هرگز.
مرد گفت: پس مىبینم که تو با به رنج افکندن خویش راحتى دیگرىرا فراهم ساختى و با به خطر انداختن خویش اسباب سلامتى دیگرى رامهیّا کردى!
عمر بن عبد العزیز گفت: راستى تو عبرت دهنده بودى. مرد برخاستتا برود و به عمر گفت: به خدا سوگند که اوّلین ما به دست اوّلین شماواَوسط ما به دست اَوسط شما کشته شد و سر انجام هم آخرین ما بهدست آخرین شما کشته خواهد شد و خدا یاور ماست بر شما که او خود مارا بس است و خوب تکیه گاهى است.
RE: درسوک امام محمد باقر«علیه السّلام»
موضع امام باقرعلیه السلام در برابر عمر بن عبد العزیز این گونه بود که ازفرصت به دست آمده در آن دوران براى تبلیغ مکتب و نصیحت کارگزاران بخوبى بهره بردارى مىکرد. آنحضرت مىکوشید تا بدون آنکهکلید نظام اموى را به رسمیّت شناسد، اوضاع امّت را تا آنجا که ممکناست اصلاح کند. حدیث زیر یکى از این فرصتهاى به دست آمده را دربرابر دیدگان ما به نمایش مىگذارد:
هشام بن معاذ مىگوید: عمر بن عبد العزیز به مدینه آمده بود و ما نزداو نشسته بودیم. مُنادى خلیفه جار زده بود که هر کس شکایت یا تظلّمىدارد به درگاه آید. پس محمّد بن على یعنى باقرعلیه السلام به درگاه آمد.مزاحم، پیشکار عمر، نزد وى آمد و گفت: محمّد بن على بر در است.عمر گفت: او را داخل کن. در حالى که عمر داشت اشک چشمش را بادست پاک مىکرد، امام محمّد باقر داخل شد و از وى پرسید:
" چرا مىگریى؟ عمر پاسخ داد: اى فرزند رسول خدا مسائلى چند مرابه گریه واداشت. پس محمّد بن على الباقر فرمود: اى عمر! دنیا یکى ازبازارهاست برخى از این بازار چیزى را که بدیشان سود مىرساند برمىگیرند وبیرون مىروند و بعضى با چیزى که زیانشان مىرساند، از آنخارج مىشوند و چه بسیار مردمانى که دنیا آنان را بمانند چیزى که ما درآنیم، فریفت تا آنجا که چون مرگشان فرا رسد آن را پذیرا گردند و بابارى از ملامت و سرزنش از این دنیا بیرون شوند که چرا براى رسیدن بهآنچه که در آخرت دوست مىداشتند، توشهاى بر نگرفتند و از آنچه که ناخوش مىداشتند، دورى نگزیدند. گروهى، آنچه جمع کرده بودند به کسانى قسمت شد که آنها را ستایش نمىکنند. و به سوى کسى روانه شدندکه معذورشان نخواهد کرد. پس ما به خدا شایستهایم اگر به این اعمالىکه به آنها غبطه مىخوریم بنگریم و با آنها موافقت کنیم و اگر به ایناعمالى که از ارتکاب آنها مىترسیم بنگریم و از آنها دست باز داریم.